حسین مهدوی صیقلانی وکیل پایه یک دادگستری

حقوق بانکی و داوری و حقوق کیفری اقتصادی عمده ؛ جرائم پولی ، ارزی ، پولشویی ، اخلال در نظام اقتصادی،قاچاق عمده و جرائم شبکه ای

حسین مهدوی صیقلانی وکیل پایه یک دادگستری

حقوق بانکی و داوری و حقوق کیفری اقتصادی عمده ؛ جرائم پولی ، ارزی ، پولشویی ، اخلال در نظام اقتصادی،قاچاق عمده و جرائم شبکه ای

حسین مهدوی صیقلانی وکیل پایه یک دادگستری

حقوق بانکی ، دعاوی بانکی و دعاوی مربوط به جرائم پولی و بانکی و ارزی و پولشویی و دعاوی اقتصادی موضوع قانون اخلال در نظام اقتصادی کشور و قاچاق ارز ؛ موضوع تبصره ماده 48 قانون آئین دادرسی کیفری . دعاوی علیه شهرداری ها و نهادهای دولتی ، داوری تخصصی در اختلافات و دعاوی حقوقی اشخاص حقیقی و حقوقی با سوابق ارجاع از شعب متعدد دادگاه ها .
Trial lawyer with special expertise in banking law . Arbitration in contracts . Has a history of referral by arbitration courts . Claims against the government and , municipalities . Land and property claims . Crimes against the Economic system; political crimes, National Security-Related Crimes . .
مشاوره در خصوص پرونده ها و موضوعات زیرمجموعة حقوق بانکی و دعاوی کیفری یا حقوقی مرتبط با آن و دعاوی وابسته به حقوق کیفری اقتصادی عمده ؛ نظیر ، اخلال در نظام اقتصادی کشور و پولشویی و جرائم پولی و بانکی ( پرونده های ویژة جرائم اقتصادی ) و ... و همچنین مشاوره راجع به دعاوی امنیتی مشمول تبصرة مادة 48 قانون آئین دادرسی کیفری ، منحصراً در صورت تقاضای مراجعه کننده و با همانگی قبلی در دفتر اینجانب امکان پذیر است ( امنیتی فقط مشاوره می کنم ولی دعاوی اقتصادی : قبول وکالت ) . مشاوره تلفنی به هیچ وجه ندارم . پوزش . شماره تلفن همراه و نشانی هم در سایت کانون وکلاء مرکز موجود است . نشانی پست الکترونیکی ( ایمیل ) : hm.attorneyatlaw@gmail.com

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان
پیوندها

۳۸ مطلب با موضوع «نشست قضایی» ثبت شده است

۱۲
دی

صورت‌جلسه نشست قضائی

کد نشست : 9102 1401

استان کرمان/ شهر راور

تاریخ برگزاری :  13 / 05 / 1400

 

موضوع

مرجع صالح رسیدگی به بزه تبصره ی ماده 286 قانون مجازات اسلامی 1392 - هماهنگ استانی 2از8

پرسش

با توجه به اینکه تبصره ی ماده ی 286 قانون مجازات اسلامی مصوب 01/02/1392 که بیان داشته: « هرگاه دادگاه از مجموع ادله وشواهد قصد اخلال گسترده در نظم عمومی، ایجاد ناامنی، ایراد خسارت عمده و یا اشاعه فساد یا فحشا در حد وسیع و یا علم به مؤثر بودن اقدامات انجام شده را احراز نکند، و جرم ارتکابی مشمول مجازات قانونی دیگری نباشد، با توجه به میزان نتایج زیانبار جرم، مرتکب به حبس تعزیری درجه پنج یا شش محکوم می شود.» با توجه به اینکه رسیدگی به جرم افساد فی الارض طبق بند «الف» ماده ی 303 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال 1392 با اصلاحات و الحاقات بعدی، در صلاحیت دادگاه انقلاب قرار دارد، رسیدگی به بزه مندرج در تبصره در صلاحیت چه مرجعی می باشد، همان دادگاه انقلاب ؟ یا دادگاه کیفری دو ؟ ودادگاه انقلاب نسبت به بزه افساد فی الارض چه تصمیمی باید اتخاذ کند؟ (از موارد اصلاح عنوان بوده یا خیر؟)

 

نظر هیئت عالی

نظر به اینکه تبصره ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ ذیل فصل نهم کتاب دوم با عنوان بغی و افساد فی الارض آمده است بنابراین رسیدگی به بزه مندرج در تبصره مذکور در صلاحیت دادگاه انقلاب می باشد.

 

نظر اتفاقی

در این خصوص دو نظر مطرح شد که به دلیل قلت اعضا امکان ثبت نظر اقلیت وجود ندارد: اکثریت قائل به این موضوع بودند که ماده 286 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 به همراه تبصره آن یک عنوان اتهامی را (افساد فی الارض) جرم انگاری می نماید بنابراین جرم موضوع تبصره ماده 286 همان متن این ماده است با این تفاوت که سوء نیت خاص (قصد اخلال گسترده ...) وجود ندارد. همانطور که در سایر عناوین کیفری چنانچه سوء نیت خاص وجود نداشته باشد عنوان کیفری تغییر نمی کند در ماده 286 نیز چنین است. یعنی با فرض فقدان سوء نیت خاص عنوان کیفری افساد فی الارض تغییر نمی کند. فقط مجازات آن حسب تبصره ماده 286 تغییر می کند. از طرفی آنچه که در ماده 303 قانون آئین دادرسی کیفری از موارد صلاحیت دادگاه انقلاب ذکر نموده است رسیدگی به جرم افساد فی الارض است و همانگونه که ذکر شد عنوان اتهامی تبصره ماده 286 نیز افساد فی الارض با فرض عدم احراز سوء نیت خاص است. بنابراین باتوجه به آنچه که ذکر شد دادگاه انقلاب به موضوع رسیدگی و حکم مقتضی حسب تبصره ماده 286 صادر می نماید و نیاز به اصلاح عنوان اتهامی نیست. در مقابل اقلیت قائل به این بودند که رسیدگی در دادگاه انقلاب یک استثناء است و اصل بر رسیدگی به تمامی اتهامات در دادگاه کیفری دو می باشد و برای رسیدگی به هر موضوع در دادگاه های خاص نیاز به تصریح در قانونگذاری دارد و در هر مورد که تصریح نبود و تردید وجود داشت برابر اصل در دادگاه کیفری دو رسیدگی می شود. در مورد سوال مطرح شده نیز با توجه به عدم تصریح در خصوص تبصره ماده 286 در دادگاه کیفری دو رسیدگی می شود و دادگاه انقلاب بدون اتخاذ تصمیم در خصوص افساد فی الارض به صدور قرار عدم صلاحیت پرونده را به دادگاه کیفری دو ارسال می نماید.

