حسین مهدوی صیقلانی وکیل پایه یک دادگستری

حقوق بانکی و داوری و حقوق کیفری اقتصادی عمده ؛ جرائم پولی ، ارزی ، پولشویی ، اخلال در نظام اقتصادی،قاچاق عمده و جرائم شبکه ای

حسین مهدوی صیقلانی وکیل پایه یک دادگستری

حقوق بانکی و داوری و حقوق کیفری اقتصادی عمده ؛ جرائم پولی ، ارزی ، پولشویی ، اخلال در نظام اقتصادی،قاچاق عمده و جرائم شبکه ای

حسین مهدوی صیقلانی وکیل پایه یک دادگستری

حقوق بانکی ، دعاوی بانکی و دعاوی مربوط به جرائم پولی و بانکی و ارزی و پولشویی و دعاوی اقتصادی موضوع قانون اخلال در نظام اقتصادی کشور و قاچاق ارز ؛ موضوع تبصره ماده 48 قانون آئین دادرسی کیفری . دعاوی علیه شهرداری ها و نهادهای دولتی ، داوری تخصصی در اختلافات و دعاوی حقوقی اشخاص حقیقی و حقوقی با سوابق ارجاع از شعب متعدد دادگاه ها .
Trial lawyer with special expertise in banking law . Arbitration in contracts . Has a history of referral by arbitration courts . Claims against the government and , municipalities . Land and property claims . Crimes against the Economic system; political crimes, National Security-Related Crimes . .
مشاوره در خصوص پرونده ها و موضوعات زیرمجموعة حقوق بانکی و دعاوی کیفری یا حقوقی مرتبط با آن و دعاوی وابسته به حقوق کیفری اقتصادی عمده ؛ نظیر ، اخلال در نظام اقتصادی کشور و پولشویی و جرائم پولی و بانکی ( پرونده های ویژة جرائم اقتصادی ) و ... و همچنین مشاوره راجع به دعاوی امنیتی مشمول تبصرة مادة 48 قانون آئین دادرسی کیفری ، منحصراً در صورت تقاضای مراجعه کننده و با همانگی قبلی در دفتر اینجانب امکان پذیر است ( امنیتی فقط مشاوره می کنم ولی دعاوی اقتصادی : قبول وکالت ) . مشاوره تلفنی به هیچ وجه ندارم . پوزش . شماره تلفن همراه و نشانی هم در سایت کانون وکلاء مرکز موجود است . نشانی پست الکترونیکی ( ایمیل ) : hm.attorneyatlaw@gmail.com

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان
پیوندها

۸ مطلب در آبان ۱۴۰۳ ثبت شده است

۰۹
آبان

با عنایت به رأی وحدت رویه شماره 832 مورخ 30/3/1402 هیأت عمومی دیوان‌ عالی کشور که دعوای الزام به فک رهن را از سوی خریدار قابل استماع دانسته است، آیا دعوای ابطال معامله معارض با حق مرتهن قابلیت استماع دارد؟

 

 

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوة قضائیه

تاریخ نظریه : ۰۴ /۰۶ /۱۴۰۳

شماره نظریه : 7/1403/67

شماره پرونده : 1403-76-67ح

 

استعلام :

با عنایت به رأی وحدت رویه شماره 832 مورخ 30/3/1402 هیأت عمومی دیوان‌ عالی کشور که دعوای الزام به فک رهن را از سوی خریدار قابل استماع دانسته است، آیا دعوای ابطال معامله معارض با حق مرتهن قابلیت استماع دارد؟ در صورتی که همزمان هر دو دعوا از سوی خریدار و مرتهن مبنی بر الزام به فک رهن و در مقابل ابطال معامله منافی حق مرتهن مطرح شود، دادگاه چه تصمیمی باید اتخاذ کند؟

پاسخ :

اولاً، رأی وحدت رویه شماره 832 مورخ 30/3/1402 هیأت عمومی دیوان عالی کشور در واقع قصد صریح یا ضمنی راهن در ضمن عقد بیع به رفع موانع انتقال را تعهدی مستقل تلقی و بر این اساس، دعوای الزام به وفای آن و فراهم ساختن موجبات فک رهن را مسموع دانسته است؛ اما این امر مانع از آن نیست که عقد بیع تا زمان اجرای تعهدات مربوط به پرداخت مطالبات مرتهن، به عنوان عقدی غیر نافذ باقی بماند. ثانیاً، عدم نفوذ معامله یا مراعا بودن معاملات عین مرهونه (ماده 793 قانون مدنی) امری متفاوت از عدم نفوذ معاملات فضولی (ماده 247 قانون مدنی) است؛ زیرا در معامله فضولی پس از رد، اجازه مؤثر نیست (ماده 250 قانون مدنی) و به صرف رد معامله باطل می‌شود؛ اما صرف اعلام عدم رضایت مرتهن نسبت به معامله راهن، آن را باطل نمی‌کند و امکان رفع مانع با پرداخت دین یا جلب رضایت مرتهن وجود دارد؛ بنابراین، در فرض جلب نکردن رضایت مرتهن، استماع دعوای ابطال معامله و صدور حکم به ابطال آن با منع قانونی مواجه نیست.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۹
آبان

به تصریح رأی وحدت رویه شماره 798 مورخ 15/7/1399 هیأت عمومی دیوان عالی کشور، کارکنان بانک‌های خصوصی از مصادیق مأمورین به خدمات عمومی محسوب می‌شوند

 

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوة قضائیه

تاریخ نظریه : 08 / 07 / 1403

شماره نظریه : 380 / 1403 /7

شماره پرونده : 1403-142-380ک

 

استعلام :

با عنایت به ماده 5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری، منظور از عبارت «مأمورین به خدمات عمومی اعم از رسمی و غیر رسمی» در متن ماده چیست و با توجه به رأی وحدت رویه شماره 798 مورخ 15/7/1399 هیأت عمومی دیوان عالی کشور، آیا کارمندان بانک‌های خصوصی نیز شامل این قسمت می‌شوند؟

پاسخ :

منظور از «مأمورین به خدمات عمومی» در مواد 3 و 5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری مصوب 1367 کسانی هستند که در مؤسسات تحت نظارت دولت که عهده‌دار یک یا چند امر عمومی بوده و خدمات آن‌ها جنبه عام‌المنفعه داشته، مشغول خدمت می‌باشند و به تصریح رأی وحدت رویه شماره 798 مورخ 15/7/1399 هیأت عمومی دیوان عالی کشور، کارکنان بانک‌های خصوصی که تحت نظارت بانک مرکزی به ارائه خدمات گسترده پولی و بانکی به مردم می‌پردازند، از مصادیق مأمورین به خدمات عمومی محسوب می‌شوند و در صورت ارتکاب بزه ارتشاء و اختلاس موضوع مواد 3 یا 5 قانون پیش‌گفته با عنایت به تصریح «مأمورین به خدمات عمومی» در این مواد، مشمول مجازات‌های مقرر در این مواد هستند.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۹
آبان

مستحقٌ للغیر در آمدن مال موضوع مزایده و فروض مختلف راجع به آن از حیث اقامه دعوی خسارت و غرامت

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوة قضائیه

تاریخ نظریه : 1403/06/23

شماره نظریه : 7/1403/87

شماره پرونده : 1403-76-87 ح

 

استعلام :

چنانچه مال محکوم‌علیه توقیف و از طریق مزایده به فروش برسد و سپس حکم بر بطلان مزایده به سبب عدم مالکیت محکوم‌علیه صادر شود، خواهشمند است به پرسش‌های زیر پاسخ دهید: 1- آیا خریدار (برنده مزایده) می‌تواند وفق رأی وحدت رویه شماره 811 مورخ 1/4/1400 هیأت عمومی دیوان عالی کشور غرامت را مطالبه کند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ؛ غرامت را از چه شخصی می‌تواند دریافت کند؛ دادگستری، (بیت‌المال) و یا محکوم‌علیه؟ در صورتی که واحد اجرای احکام مدنی تقصیر کرده و مال را به اشتباه توقیف کرده و به فروش رسانیده باشد و یا آنکه صرفاً مالکیت محکوم‌علیه پس از برگزاری مزایده زائل شده باشد، آیا حکم قضیه متفاوت است؟ 2- در فرضی که خریدار (برنده مزایده) نیز مال را به شخص دیگری واگذار کرده باشد، آیا خریدار اخیر می‌تواند از برنده مزایده بر اساس رأی وحدت رویه یاد‌شده مطالبه غرامت کند؟ به طور کلی برنده مزایده و ید بعدی وی چه خسارت‌هایی را بابت کاهش ارزش ثمن معامله می‌توانند دریافت کنند؛ غرامت بر اساس رأی وحدت رویه یاد‌شده یا خسارت تأخیر تأدیه؟

پاسخ :

اولاً، در فرض سؤال، چنانچه محکوم‌علیه مالی را به عنوان مال خود معرفی کرده و یا به‌رغم معرفی مال از سوی محکوم‌له، محکوم‌علیه تعلق آن مال را به خود پذیرفته باشد و در فرآیند اجرای احکام مال از طریق مزایده به فروش رسیده باشد، در صورت مستحق‌للغیر درآمدن مال، موضوع مشمول آرای وحدت رویه شماره 733 مورخ 15/7/1393 و 811 مورخ 1/4/1400 هیأت عمومی دیوان عالی کشور است؛ زیرا در این موارد صرفاً فروش تحت نظارت اجرای احکام و در نتیجه معرفی مال از سوی محکوم‌علیه و یا اعلام تعلق مال به وی صورت گرفته است. ثانیاً، چنانچه محکوم‌علیه در معرفی مال و فروش آن از طریق مزایده نقشی نداشته باشد و مال از طریق اجرای احکام توقیف و فروخته شده باشد موضوع از شمول آراء وحدت رویه یاد‌شده خارج است؛ زیرا اجرای احکام در این فرض از باب «الحاکم ولی الممتنع» اقدام می‌کند و به سبب عمومات مسؤولیت مدنی دعوای خسارت حسب مورد به طرفیت شخصی که در فروش مال تقصیر داشته است، قابلیت استماع و رسیدگی دارد. شایسته ذکر است در فرض اخیر نیز از حیث تعیین میزان خسارت و کاهش ارزش پول، ملاک آرای وحدت رویه یاد‌شده قابلیت استناد و اعمال دارد.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۹
آبان