  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۲
دی

صورت‌جلسه نشست قضائی

کد نشست :  10270 1402

استان یزد/ شهر یزد

تاریخ برگزاری : 08 / 06 / 1401

 

موضوع

وضعیت حقوقی معاملات فردایی یا کاغذی طلا

پرسش

در مورد معاملات فردایی یا کاغذی (خرید و فروش طلا با وزن سنگین به‌صورت نقدی و براساس قیمت روز بدون قبض و اقباض مبیع در حین جلسه): 1- معامله صحیح است (معامله اول) یا خیر؟ 2- آیا فروش مجدد آن بیع (کلی فی‌الذمه) صحیح است (معامله دوم)؟

نظر هیئت عالی

اولاً؛ در نظریه اکثریت که قرارداد را مطلقا باطل دانسته‌اند؛ چنین استدلال شده که این معامله نوعی معامله سلف است که اکثر فقها بر بطلان آن نظر داده‌اند و استدلال بعدی، ضرورت قبض می‌باشد که البته هردو استدلال برخلاف قانون مدنی است؛ چون نه معامله سلف قانوناً باطل است و نه قبض مبیع در معامله سلف شده است زیرا سلف یعنی پیش‌فروش که فردی محصول خود را قبل از موعد برداشت، می‌فروشد با این وصف هیچ اشکال شرعی و قانونی ندارد. ثانیاً؛ نظر اقلیت از این حیث که شقوق مختلف را در پاسخگویی در نظر گرفته است، صحیح است چون «معاملات فردایی» اگر بدون قصد و اراده جدی و واقعی در معامله باشد معامله باطل بوده و یا اگر در مورد خاصی با قصد و اراده واقعی و رعایت شرایط اساسی صحت معاملات موضوع ماده 190 قانون مدنی، منعقد شود، «معامله فردایی» صحیح است و مخصوصاً استدلال‌های سه گانه که در فراز پایانی نظر اقلیت آمده، کاملاً موجه و منطبق با قواعد حقوقی است و مورد تأیید هیأت عالی می‌باشد.

نظر اکثریت

این قرارداد مطلقاً باطل است چراکه نوعی معامله سلف است که در فقه نیز اکثر فقها بر بطلان آن نظر داده‌اند. قبض مبیع، شرط است و ضمانت اجرای سوء استفاده از این معاملات که موجب اخلال در نظم اقتصادی می‌شود، بطلان است.

نظر اقلیت

هم اصل قرارداد اول و هم قرارداد دوم صحیح و مشروع است ولی در هر رابطه احراز قصد واقعی شرط است؛ چنانچه قصد واقعی بیع کلی فی‌الذمه است و قبض و افباض نشود عقد صحیح است ولی اگر قصد واقعی موجود نیست بلکه دلال بازی باشد، صحیح نیست. اداره حقوقی قوه قضائیه هم ضمن قبول صحت کلی این عقود و عدم لزوم قبض و اقباض مبیع، به شرط احراز قصد واقعی، صحیح دانسته است. نظریه اداره حقوقی: 7/99/1403 مورخ24/10/99 در معاملات موسوم به «معاملات فردایی» که به موجب آن ذی‌نفعان بازار طلا و جواهرات در پایان یک روز معاملاتی، در خصوص قیمت این فلزات با ارزش در روز آینده معامله می‌کنند و بر اساس پیش‌بینی‌هایی که از نرخ طلا و جواهر در روز آینده دارند، تعهدی بر عهده می‌گیرند و بر این اساس تحصیل سود می‌کنند یا متحمل زیان می‌شوند؛ اولاً؛ چنانچه طرفین قصدی برای انجام بیع در موعد مقرر نداشته باشند و تعهدی در این زمینه بر عهده نگیرند و در واقع موضوع معامله، صرفاً مابه‌التفاوت قیمت روز فروش و روز موعد مقرر باشد، به لحاظ فقدان شرایط صحت معامله موضوع ماده 190 قانون مدنی، باطل است. ثانیاً؛ چنانچه معامله نسبت به مال پایه صورت گیرد و قصد طرفین بر تحویل طلا و جواهر در آینده و یا تعهد آنان به بیع در آینده احراز شود، در صورت دارا بودن دیگر شرایط صحت معامله، واجد آثار حقوقی است. در هر صورت احراز قصد طرفین و شرایط صحت معامله بر عهده مقام قضایی رسیدگی‌کننده است. ثالثاً؛ در معامله قسم نخست، احراز وصف کیفری موضوع و انطباق رفتار ارتکابی با قوانین جزایی حاکم، امری است که بر عهده مقام قضایی رسیدگی‌کننده است.

نظر ابرازی

این قرارداد مطلقاً صحیح است چراکه بر بطلان آن در قانون اشاره نشده است و اصاله الصحه حاکم است و مثل هر قراردادی قابل الزام است. قانون‌گذار هم در مقام بیان بوده و آن را از جمله معاملات باطل نگفته است، مصلحت‌های تجارت بین‌الملل هم اقتضای صحت آن دارد و رکن سوم (قبض مبیع) جزء ارکان عقد گفته نشده، لذا با همان ایجاب و قبول تعهد تشکیل می‌شود.

 

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۸
دی

صورت‌جلسه نشست قضائی

کد نشست : 10238 - 1402

استان یزد/ شهر یزد

تاریخ برگزاری : 17 / 02 / 1401

 

موضوع :  انتقال مال غیر و پولشویی

پرسش ؛

در پرونده‌ای الف با ارائه سند مجعول یک قطعه زمین را به ب می‌فروشد و ب (خریدار) ثمن معامله را به‌صورت نقد و یک قطعه زمین پرداخت می‌کند. سپس شخص الف زمین ثمن معامله را به ج (شخص ثالث) می‌فروشد. حال در صورت طرح شکایت از سوی شخص ب (خریدار اولیه) درخصوص فروش زمین به ج (صرفاً نسبت به معامله دوم) ما با چه جرایمی مواجه هستیم؟

نظر هیئت عالی

چنانچه رفتار شخص الف با قصد کتمان و پنهان کردن منشأ عوائد مجرمانه باشد پولشویی محسوب والا بنابر نظریه اکثریت اعضاء، انتقال مال غیر محسوب می‌گردد و در نتیجه نظر اکثریت در حد استنتاج فوق صائب است.

نظر اکثریت

تعدد معنوی انتقال مال غیر و پولشویی؛ شخص الف با علم به کلاهبرداری در معامله اول، زمین را تصاحب نموده و سپس با این توصیف زمین را به ج منتقل کرده است؛ فلذا مالکیت زمین به نحو صحیح استقرار نیافته و به‌عبارتی شخص الف با علم به عدم تعلق مال به خود، آن را به دیگری منتقل نموده است و همچنین می توان از مبحث بیع فاسد موضوع مواد 365 و 366 قانون مدنی و عدم رضایت واقعی موضوع ماده 190 قانون مذکور نیز برای بطلان چنین معامله‌ای و متعاقباً مجازات براساس قانون راجع به انتقال مال غیر، استفاده نمود. در این فرض، ارکان و شرایط ماده 1 قانون راجع به انتقال مال غیر تحقق یافته است. موضوع دیگری که درخصوص معامله دوم با آن مواجه می‌شویم بند الف ماده 2 قانون اصلاح قانون مبارزه با پولشویی است که در تعریف پولشویی اعلام داشته «تحصیل، تملک، نگهداری یا استفاده از عواید حاصل از ارتکاب جرایم با علم به منشاء مجرمانه آن» و ماده 1 قانون اخیرالذکر، جرم منشاء را «رفتار مجرمانه ماده 2 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392» بیان داشته است. فلذا در این پرونده محرز است که شخص الف در حال استفاده از عواید مجرمانه می‌باشد و می‌توان براساس ماده 131 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 اظهار داشت که رفتار واحدی شکل گرفته که دو عنوان مجرمانه دارد؛ یکی انتقال مال غیر و دیگری پولشویی یعنی همان استفاده از عواید جرم منشاء. نکته ای که در این خصوص حائز اهمیت است آن می باشد که با نام قانون مبارزه با پولشویی جرایم اقتصادی مهم و همچنین سوءنیت خاص برای پنهان یا کتمان کردن یک فعالیت اقتصادی مجرمانه، به ذهن متبادر می شود اما قانون اصلاح قانون مبارزه با پولشویی با بیان بند الف ماده 2 و همچنین تعریف جرم منشاء که تخلفات قانون مبارزه با قانون قاچاق را نیز ذکر کرده، یک ماده بسیار عام و گسترده ای را وضع کرده است که بسیاری از جرایم را می‌تواند شامل شود. همچنین تفکیک جرایم و تسری یا عدم تسری آن به یک قانون را باید همان قانون تعیین تکلیف نماید والا موضوع کاملا سلیقه‌ای و برخلاف مفاد قانون خواهد شد. هرچند به نظر می‌رسد که شمول بسیاری از جرایم خرد از جمله سرقت با حکمت وضع قانون مبارزه با پولشویی به‌خصوص تعیین تشکیلات خاص با قضات خاص مطابقت ندارد اما نمی‌توان این حکمت را فدای اصل قانونی بودن جرم و مجازات نمود و در وضع فعلی موضوع براساس قاعده تعدد معنوی، مشمول قانون پولشویی نیز خواهد شد. همچنین عبارت «علم به منشاء مجرمانه آن» مندرج در بند الف ماده 2 را نمی‌توان صرفا به اشخاص ثالث تسری داد چراکه چنین علمی به‌صورت عام ذکر شده و اگر چنین برداشت کنیم که صرفاً درخصوص اشخاص ثالث می‌باشد. در بند ب این ماده نیز کلمه «علم» استفاده شده که با چنین تفسیری مجرم اصلی به راحتی می‌تواند از اقدام مجرمانه خود فرار نماید و در هر صورت موضوع می‌تواند مشمول بند پ ماده 2 قانون فوق‌الذکر شود.

نظر اقلیت

از آنجاکه قانون اصلاح قانون مبارزه با پولشویی یک قانون خاص بوده و برای برخورد با جرایم خاص اقتصادی وضع شده است؛ تسری آن به تمام جرایم امری ناپسند می‌باشد. چراکه در پولشویی مرتکب می‌بایست سوءنیت خاص برای پنهان یا کتمان کردن جرم منشاء داشته باشد نه آنکه به صرف تملک و نگهداری عواید مجرمانه بتوان یک جرم ساده و خرد را شامل چنین قانون خاصی دانست. در مجموع موضوع از قانون مبارزه با پولشویی خارج می‌باشد و براساس استدلال اکثریت، موضوع صرفاً همان انتقال مال غیر است چراکه مالکیت به نحو صحیح استقرار نیافته و شخص الف علم به عدم مالکیت واقعی خود دارد و در حال انتقال آن می‌باشد و براساس ماده 1 قانون مجازات راجع به انتقال مال غیر، شخص الف تحت تعقیب قرار می‌گیرد.

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۸
دی

صورت‌جلسه نشست قضائی

کد نشست : 10077 1402

استان گلستان/ شهر گنبدکاووس

تاریخ برگزاری : 06 / 10 / 1400

موضوع : اسناد مثبته در تبصره 2 ماده 2 قانون پولشویی

پرسش : منظور از ارائه اسناد مثبته در تبصره 2 ماده 2 قانون پولشویی چیست؟ ملاک تشخیص آن را بیان نمایید.

نظر هیئت عالی

آنچه که از عنوان اسناد مثبته در تبصره 2 ماده 2 قانون پولشویی مستفاد می‌شود ارائه اسنادی است که ثابت نماید این مال، ناشی از عواید حاصل از ارتکاب جرم نمی‌باشد. صرف دارا شدن صاحب آن و انتقال به وی از طریق قانونی کافی نیست. نتیجتاً بر صحت نظریه اکثریت اعلام نظر می‌شود.

نظر اکثریت

با توجه به اینکه جرم پولشویی یک جرم ثانویه می‌باشد که موضوع آن عواید حاصل از ارتکاب جرم اولیه می‌باشد لذا در این جرم ما به دنبال اثبات مالکیت و نحوه انتقال آن نیستیم که آیا به طریق قانونی منتقل شده است یا خیر؟ چراکه در بسیاری از موارد در جرایم پولشویی طریقه انتقال کاملاً قانونی می‌باشد و لیکن با توجه به این که مال موضوع انتقال عایده حاصل از جرم است، با عنوان پولشویی جرم‌انگاری گردیده است؛ لذا به نظر می‌رسد قانونگذار به دنبال ارائه مدارک انتقال نمی‌باشد و به دنبال منشاء دارا شدن این اموال می‌باشد و این که شخص برای مثال مبایعه‌نامه هرچند واقعی یا صلح‌نامه هرچند واقعی ارائه دهد ملاک نمی‌باشد بلکه باید یکسری اسنادی ارائه دهد که بیانگر این موضوع باشد که آن مالی که با آن معامله با صلح صورت گرفته است از چه طریقی بدست آمده است و بتواند ثابت نماید این مال جزء اموال عایده از جرم نمی‌باشد چراکه این تبصره ناظر به زمانی است که جرم اولیه بر فرض مثال کلاهبرداری با انتقال مال غیر ثابت شده است و این اماره وجود دارد که اموالی که شخص مرتکب پس از ارتکاب این جرایم دارا شده است با عواید حاصل از جرم دارا شده است و این که تحت کدام یک از عقود معین این کار را انجام داده است ملاک نمی‌باشد. نکته‌ای که باید دقت کرد این است که دامنه شمول این تبصره ناظر به اشخاصی است که جرم اولیه را مرتکب و اثبات شده است و آنها باید بتوانند اثبات کنند اموالی را از عواید حاصل از جرم اولیه بدست نیاورده‌اند و این تبصره شامل تمامی افراد جامعه نمی‌شود که اگر نتوانند اسناد مثبته را ارائه دهند اموال آنها ضبط و مجازات شوند چراکه این خلاف اصل صحت معاملات و اصل برائت و ... می‌باشد. ضمناً منظور از کلمه «اسناد» در این تبصره، تعریف مقرر در ماده 1284 قانون مدنی نمی‌باشد و معنای کلی آن مدنظر می‌باشد. در نهایت قانونگذار محترم نسبت به اشخاصی که مرتکب جرم اولیه شده‌اند و نسبت به آن جرم آنها رسیدگی شده است این تبصره را قرار داده است که باید اسنادی ارائه دهند که این اموال را از کجا بدست آورده‌اند و ناشی از عاید حاصل از جرم نمی‌باشد و اسناد باید اثبات کننده منشاء بدست آمدن آن اموال باشد.