آثار حقوقی صدور قرار توقف عملیات اجرایی موضوع ماده 23 اصلاحی 1397 قانون صدور چک

به تصریح ماده 5 مکرر (الحاقی 1397) قانون یادشده، اقدامات موضوع بندهای «الف» تا «د» این ماده تا هنگام رفع سوء اثر از چک اعمال می‌شود

صدور قرار توقف عملیات اجرایی پس از صدور اجراییه و آغاز عملیات اجرایی امکانپذیر است

 

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوة قضائیه

تاریخ نظریه : 1403/07/21

شماره نظریه : 7/1403/503

شماره پرونده : 1403-88-503ح

 

استعلام :

۱ -  در صورت اثبات ظن قوی بر وقوع بزه و اخذ تأمین متناسب، آیا قرار توقف عملیات اجرایی موضوع ماده 23 (اصلاحی 1397) قانون صدور چک مصوب 1355 با اصلاحات و الحاقات بعدی، موجب رفع اثر از اقدامات مذکور در بندهای «الف»، «ب»، «ج» و « د» ماده 5 مکرر این قانون؛ از جمله رفع مسدودی وجوه تمامی حساب‌ها و کارت‌های بانکی و هر مبلغ متعلق به صادرکننده می‌شود که تحت هر عنوان نزد بانک یا مؤسسه اعتباری وجود دارد؟ 2- آیا صدور قرار توقیف عملیات اجرایی موضوع ماده 23 یادشده منوط به صدور اجراییه از سوی دادگاه است و یا آنکه صرف گواهی عدم پرداخت می‌تواند با وجود شرایط مذکور در این ماده از موجبات صدور قرار توقف عملیات اجرایی باشد؟

پاسخ :

۱ -   توقف عملیات اجرایی با اعاده آن ملازمه ندارد؛ بنابراین، در صورت صدور قرار توقف عملیات اجرایی موضوع ماده 23 (اصلاحی 1397) قانون صدور چک مصوب 1355 با اصلاحات و الحاقات بعدی، عملیات اجرایی در هر مرحله‌ای که جریان دارد متوقف می‌شود و این قرار حسب مورد موجب لغو دستور جلب، رفع بازداشت شخص، منع توقیف مجدد اموال و عدم صدور دستور ممنوع‌الخروجی و یا عدم تمدید آن خواهد شد؛ اما موجب رفع توقیف اموال یا لغو دستور صادر شده دایر بر ممنوع‌الخروجی شخص نخواهد شد؛ همچنانکه به تصریح ماده 5 مکرر (الحاقی 1397) قانون یادشده، اقدامات موضوع بندهای «الف» تا «د» این ماده تا هنگام رفع سوء اثر از چک اعمال می‌شود. 2- با عنایت به اینکه مرجع قضایی رسیدگی‌کننده به ادعای صادرکننده یا قائم‌مقام قانونی وی پس از صدور اجراییه و شروع عملیات اجرایی می‌تواند در موارد مذکور در ماده 23 یادشده، قرار توقف عملیات اجرایی صادر کند، لذا صدور این قرار پس از صدور اجراییه و آغاز عملیات اجرایی امکانپذیر است.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۹
آبان

 

تفاوت محل اجرای تبصره 2 ماده 529 قانون آیین دادرسی کیفری و تبصره 2 ماده 60 قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز

 

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوة قضائیه

تاریخ نظریه : 1403/06/24

شماره نظریه : 7/1403/11

شماره پرونده : 1403-186/1-11ک

 

استعلام :

تفاوت محل اجرای تبصره 2 ماده 529 قانون آیین دادرسی کیفری و تبصره 2 ماده 60 قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز در چیست؟ به دیگر سخن، آیا در مقرره اول بعد از اتمام مجازات بدل، توقیف اموال برای وصول باقی مانده جزای نقدی امکان‌پذیر نیست؛ اما در مقرره دوم هست؟

پاسخ :