نظر اقلیت

تبصره 2 ماده 2 قانون پولشویی ضمانت اجرای تبصره 1 ماده مذکور می‌باشد. درصورتی‌که حسب تبصره 1 ظن نزدیک به علم به دارا شدن شخص خارج از عرف و به صورت یکدفعه ایجاد شود آن شخص حسب تبصره 2 ماده مذکور تکلیف دارد اسناد مثبته طریقه دارا شدنش را ارئه دهد و این اسناد مثبته ناظر به طریقه بدست آوردن است و می‌تواند شامل صلح‌نامه، هبه‌نامه، مبایعه‌نامه و مانند آنها شود و در غیر اینصورت مشمول این تبصره می‌شود. نکته‌ای که باید دقت شود در ماده 1284 قانون مدنی در تعریف سند بیان می‌دارد: سند عبارت است از هر نوشته‌ای که در مقام دفاع یا دعوا قابل استناد باشد، با توجه به این که قانونگذار محترم در مقام بیان بوده است و از لفظ اسناد استفاده کرده است؛ لذا به نظر می‌رسد این اسناد مثبته الزاماً باید کتبی باشند در غیر اینصورت شامل این تبصره می‌گردند؛ برای مثال شخص نمی‌تواند 2 نفر شاهد حاضر نماید که این اموال را از طریق صلح دارا شده است. در نهایت؛ منظور از اسناد مثبته یعنی اسناد و مدارکی به صورتی نوشته که بتواند طریقه دارا شدن اموال را برای شخصی که حسب تبصره 1 ماده 2 قانون مذکور ظن نزدیک به علم به دارا شدن یکدفعه و خارج از عرف شخص ایجاد شود را اثبات کند.


  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۲
تیر

صورت‌جلسه نشست قضائی

کد نشست :  5891 1398

استان تهران/ شهر تهران

تاریخ برگزاری :  07 / 08 / 1397

 

موضوع :

بررسی جواز حضور وکیل تسخیری بجای متهم در جرایم موضوع بندهای الف ، ب ، پ و ت ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری

پرسش :

در جرایم موضوع بند های الف ، ب ، پ و ت ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری در صورت عدم دسترسی به متهم با لحاظ مواد 348 و 350 از همان قانون تکلیف دادگاه از حیث تعیین وکیل و چگونگی رسیدگی به اتهام این شخص چیست و مواد فوق با مواد 384- 387 و 394 چگونه قابل جمع است؟

 

نظر هیاُت عالی ؛

مقصود مقنن در صدر ماده ۳۵۰ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ این است که در جرائم موضوع بندهای الف، ب، پ و ت ماده ۳۰۲ این قانون، گرچه با توجه به ماده ۳۴۸ حضور وکیل متهم برای تشکیل جلسه دادگاه ضروری است، اما کافی نیست و باید متهم نیز شخصا حاضر شود. بنابراین، در فرض سؤال " هر گاه متهم وکیل معرفی نکرده " و برای وی وکیل تسخیری تعیین شده باشد، از جهت لزوم حضور متهم و وکیل در جلسه دادگاه در جرائم یاد شده تفاوتی بین وکیل تسخیری و تعیینی نمی باشد، مگر آن که متهم متواری بوده یا دسترسی به وی امکان نداشته باشد که در این صورت باید برابر ماده ۳۹۴ قانون رفتار شود. در موارد مشمول ماده اخیرالذکر رسیدگی در غیاب متهم در صورتی که دادگاه حضور متهم را برای دادرسی ضروری تشخیص ندهد، امکان پذیر است. ۲- ظاهر عبارت «... یا وکیل او در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نشود...» مذکور در ماده ۴۰۶ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲، حکایت از «وکیل تعیینی» دارد و یا در مواردی است که با عجز از تعیین وکیل و یا امتناع از معرفی وکیل، دادگاه برای متهم، وکیل تسخیری تعیین کرده است و متهم نیز حضور داشته است. در نتیجه در حالتی که متهم متواری یا مجهول المکان باشد، نظر به این که اصولا ارتباطی بین وکیل تسخیری و موکل وجود ندارد، رأی صادره غیابی محسوب می گردد و مطابق مقررات، هر زمانی که محکوم علیه رأی غیابی، از آن مطلع گردد و به آن اعتراض نماید، در همان دادگاه قابلیت واخواهی دارد. صرفا در حد این نظریه که به عنوان نظریه شماره 7/95/150 04 / 02 / 1395  اداره حقوقی قوه قضاییه ثبت شده است عقیده اقلیت همکاران مورد تأیید اعضاء هیأت عالی می باشد.

نظر اکثریت ؛

قاعده عمومی در رسیدگی به اتهام اشخاص این است که درحضور فرد تحت تعقیب این مهم صورت گیرد ؛ لیکن ، عدم حضور متهم مانع از تعقیب و محاکمه نیست . لزوم رعایت سرعت در رسیدگی و اهتمام به فوریت آن اقتضا دارد که مرجع قضایی بدون فوت وقت امر محاکمه را برگزار نماید و در این میان هیچ عذر و بهانه ای نمیتواند مانع از انجام تکلیف گردد. عدم حضور متهم با وجود صریح بودن تکلیف دادگاه در رسیدگی موجب معافیت از انجام وظیفه نمی شود . بنابراین با شروع رسیدگی محکمه مکلف است چه با حضور متهم و چه در غیاب ایشان موضوع اتهام را بررسی و نسبت به آن فصل خصومت نماید . ضرورت مذکور در مواد 348 و 384 در مورد لزوم تعیین وکیل تسخیری ناظر بر تمام جرایم موضوع بند های الف ، ب و ت ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 نیست زیرا اولاً : در جرایمی که به طور مستقیم در دادگاه کیفری یک مطرح میشود از این جهت که جنبه حق الهی دارند بر اساس متن صریح ماده 406 از همان قانون چون رسیدگی غیابی در مورد آنها ممنوع است لزومی به مداخله وکیل تسخیری نیست . ثانیاً : در سایر جرایمی که با کیفر خواست نزد این دادگاهها مطرح میشود ، در فرض فقدان دسترسی به متهم تعیین وکیل تسخیری برای ایشان نتیجه مطلوبی را محقق نمی سازد زیرا بدون حضور متهم امکان دفاع از او در معنی دقیق کلمه میسر نمی باشد و نظر به اینکه الزام به تعیین وکیل تسخیری برای چنین متهمی در واقع امر ، بیهوده و عبث می باشد و هدفی را که مقنن از وضع مواد 348 و 384 قانون آیین دادرسی دنبال می کند بر آورده نمی سازد و از طرفی حضور وکیل تسخیری موجب حضوری شدن رأی دادگاه می گردد . و این امر سبب سلب حق واخواهی و فرجام خواهی و مهمتر از آن امکان ارایه دلایل و مستندات مربوط به برائت را از شخص متهم تفویت می کند . بنابراین در جمع مواد فوق رعایت حقوق و مصالح قانونی مربوط به متهم نباید مبادرت به تعیین وکیل تسخیری نمود . با لحاظ مراتب مرقوم الزامی که متوجه دادگاه است فقط مربوط به آن قسم از جرایم موضوع ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری است که با کیفر خواست در دادگاه کیفری مطرح و متهم آن حاضر است لیکن بنا به دلایلی از معرفی وکیل تعیینی عاجز یا از این امر امتناع می ورزد . در این صورت دادگاه با در نظر داشتن ضرورت قانونی پیش بینی شده در موارد فوق برای متهم وکیل انتخاب میکند .

نظر اقلیت ؛

ماده 348 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 مشعر بر این معنا است « که در جرایم موضوع بند های الف ، ب ، ت و پ ماده 302 این قانون جلسه رسیدگی بدون حضور وکیل متهم تشکیل نمی شود و چنانچه متهم ، خود وکیل معرفی نکند تعیین وکیل تسخیری الزامی است . » تأکید قانونگذار در این ماده بر حضور وکیل در دادرسی از حیث رعایت تشریفات قانون ، تضمین حقوق دفاعی متهم و توسعه حمایت مشروع از ایشان است . بنابراین در مواردی که رسیدگی غیابی به این جرایم قانوناً مجاز است دخالت وکیل در جریان محاکمه ، برای رسمیت دادگاه ضرورت دارد و بدون آن تشکیل جلسه دادگاه از نظر شکلی صحیح نخواهد بود . اطلاق رأی وحدت رویه شماره 15- 28/6/1363 و نظریه شماره 10034/7 اداره حقوقی قوه قضائیه نیز دلالت بر این دارد که تعیین وکیل تسخیری الزام و تکلیف قانونی است و بین موردی که متهم حضور دارد یا دسترسی به ایشان حاصل نیست ، تفاوتی از حیث تعیین و انتخاب وکیل تسخیری در جایی که خود وکیل معرفی نمی کند ، وجود ندارد . دادگاه با توجه به اینکه عدم حضور متهم مانع از تعقیب و مجازات نیست در جایی که قانون رسیدگی غیابی را تجویز میکند ، در صورت عدم معرفی وکیل از سوی متهم با تعیین و انتخاب وکیل تسخیری نسبت به اتهام ایشان برابر مقررات رسیدگی و انشای رأی میکند . رأی دادگاه در این خصوص حضوری نخواهد بود زیرا وکیل انتخابی از سوی دادگاه ،بمنظور رعایت تشریفات دادرسی و لزوم رعایت موارد شکلی رسیدگی در جریان محاکمه مداخله کرده است و این امر نمی تواند سبب سقوط حقوق قانونی متهم از جمله واخواهی ، ارایه مستندات مربوط به برائت خود یا فرجام خواهی باشد . از طرفی فرض بند ج در ماده 406 از قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 برای حضوری محسوب شدن رأی دادگاه به لحاظ دخالت وکیل در دادرسی علی القاعده در جایی است که متهم شخصاً وکیل را انتخاب می کند . در مواردی که انتخاب وکیل از سوی دادگاه است موضوع از شمول این ماده خارج می باشد .

  • حسین مهدوی صیقلانی
۲۰
فروردين

نشست قضایی جرائم موضوع قانون بورس و اوراق بهادار مصوب 1384  با محوریت نقد و تحلیل راُی مرتبط

بنیانگذار جلسه : پژوهشگاه قوة قضائیه

تاریخ جلسه : 27 / 03 / 92

   1

آنی یا مستمر بودن جرم در جرایم موضوع قانون اوراق بهادار مصوب 01 / 09 / 1384 مجلس شوری اسلامی

مقدمه ؛

بورس اوراق بهادار، بازاری متشکل و خودانتظام است که به ‌صورت شرکت سهامی عام، تأسیس و اداره می شود و در آن، کارگزاران و معامله گران، اوراق بهادار را طبق مقررات قانون بازار اوراق بهادار، داد و ستد می کنند. یکی از مهم ترین نیازهای یک نظام مالی، برای توسعۀ همه جانبه و تعمیق بازار سرمایه، اعتماد عموم مشارکت کنندگان و سرمایه‌گذاران به آن است. نظام مالی، مبنایی برای تعیین قیمت عادلانۀ سرمایه هاست، تا منابع مالی به صورت بهینه، به حوزه های مختلف اقتصادی، اختصاص یابند. یکی از جرایم شایع و خطرناکی که در بازار بورس رخ می دهد، « دستکاری در بازار» است که بازارهای نوخاسته را با مشکل مواجه می کند و این مسئله، از علل اساسیِ عدم تکامل و رشد بازار سرمایه و نبودِ اعتماد عمومی به این بازارهاست.جرم شایع دیگری که در بازار سرمایه رخ می دهد، « عدم ارائۀ اطلاعات » و « معاملۀ متکّی بر اطلاعات نهانی » است. ارائۀ اطلاعات از سوی شرکت های پذیرفته شده در بورس، از دو جهت تعیین کننده است: اول، از نظر تأثیر آن بر تصمیم سرمایه گذاران دربارۀ معاملۀ اوراق بهادار خاص؛ و دوم، رعایت اصل عدالت و برابری، در مورد تمام سرمایه گذاران، در زمینۀ استفادۀ به موقع از اطلاعات مالیِ شرکتها. بدون تردید، یکی از اوصاف بازار سرمایۀ عادلانه و کارآمد، دسترسی به موقع سهامدارانش به اطلاعات مالی است و بدون تحقّق این شرط، نمیتوان انتظار بازاری منصفانه را داشت. طیِ سالهای گذشته، در بازار سرمایۀ کشور ما ، ایران، نسبت به « عدم افشای اطلاعات توسط شرکتها» خلاء قانونی وجود داشت که ناشی از فقدان ضمانت اجرای حقوقی و کیفری بود. این مسئله، مسئولان را به تهیۀ چارچوبی سوق داد که نهایتاً در آذر ماه سال ۸۴ ، با عنوان «قانون بازار اوراق بهادار» به تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان رسید.