مطابق ماده 29 قانون مجازات اسلامی بازداشت بدل از جزای نقدی نباید از مدت حبس مقرر در قانون برای آن جرم بیشتر باشد و در هر حال مدت بازداشت بدل از جزای نقدی نباید از سه سال تجاوز کند؛ بنابراین چنانچه حبس بدل از جزای نقدی محکوم به مدت سه سال، موجب استهلاک جزای نقدی مورد حکم نشود، در فرض شناسایی اموال محکوم در آینده و بعد از تحمل حبس بدل از جزای نقدی، توقیف اموال برای استیفای باقی مانده جزای نقدی مورد حکم توجیه قانونی ندارد و تبصره 2 ماده 529 قانون آیین دادرسی کیفری ناظر بر فرضی است که در طول اجرای حکم تقسیط یا حبس بدل از جزای نقدی، امکان استیفای مابه‌ازای بخش اجرا نشده جزای نقدی از اموال محکوم وجود داشته باشد؛ مگر در خصوص جرایم مشمول قانون قاچاق کالا و ارز مصوب 1392 که در این جرایم برابر تبصره 2 ماده 60 این قانون، جزای نقدی مازاد بر حبس تبدیلی در صورت شناسایی اموالی از محکوم‌علیه، حتی پس از اتمام حبس وصول می‌شود.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۹
آبان

در صورت اقامه دعوی مبنی بر مشروط یا بابت تضمین بودن یا تحصیل چک از طرق مجرمانه ، قرار توقف عملیات اجرایی صادر می گردد .

ابطال اجرائیه منوط به اثبات ادّعای خواهان است و دعوای مستقل ابطال اجراییه چک منتفی و قابل استماع نیست

اقامه دعاوی ذیل بند ب ماده 23 قانون صدور چک منوط به قید یا عدم قید شرط نیست و طرح دعوی نزد مرجع قضایی تابع ادله اثباتی است

 

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوة قضائیه

تاریخ نظریه : ۲۱ / ۰۷ / ۱۴۰۳

شماره نظریه : 7/1403/501

شماره پرونده : 1403-88-501ح

 

استعلام :

در خصوص بند «ب» ماده 23 (اصلاحی 1397) قانون صدور چک مصوب 1355 با اصلاحات و الحاقات بعدی و قسمت اخیر آن در خصوص طرح برخی دعاوی مانند ابطال اجراییه به سبب مشروط یا بابت تضمین بودن چک، چنانچه چک به صورت مشروط و یا بابت بازپرداخت دینی صادر شده باشد؛ بدون آنکه این قیود در چک درج شود؛ اما وجود آنها برای مرجع رسیدگی‌کننده احراز شود، آیا دادگاه به صرف احراز تضمینی یا مشروط بودن چک و بدون احراز تحقق یا عدم تحقق شرط اجراییه را ابطال می‌کند و یا آنکه در صورت احراز تضمینی و مشروط بودن چک و احراز استحقاق دارنده در زمان درخواست صدور اجراییه به سبب تحقق شرط، از ابطال اجراییه خودداری می‌کند؟ توضیح آنکه، برخی مراجع قضایی به صرف احراز تضمینی یا مشروط بودن چک و عدم بررسی تحقق شرط مطالبه در زمان درخواست صدور اجراییه، اجراییه را ابطال می‌کنند.

پاسخ :

وفق قسمت اخیر ماده 23 (اصلاحی 1397) قانون صدور چک مصوب 1355 با اصلاحات و الحاقات بعدی، اگر صادر‌کننده یا قائم‌مقام قانونی او دعوایی مانند مشروط یا بابت تضمین بودن یا تحصیل چک از طرق مجرمانه اقامه کند، در موارد مذکور در این ماده، مرجع قضایی رسیدگی‌کننده قرار توقف عملیات اجرایی را صادر می‌کند؛ بنابراین از آنجایی که موضوع دعوا یا شکایت حسب مورد در مرجع قضایی ذی‌صلاح حقوقی یا کیفری طرح می‌شود، اقامه دعوای مستقل ابطال اجراییه منتفی است و صدور قرار توقف عملیات اجرایی منوط به اقامه دعوا و یا خواسته مذکور نیست؛ بلکه مرجع قضایی رسیدگی‌کننده به دعاوی موضوع قسمت اخیر ماده یادشده با احراز شرایط مقرر، قرار توقف عملیات اجرایی را صادر می‌کند. بدیهی است در صورتی‌که ادعای صادر‌کننده چک و یا قائم‌مقام وی به موجب حکم قطعی اثبات شود، با عنایت به ذیل ماده 23 یادشده و ماده 11 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356، دادگاه صادر‌کننده اجراییه رأساً یا به درخواست صادر‌کننده چک و یا قائم‌مقام وی به اقتضای مورد، اجراییه را ابطال یا عملیات اجرایی را الغا می‌کند. بر این اساس، در فرض سؤال دعوای مستقل ابطال اجراییه چک منتفی و قابل استماع نیست؛ بنابراین پاسخ به قسمت اخیر سؤال نیز منتفی است.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۹
آبان

در خصوص چک‌های صیادی که در سامانه صیاد ثبت نشده و به عنوان سند عادی و مدنی تلقی می‌شود و خسارت تاُخیر تاُدیه از تایخ مطالبه محاسبه می گردد ؛ اخذ گواهی عدم ثبت چک صیادی از بانک قرینه و ملاک مطالبه محسوب می گردد