اهمیت افشای اطلاعات توسط ناشران، تا جایی بود که یک فصل از قانون را به خود اختصاص داد. بدین صورت که در یک فصل، نحوۀ اطلاع رسانی و بیان مسئولیت سازمان بورس و دیگر نهادها در شفاف سازیِ اطلاع رسانی، شرح داده شد و در فصل دیگر، ضمانت اجرای کیفریِ عدم اجرای وظایف، بیان گردید.

یکی از مواد قانونی که ضمانت اجرای کیفریِ عدم افشای اطلاعات مهم را ذکر نموده، بند ۲ مادۀ ۴۹ قانون مزبور است . باید توجه داشت، در بازار سرمایه، «اطلاعات» مغز بازار شناخته می شود و دارای ارزش و تبعات مالی است و نهاد ناظر، باید فرصت برابری اطلاعات را برای همۀ فعالان بازار فراهم نماید. برای اینکه بتوان بازار بورس را یک بازار عادلانه، منصفانه و شفاف معرفی کرد، لازم است همۀ فعالان بازار، به صورت یکسانی به اطلاعات شرکتها دسترسی داشته باشند و داد و ستد اوراق بهادار، باید مبتنی بر اطلاعاتی باشد که از کانال رسمی برای عموم، منتشر شده است. آنچه موجب جرم انگاری «سوء استفاده از اطلاعات نهانی» و تعیین مجازات کیفری می شود از یک‌سو، خیانت در امانتی است که دارندگانِ اطلاعات (به عنوان یک امین) مرتکب می شوند و از سوی دیگر، اضرار به سایر فعالان بازار است که به سبب آگاهی نداشتن از اطلاعات، اقدام به خرید سهم با قیمت بالا و یا فروشِ آن، با قیمت پایین نموده اند. ضمن اینکه سوء استفاده از اطلاعات نهانی، اعتماد و اطمینان دیگران را به بازار سلب می کند و اعتقاد به سلامت و صحتِ شرایط داد و ستد را خدشه دار مینماید.

پژوهشگاه قوۀ قضائیه، با توجه به تازگیِ این مباحث و عدم آشنایی بسیاری از قضات و وکلاء با عناوین مجرمانۀ این بازار و ضرورت آشنایی آنها با این موضوعات، و نیز گسترش کمّی و کیفی بازار سرمایۀ ایران و نقش آن در توسعۀ اقتصادی، تصمیم گرفت تا جلسه ای با محوریت نقد رأی را به تحلیل و تبیین جوانب مختلف این موضوع، اختصاص دهد.

مهمترین مباحثی که در این جلسه بررسی شده است، عبارتند از:

اهمیت اطلاعات در بازار بورس و ضرورت مقابله با رانت اطلاعات در این حوزه؛

وجود ابهامات فراوان در قانون اوراق بهادار مصوب ۱۳۸۴ و تفسیرهای قضاییِ متعدد ناشی از آن؛

ویژگی های جرایم مرتبط با بازار بورس و عدم آشناییِ اکثر قضات با این جرایم؛

بررسی « مطلق یا مقید بودنِ» جرم معاملۀ متکّی بر اطلاعات نهانی؛

بررسی آنی یا مستمر بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات مهم به سازمان بورس؛

عدم منافات شاکی بودنِ سازمان بورس با طرح شکایت از سوی بزه دیده؛

امکان تبدیل حبس مقرر در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار، به استناد قانون وصول برخی از درآمدهای دولت.

گزارش تمام متن

فهرست مطالب

مقدمه

بیان دستور جلسه

بیان مقدماتی دربارۀ بازار اوراق بهادار و اهمیت آن

تبیین ماهیّت سهام و اهمیت اطلاعات مالی شرکتها در بازار بورس

اهمیت مقابله با رانت اطلاعات در بازار بورس

وجود ابهامات زیاد در قانون بازار اوراق بهادار و تفسیرهای متعدد ناشی از آن

انتقاد از رویۀ قضاییِ ایستا و غیرمطلع از جرایم اقتصادی جدید

ویژگی های جرائم اقتصادی

بیان اتهامات مطرح در پروندۀ مورد بحث

خودداری از ارائۀ اطلاعات مهم؛ جرمی آنی است یا مستمر؟

آنی بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات مهم از دیدگاه دادگاه تجدیدنظر

ماهیت اطلاعات نهانی و دارندگان آن در بازار بورس

مطلق بودن جرم معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی

عدم دلالت تخییری بودنِ مجازاتها در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار بر مقید بودن جرم

بررسی آنی یا مستمر بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات نهانی

آنی یا مستمر بودنِ جرم خیانت در امانت

تأیید دیدگاه دادگاه بدوی در خصوص مستمربودنِ جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات نهانی

عدم منافات شاکی بودن سازمان بورس با طرح شکایت توسط زیان دیده

تأیید رویکردِ دادگاه تجدیدنظر دربارۀ اتهام استفاده از اطلاعات نهانی

مطلق بودن جرم ایجاد ظاهری گمراه کننده از روند معاملات اوراق بهادار

امکان استناد به مادۀ ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت برای تبدیل حبس مقرر در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار

آنی بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات به دلیل موضوعیت داشتن تاریخ ارائۀ اطلاعات

عدم امکان استناد به قانون وصول برخی از درآمدهای دولت

تأیید دیدگاه دادگاه بدوی در خصوص تبدیل حبس به جزای نقدی

دادنامه شعبه ۱۱۹۲ دادگاه عمومی(جزایی) تهران

دادنامه شعبه ۶۸ دادگاه تجدیدنظر استان تهران

فهرست منابع مرتبط با مباحث مطرح شده در جلسه

مقدمه  ؛

بورس اوراق بهادار، بازاری متشکل و خودانتظام است که به ‌صورت شرکت سهامی عام، تأسیس و اداره می شود و در آن، کارگزاران و معامله گران، اوراق بهادار را طبق مقررات قانون بازار اوراق بهادار، داد و ستد می کنند. یکی از مهم ترین نیازهای یک نظام مالی، برای توسعۀ همه جانبه و تعمیق بازار سرمایه، اعتماد عموم مشارکت کنندگان و سرمایه‌گذاران به آن است. نظام مالی، مبنایی برای تعیین قیمت عادلانۀ سرمایه هاست، تا منابع مالی به صورت بهینه، به حوزه های مختلف اقتصادی، اختصاص یابند. یکی از جرایم شایع و خطرناکی که در بازار بورس رخ می دهد، « دستکاری در بازار» است که بازارهای نوخاسته را با مشکل مواجه می کند و این مسئله، از علل اساسیِ عدم تکامل و رشد بازار سرمایه و نبودِ اعتماد عمومی به این بازارهاست.جرم شایع دیگری که در بازار سرمایه رخ می دهد، « عدم ارائۀ اطلاعات » و « معاملۀ متکّی بر اطلاعات نهانی » است. ارائۀ اطلاعات از سوی شرکت های پذیرفته شده در بورس، از دو جهت تعیین کننده است: اول، از نظر تأثیر آن بر تصمیم سرمایه گذاران دربارۀ معاملۀ اوراق بهادار خاص؛ و دوم، رعایت اصل عدالت و برابری، در مورد تمام سرمایه گذاران، در زمینۀ استفادۀ به موقع از اطلاعات مالیِ شرکتها. بدون تردید، یکی از اوصاف بازار سرمایۀ عادلانه و کارآمد، دسترسی به موقع سهامدارانش به اطلاعات مالی است و بدون تحقّق این شرط، نمیتوان انتظار بازاری منصفانه را داشت. طیِ سالهای گذشته، در بازار سرمایۀ کشور ما ، ایران، نسبت به « عدم افشای اطلاعات توسط شرکتها» خلاء قانونی وجود داشت که ناشی از فقدان ضمانت اجرای حقوقی و کیفری بود. این مسئله، مسئولان را به تهیۀ چارچوبی سوق داد که نهایتاً در آذر ماه سال ۸۴ ، با عنوان «قانون بازار اوراق بهادار» به تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان رسید.

اهمیت افشای اطلاعات توسط ناشران، تا جایی بود که یک فصل از قانون را به خود اختصاص داد. بدین صورت که در یک فصل، نحوۀ اطلاع رسانی و بیان مسئولیت سازمان بورس و دیگر نهادها در شفاف سازیِ اطلاع رسانی، شرح داده شد و در فصل دیگر، ضمانت اجرای کیفریِ عدم اجرای وظایف، بیان گردید.

یکی از مواد قانونی که ضمانت اجرای کیفریِ عدم افشای اطلاعات مهم را ذکر نموده، بند ۲ مادۀ ۴۹ قانون مزبور است . باید توجه داشت، در بازار سرمایه، «اطلاعات» مغز بازار شناخته می شود و دارای ارزش و تبعات مالی است و نهاد ناظر، باید فرصت برابری اطلاعات را برای همۀ فعالان بازار فراهم نماید. برای اینکه بتوان بازار بورس را یک بازار عادلانه، منصفانه و شفاف معرفی کرد، لازم است همۀ فعالان بازار، به صورت یکسانی به اطلاعات شرکتها دسترسی داشته باشند و داد و ستد اوراق بهادار، باید مبتنی بر اطلاعاتی باشد که از کانال رسمی برای عموم، منتشر شده است. آنچه موجب جرم انگاری «سوء استفاده از اطلاعات نهانی» و تعیین مجازات کیفری می شود از یک‌سو، خیانت در امانتی است که دارندگانِ اطلاعات (به عنوان یک امین) مرتکب می شوند و از سوی دیگر، اضرار به سایر فعالان بازار است که به سبب آگاهی نداشتن از اطلاعات، اقدام به خرید سهم با قیمت بالا و یا فروشِ آن، با قیمت پایین نموده اند. ضمن اینکه سوء استفاده از اطلاعات نهانی، اعتماد و اطمینان دیگران را به بازار سلب می کند و اعتقاد به سلامت و صحتِ شرایط داد و ستد را خدشه دار مینماید.

پژوهشگاه قوۀ قضائیه، با توجه به تازگیِ این مباحث و عدم آشنایی بسیاری از قضات و وکلاء با عناوین مجرمانۀ این بازار و ضرورت آشنایی آنها با این موضوعات، و نیز گسترش کمّی و کیفی بازار سرمایۀ ایران و نقش آن در توسعۀ اقتصادی، تصمیم گرفت تا جلسهای با محوریت نقد رأی را به تحلیل و تبیین جوانب مختلف این موضوع، اختصاص دهد.

مهمترین مباحثی که در این جلسه بررسی شده است، عبارتند از:

اهمیت اطلاعات در بازار بورس و ضرورت مقابله با رانت اطلاعات در این حوزه؛

وجود ابهامات فراوان در قانون اوراق بهادار مصوب ۱۳۸۴ و تفسیرهای قضاییِ متعدد ناشی از آن؛

ویژگیهای جرایم مرتبط با بازار بورس و عدم آشناییِ اکثر قضات با این جرایم؛

بررسی «مطلق یا مقید بودنِ» جرم معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی؛

بررسی آنی یا مستمر بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات مهم به سازمان بورس؛

عدم منافات شاکیبودنِ سازمان بورس با طرح شکایت از سوی بزهدیده؛

امکان تبدیل حبس مقرر در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار، به استناد قانون وصول برخی از درآمدهای دولت.

پژوهشگاه قوۀ قضائیه

پژوهشکده استخراج و مطالعات رویه قضایی

بیان دستور جلسه

آقای عطار (مجری جلسه): در این جلسات، آرای قضایی، تحلیل می شود. از آنجاییکه برخی قضات، عادت دارند، از یک روش استفاده کنند و همان را ادامه دهند و از آن دفاع نمایند، وجود چنین جلساتی برای پرهیز از استبداد آراء قضایی، ضروری به نظر میرسد. چون رأی یک قاضی، جنبۀ نظری ندارد و دارای تأثیر است.

رأیی که برای جلسۀ امروز انتخاب شده، مربوط به بورس و اوراق بهادار است و نکات آموزشیِ زیادی دارد. اگر به این رأی ـ که جناب آقای دکتر «فضلعلی» صادر کرده اند ـ توجه کنید، با ویژگیهای یک رأی مستند و مستدل، آشنا خواهید شد. توجه به دفاعیات متهمان، و دقت به لوایح و دفاعیات وکلاء، از خصوصیات برجستۀ این رأی است.

بیان مقدماتی دربارۀ بازار اوراق بهادار و اهمیّت آن

آقای دکتر فضلعلی (قاضی صادرکنندۀ رأی بدوی ): بنده هم مثل «آقای عطار» معتقدم، یک قاضی، حکمران مطلق نیست و آنچه می‌گوید، باید مستدل و مستند به قانون و بر اساس موازین حقوقی و قانونی باشد. هنگامی که قاضی رأی می‌دهد، نباید با اتّکاء به نظر و عقیدۀ شخصیِ خود عمل نماید، بلکه باید به‌گونه‌ای استدلال کند که مراجع بالاتر، طرفین و به طورکلی، جامعۀ حقوقی را نسبت به درستیِ تصمیم خویش قانع نماید. البته باید دانست، بروز خطا و اشتباه، همیشه محتمل است؛ به همین دلیل، مراحل مختلف رسیدگی، پیش بینی و تأسیس شده اند تا اشتباهات قضایی را به حداقل رسانند.