 

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوة قضائیه

تاریخ نظریه : 1403/07/11

شماره نظریه : 7/1403/370

شماره پرونده : 1403-88-370ح

 

استعلام :

در خصوص چک‌های صیادی که در سامانه صیاد ثبت نشده و به عنوان سند عادی و مدنی تلقی می‌شود، معمولاً دارنده با مراجعه به بانک گواهی عدم ثبت چک در سامانه را اخذ می‌کند؛ با توجه به حاکمیت ماده 522 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 نسبت به خسارت تأخیر تأدیه این گونه اسناد، آیا مراجعه به بانک برای اخذ گواهی عدم ثبت چک، مطالبه تلقی می‌شود و می‌توان خسارت تأخیر تأدیه را از تاریخ مراجعه به بانک محاسبه کرد؟

پاسخ :

اولاً، به ‌موجب تبصره یک (اصلاحی 1400) ماده 21 مکرر (الحاقی 1397) قانون صدور چک مصوب 1355 با اصلاحات و الحاقات بعدی، ثبت چک در سامانه صیاد، شرط اعتبار و شمول قوانین مربوط به چنین سندی است و در صورت عدم ثبت در این سامانه، چک ماهیت تجاری خود را از دست می‌دهد و دارنده نمی‌تواند از مزایای اسناد تجاری استفاده کند و روابط طرفین تابع عمومات قانون مدنی است. ثانیاً، با توجه به اصول حقوقی و مستنبط از مقررات ماده 522 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379، در غیر مواردی که به موجب قانون خاصی مانند تبصره الحاقی به ذیل ماده 2 قانون صدور چک (الحاقی 1376) و قانون استفساریه این تبصره مصوب 1377 مجمع تشخیص مصلحت نظام و رأی وحدت رویه شماره 812 مورخ 1/4/1400 هیأت عمومی دیوان عالی کشور که خسارت تأخیر تأدیه از تاریخ سررسید محاسبه می‌شود، خسارت مذکور از تاریخ مطالبه تعلق می‌گیرد؛ اما مطالبه منحصر به تقدیم دادخواست یا ارسال اظهارنامه نیست و این شیوه‌های مطالبه طریقیت دارد و نه موضوعیت؛ بنابراین در فرض سؤال، احراز مورد مطالبه قرار گرفتن دین با اخذ گواهی عدم ثبت چک در سامانه صیاد نیز امکانپذیر است؛ امری که موضوعی بوده و بر عهده قاضی رسیدگی‌کننده است.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۹
آبان

 رأی وحدت رویه شماره ۸۵۳ ۱۷ /۰۷ /۱۴۰۳ هیأت عمومی دیوان عالی کشور

مقدمه

جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۱۴۰۳/۵ ساعت ۸ روز سه شنبه مورخ ۱۷/۰۷/۱۴۰۳ به ریاست حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمد جعفر منتظری رئیس محترم دیوان عالی کشور با حضور حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محسن موسوی نماینده محترم دادستان کل کشور و با شرکت آقایان رؤسا مستشاران و اعضای معاون کلیه شعب دیوان عالی کشور در سالن هیات عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید قرائت گزارش پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت کننده در خصوص این پرونده و استماع نظر نماینده محترم دادستان کل کشور که به ترتیب ذیل منعکس میگردد به صدور رأی وحدت رویه قضایی شماره ۸۵۳ ۱۷/۰۷/۱۴۰۳ منتهی گردید.

با سلام و احترام

(الف) گزارش پرونده

به استحضار میرساند آقای حسین ذبحی رئیس محترم شعبه چهل و یکم دیوان عالی کشور با اعلام اینکه از سوی شعب نهم و پنجاه و دوم دیوان عالی کشور در خصوص تعیین محل وقوع جرم کلاهبرداری غیر مرتبط با رایانه کلاهبرداری (سنتی) موضوع ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء اختلاس و کلاهبرداری مصوب ۱۳۶۷ و مرجع صالح برای رسیدگی به این جرم آراء مختلف صادر شده درخواست طرح موضوع را در هیات عمومی دیوان عالی کشور نموده که گزارش امر به شرح آتی تقدیم میشود:

(الف) به حکایت قرار شماره ۱۴۰۲۰۹۳۹۰۰۲۹۳۱۱۵۹-۱۴۰۲/۳/۱۱ شعبه هفتم دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان شاهین شهر در خصوص شکایت آقای علی علیه آقای امید و خانم رقیه دایر بر ۱- جعل سند عادی ۲- کلاهبرداری سنتی ۳- تحصیل مال از طریق نامشروع با سوء استفاده از امتیازات چنین اظهار نظر شده است:

«….. با توجه به بررسی اوراق و محتویات پرونده و ملاحظه اظهارات شاکی پرونده و دلایل و مدارک ایشان که حاکی از این است که از طریق برنامه دیوار با آگهی فروش لاستیک مواجه میشود و پس از اینکه از خط تحت مالکیت آقای امید تصویر فاکتور ارسال لاستیک ها به خط شاکی ارسال میگردد ایشان اقدام به واریز مبلغ نوزده میلیون تومان به حساب خانم رقیه مینمایند و نظر به اینکه اولاً مجازات بزه کلاهبرداری سنتی از بزه جعل سند عادی شدیدتر است. ثانیاً بزه کلاهبرداری سنتی بزه مقید به نتیجه است و بانک محل افتتاح حساب مقصد محل تحقق بزه کلاهبرداری است و حسب استعلام صورت گرفته بانک محل افتتاح حساب خانم رقیه شهرستان ارومیه بوده است لذا با توجه به اینکه رسیدگی به بزه کلاهبرداری سنتی (بزه شدیدتر) در صلاحیت دادگاه و به تبع آن دادسرایی است که بانک محل افتتاح حساب مقصد در حوزه قضایی آن بوده و پول به آن حساب واریز گردیده است. فلذا  مستندا به مواد ۱۱۶، ۳۱۰ و ۳۱۱ قانون آیین دادرسی کیفری این دادیاری ضمن نقی صلاحیت از خود قرار عدم صلاحیت به مستنداً شایستگی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان ارومیه صادر و اعلام میگردد. »

با ارسال پرونده به دادسرای ارومیه شعبه نهم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ارومیه به موجب قرار شماره ۱۴۰۲/۴/۱۷-۱۴۰۲۳۵۳۹۰۰۰۲۲۷۶۴۱۹، چنین اظهار نظر کرده است:

«….. با توجه به استدلال همکار محترم و با دقت در اینکه در کلاهبرداری سنتی بایستی انسان فریب بخورد و مال را برای خود با شخص مدنظر خود ببرد نوع اقدام متهم با کلاهبرداری سنتی مطابق نظر همکار محترم قابل انطباق است. از سوی دیگر طبق رأی وحدت رویه شماره ۷۲۹-۱/۱۲/۱۳۹۱ هیأت عمومی دیوان عالی کشور نظر به اینکه در صلاحیت محلی اصل صلاحیت دادگاه محل وقوع جرم است و این اصل در قانون جرایم رایانه ای مستفاد از ماده ۲۹ مورد تایید قانونگذار قرار گرفته است بنابراین در جرم کلاهبرداری مرتبط با رایانه استدلال همکار محترم قابل پذیرش بوده و هرچند تمهیدات مقدمات و نتیجه حاصل از آن در حوزه های قضایی مختلف صورت گرفته باشد دادگاهی که بانک افتتاح کننده حساب زیان دیده از بزه که پول به نحو متقلبانه از آن برداشت شده است در حوزه آن قرار دارد صالح به رسیدگی است ولی در این پرونده تحقق بزه کلاهبرداری به محض اغوای شاکی و انتقال وجه به حساب متهم با شخص تعرفه ای محقق میگردد و لذا با توجه به شرح فوق الذکر و با نظر به اینکه محل وقوع جرم حوزه قضایی شهرستان شاهین شهر است مستندا به مواد ۱۱۶، ۱۱۷ و ۳۱۰ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ رسیدگی به بزه فوق در صلاحیت این شعبه نبوده لذا قرار عدم صلاحیت به صلاحیت دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان شاهین شهر صادر و اعلام می گردد . »

با ارسال پرونده جهت حل اختلاف شعبه نهم دیوان عالی کشور به موجب دادنامه شماره ۱۳۰۲۰۶۳۹۰۰۰۰۳۵۹۷۷۶- ۱۴۰۳/۵/۸ چنین رای داده است.:

 «... در خصوص اختلاف حادث شده در صلاحیت رسیدگی فی مابین هر یک از دادسراهای پیش گفته و استدلالاتی که توسط دادیار محترم دادسرای شاهین شهر و بازپرس محترم دادسرای ارومیه به شرح گزارش فوق الذکر آمده است مبادرت به صدور قرار عدم صلاحیت رسیدگی صادر کرده اند که اختلاف حادث شده است بنابراین با عنایت به معاد قرارهای صادره استدلالات بازپرس محترم شعبه نهم دادسرای عمومی و انقلاب ارومیه صائب تشخیص داده شده و در نتیجه به صلاحیت و شایستگی رسیدگی دادسرای عمومی و انقلاب شاهین شهر ترجیحاً شعبه هفتم دادیاری وفق مقررات مواد ۲۷ و ۲۸ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی اظهار نظر نموده و حل اختلاف مینماید.»

(ب) به حکایت قرار شماره ۱۴۰۱۹۱۳۹۰۰۰۰۰۴۲۵۶۵-۱۴۰۱/۱/۱۱ شعبه اول دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان قرچک در خصوص شکایت خانم اعظم. علیه آقای عباس دایر بر ۱- کلاهبرداری سنتی ۲-تحصیل مال از طریق نامشروع چنین تصمیم گرفته شده است:

«... نظر به اینکه حسب استعلام به عمل آمده از پلیس فتا شهرستان قرچک. محل افتتاح حساب بانکی که وجوه از سوی شاکی در آن واریز شده است شهرستان کرج است و با عنایت به خروج موضوعی فرض پرونده از رأی وحدت رویه شماره ۷۲۹ هیات عمومی دیوان عالی کشور و اینکه در بزه کلاهبرداری سنتی بردن مال غیر علت نامه تحقق جرم است و تا پیش از بردن مال متهم در مرحله شروع به کلاهبرداری قرار دارد و تحصیل مال منتسب به متهم است نه شاکی و متهم اقدامات عملی خود برای بردن مال شاکی را از حسابی که بانک محل افتتاح آن حساب شهرستان کرج است انجام داده است لذا در صورت اثبات عناوین مجرمانه ادعایی شاکی محل تحقق بزه خارج از این حوزه قضایی و به عبارت دیگر در حوزه قضایی شهرستان کرج است. از این رو مستندا به مواد ۱۱۶، ۱۱۷، ۳۱۰ و ۳۱۳ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ رسیدگی به بزه فوق در صلاحیت این شعبه نبوده لذا قرار عدم صلاحیت به صلاحیت دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان کرج صادر و اعلام میگردد

پس از ارسال پرونده به دادسرای کرج شعبه بیست و ششم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب کرج به موجب قرار شماره ۱۴۰۱۰۱۳۹۰۰۰۰۵۰۵۹۶۴ ۱۴۰۱/۲/۱۰ چنین اظهار نظر کرده است:

«….. مبانی صلاحیت طبق قانون مشخص است و در بزه ای مانند کلاهبرداری محل وقوع محلی نیست که مال از ید شاکی خارج میگردد و اینکه مال در حساب متهم باقی بماند ملاک برای تعیین محل وقوع بزه نیست. مسلماً آنچه که مشخص است محلی که شاکی نتواند به مال خود دسترسی داشته باشد محل وقوع بزه است و آن محل محله شهرستان قرچک است زیرا ایشان با توجه به مطالب مندرج در پرونده اقدام به انتقال وجه در آن شهرستان نموده است لذا با توجه به مراتب مذکور صرف نظر از صحت و سقم موضوع مستندا به مواد ۱۱۶ ، ۱۱۷ و ۳۱۰ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ رسیدگی به بزه فوق در صلاحیت این بازپرسی حوزه فضایی کرج نبوده است لذا قرار عدم صلاحیت این شعبه به صلاحیت دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان قرچک صادر و اعلام می گردد. »

با ارسال پرونده جهت حل اختلاف شعبه پنجاه و دوم دیوان عالی کشور به موجب دادنامه شماره ۱۴۰۱۰۶۳۹۰۰۰۰۳۱۱۶۱۶ ۱۴۰۱/۵/۳، چنین رای داده است

«…… نظر به اینکه استدلال شعبه اول دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان قرچک صحیح و منطبق با موازین قانونی است. توجها به ماده ۳۱۷ قانون آیین دادرسی کیفری ناظر به تبصره ماده ۲۷ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن تأیید استدلال مذکور با اعلام صلاحیت شعبه ۲۶ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب کرج حل اختلاف میگردد

چنانکه ملاحظه میشود شعب نهم و پنجاه و دوم دیوان عالی کشور در خصوص تعیین محل وقوع جرم کلاهبرداری غیر مرتبط با رایانه (سنتی) موضوع ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء اختلاس و کلاهبرداری مصوب ۱۳۶۷ و مرجع صالح برای رسیدگی به این جرم با استنباط مختلف از ماده ۳۱۰ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲، اختلاف نظر دارند به طوری که شعبه نهم دیوان عالی کشور دادسرای محلی را که شاکی وجه را به حساب متهم با شخص مورد نظر وی واریز کرده است (بانک میدا) صالح به رسیدگی دانسته اما شعبه پنجاه و دوم دادسرای محل افتتاح حساب بانکی متهم که وجه موضوع کلاهبرداری به آن حساب واریز شده است (بانک مقصد) را صالح به رسیدگی دانسته است.

بنا به مراتب در موضوع مشابه اختلاف استنباط محقق شده است لذا در اجرای ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویه قضایی طرح موضوع در جلسه هیات عمومی دیوان عالی کشور درخواست می گردد.

معاون قضایی دیوان عالی کشور در امور هیات عمومی غلامرضا انصاری

(ب) نظریه نماینده محترم دادستان کل کشور

احتراماً در خصوص پرونده وحدت رویه شماره ۱۴۰۳/۵ هیأت عمومی دیوان عالی کشور به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور به شرح ذیل اظهار عقیده مینمایم

حسب گزارش ارسالی ملاحظه میگردد اختلاف استنباط حاصل شده بین شعب محترم نهم و پنجاه و دوم دیوان عالی کشور در خصوص تعیین محل وقوع جرم کلاهبرداری غیر مرتبط با رایانه و مرجع صالح برای رسیدگی به این جرم است به گونه ای که شعبه نهم دادسرای محلی را که شاکی وجه را به حساب متهم یا شخص مورد نظر او واریز کرده است صالح به رسیدگی دانسته لیکن شعبه پنجاه و دوم دادسرای محل افتتاح حساب بانکی متهم که وجه موضوع کلاهبرداری به آن حساب واریز گردیده را صالح به رسیدگی دانسته است لذا با عنایت به اینکه:

۱- . مطابق ماده ۳۱۰ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ و با لحاظ مقررات دیگر این قانون از جمله مواد ۲۲، ۲۶،۳۰۷ و ۳۰۸ قاعده کلی این است که رسیدگی به اتهام متهم در صلاحیت دادگاه محل وقوع جرم است مگر اینکه قانون مرجع دیگری را به عنوان مرجع صالح تعیین کرده باشد.

۲- محل وقوع جرم نیز علی القاعده بر اساس رکن مادی جرم تعیین میشود و شامل رفتاری است که به صورت عینی و قابل حس در دنیای واقعی نمود پیدا میکند و نشان دهنده تجلی خارجی اراده مجرمانه است.

۳- در جرائمی همانند کلاهبرداری که رکن مادی آنها دارای اجزاء مختلف است وقوع حرم در محلی محقق میشود که جزء اخیر رکن مادی در آنجا حاصل شده باشد بر این اساس در جرم کلاهبرداری از راه دور که شخص از طریق تلفن یا موبایل مرتکب اعمال متقلبانه و فریب دیگری میشود زمانی رکن مادی جرم تکمیل میشود که آخرین جزء رکن مادی در آنجا محقق شود به طوری که وقتی این جزء واقع میشود رکن مادی جرم کامل میشود.

۴. رکن مادی بزه کلاهبرداری کلاسیک یا غیر رایانه ای موضوع ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء اختلاس و کلاهبرداری مصوب ۱۳۶۷ به عنوان جرمی مقید مرکب از توسل مرتکب به وسایل متقلبانه قریب مالباخته و بردن مال است و زمانی جرم محقق میشود که جزء اخیر رکن مادی یعنی بردن مال» محقق شود.

۵- بردن مال نیز زمانی تحقق می یابد که مال از ید مالباخته خارج گردد و چنانچه مال از طریق واریز وجه به حساب متهم از ید شاکی خارج شود محل وقوع جرم همان محلی است که وجه در آنجا به حساب متهم واریز شده است نه محلی که حساب متهم در آنجا افتتاح شده است زیرا بین افتتاح حساب توسط متهم در بانک و بردن مال دیگری ملازمه ای وجود نداشته و چه بسا بین زمان افتتاح حساب و زمان واریز وجه مدتها فاصله وجود داشته باشد ضمن اینکه افتتاح حساب نزد بانک اختصاصاً برای بردن مال دیگری انجام نمیشود و اساساً افتتاح حساب در بانک جزء رکن مادی بزه کلاهبرداری نیست تا محل افتتاح این حساب، محل وقوع جرم محسوب شود و به عبارت دیگر بعد از واریز وجه از سوی مالباخته ارکان حرم کامل گردیده و مستلزم هیچ اقدامی از سوی متهم و یا شخص دیگری نیست و برداشت یا عدم برداشت وجه از ارکان مادی جرم محسوب نمیگردد و اینکه افتتاح حساب در خارج یا داخل و در چه محلی انجام شده باشد مؤثر در مقام نیست فلذا رأى شعبه نهم دیوان عالی کشور که با این مبانی مطابقت دارد قابل تأیید است.

 رأی وحدت رویه شماره ۸۵۳ ۱۴۰۳/۰۷/۱۷ هیأت عمومی دیوان عالی کشور

طبق ماده ۳۱۰ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲، در صلاحیت محلی، اصل بر صلاحیت دادگاه محل وقوع جرم است. بدین جهت در جرم کلاهبرداری غیر رایانه‌ای، هرگاه زیان دیده بر اثر فریب و رفتار متقلبانه وجهی از حساب خود به حساب تعرفه شده بزهکار انتقال داده باشد، نظر به اینکه با انتقال وجه از حساب زیان دیده، مال از سیطره و تسلط او خارج می‌شود، لذا دادگاهی که محل افتتاح حساب شاکی در حوزه قضایی آن قرار دارد صالح به رسیدگی است.

بنابراین رأى شعبه نهم دیوان عالی کشور که با این نظر انطباق دارد با اکثریت آراء اعضای هیأت عمومی صحیح و قانونی تشخیص داده میشود. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات و الحاقات بعدی در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور دادگاه ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم الاتباع است.

محمد جعفر منتظری رئیس هیأت عمومی دیوان عالی کشور

 

  • حسین مهدوی صیقلانی