قانون اساسی، اقتصاد را به سه بخش تقسیم کرده است: بخش دولتی، بخش خصوصی و بخش تعاونی. اگر دقت کنیم، خواهیم دید که تعاونی، جزئی از همان بخش خصوصی است و قسمت جداگانه‌ای نیست. پس، قانون اساسی باید اقتصاد را دو بخش می‌کرد: بخش دولتی و بخش خصوصی.

اما چرا قانون اساسی، بخش تعاونی را مستقلاً ذکر کرده است؟ زیرا فرض کرده، بخش خصوصی شامل دو قسمت است: ۱ـ بخش خصوصی از نوع سرمایه‌گذاریِ فردی، که نام آن را بخش خصوصی گذاشته است و ۲ـ بخش خصوصی از نوع سرمایه‌گذاریِ جمعی، که نام آن را بخش تعاونی گذارده است. در واقع قانون اساسی، میخواهد اقتصاد دسته‌جمعی و همکاری‌های جمعی را مستقلاً بررسی کند و جایگاه خاصی را برای آن، در نظر گیرد.

البته مسئولان اجرایی و قوانین عادی، بعد از انقلاب اسلامی، دچار خلط مبحث شدند و «بخش تعاونی» را مُرادِف با «شرکت تعاونی» گرفتند و تلاش کردند تسهیلات فراوانی را به شرکت‌های تعاونی اختصاص دهند؛ در حالیکه مفهوم تعاونی در اقتصاد، بسیار گسترده‌تر از شرکت تعاونی است.

بهترین شکلی که می‌تواند نمایشگرِ مفهوم تعاون در اقتصاد باشد، شرکت‌های بازرگانی است؛ نه صرفاً شرکت‌های تعاونی !  و در شرکت‌های بازرگانی هم، بهترین شکلی که مفهوم تعاون را نمایان می کند، شرکت‌های سهامی عام هستند. شرکت سهامی عام، از اجتماع سرمایه‌های خُردِ افراد مختلف ـ که نوعاً نمی‌توانند با سرمایۀ خود، به تنهایی کاری انجام دهند ـ تشکیل می‌شود؛ زیرا افرادی که دارای سرمایه‌های خُرد هستند، تخصص یا هزینۀ کافی برای قراردادنِ سرمایۀ خویش، در بخش مولد اقتصادی را ندارند و گاهی آن را به بانک‌ها می‌دهند؛ اما بانک‌ها با این سرمایه، صرفاً کار پولی می‌کنند، نه کاری که مولد اقتصادی باشد.

پس مناسب ترین حالت سرمایه‌گذاریِ جمعی، در شرکت‌های سهامی عام، مشاهده می شود و مزیّتِ آن، این است که سرمایه‌های خُرد با هم جمع می‌شوند و تبدیل به سرمایه های کلان می‌گردند و می‌توانند با یک هدف‌گذاری صحیح و مدیریت درست اقتصادی، منجر به تولید و اشتغال در سطح جامعه شوند.

مزیّت دیگر آن، این است که این نوعِ سرمایه گذاری، به اقتصاد اسلامی بسیار نزدیک است؛ زیرا سودی که افراد از محل سرمایۀ خود، دریافت می‌کنند، دقیقاً بر اساس میزان فعالیتِ واقعیِ تجاریِ آن شرکت سهامی است؛ البته به شرطی که قوانین، به‌درستی رعایت شود؛ برعکس بانک‌ها، که نوعاً سودهایشان مقطوع است و حتی شبهۀ ربا هم دارد.

بنابراین، سرمایه‌گذاریِ عموم مردم، در شرکت‌های سهامی عام، اهمیت والایی از نظر اقتصادی دارد. قانون تجارت، برای اینکه سرمایۀ سرمایه‌گذارانِ شرکت‌های سهامی عام، در معرض تعدّی و تضییع از جانب مدیران قرار نگیرد، مقررات بسیار جامع و مانعی تدوین کرده است.

لایحۀ اصلاحی قانون تجارت، دارای مقررات جامعی، برای بازداشتنِ مدیران شرکت‌ها، از تصرف غیرمجاز در اموال شرکت و الزام آنها به حداکثر امانت‌داری نسبت به سرمایۀ شرکاء است؛ همچنین ، پاره ای مقررات جزائی هم دارد که برخی اَعمال مدیران شرکت را در راستای مدیریت و ادارۀ شرکت، جرم‌انگاری کرده است ؛ مثلاً ، اگر مدیران از اختیارات خود، برای منافع شخصی و برخلاف منافع شرکت، سوءاستفاده نمایند یا ترازنامه‌های غیرواقعی تنظیم کنند، این عمل، جرم محسوب می شود و این جرم‌انگاری، به منظور رعایت حقوق سهامدارانِ خُرد است.

از سوی دیگر، وقتی کسی در شرکتی سهیم می‌شود، به معنای شراکتِ دائمیِ وی در آن نیست و اینگونه نیست که تا زمانِ انحلال شرکت، باید سهامدار ابَدی آن باقی بماند. سهمی که هرکس، در یک شرکت دارد، مالی محسوب می شودکه قابل نقل وانتقال است و هرسهامدار می تواند سهم خویش را به فروش گذارد و دیگران خریداری نمایند. خرید و فروشِ سهم در حالت اولیه، مثل خرید و فروش هر مال دیگری است که براساس توافق و مذاکره بین خریدار و فروشنده و احیاناً وساطت دلال و واسطه صورت می‌گیرد. امّا برای ضابطه داشتنِ معاملات در حوزۀ خرید و فروش سهام در همۀ کشورها، بازارهای خاصی به نام «بورس» طراحی شده که به صورت اختصاصی، محل خرید و فروش و مبادلۀ سهام است.

ورود شرکت‌ها به بورس، مستلزم رعایت شرایط و ضوابطی است که در قانون آمده است و شرکت‌هایی که وارد این بازارها می‌شوند، الزاماً باید «سهامِ با نام» داشته باشند و باید « تمام معاملات شان، صرفاً در همین بازار انجام گیرد» و اگر خارج از آن انجام شود، رسمیت و اعتبار ندارد؛ مگر اینکه بعداً در سامانۀ بازار ثبت گردد.

فایدۀ مهم بازار بورس، این است که به‌عنوان یک بنگاه معاملاتی بزرگ، کار عَرضه و تقاضا و چانه‌زنی بر سر سهام را با یک شیوۀ کاملاً مُدرن و مطمئن، ساماندهی می‌کند و خریدار و فروشنده، بدون اینکه یکدیگر را ببینند و بشناسند، سهامشان را با قیمت پیشنهادی، عرضه می‌کنند. مثلاً کسی، متقاضی خرید سهام است و به کارگزار مراجعه می‌نماید و کارگزار آن را در سامانه ثبت می کند و قیمت پیشنهادی‌اش را اعلام می‌نماید. دیگری هم، فروشندۀ سهام است و قیمت خود را اعلام می‌کند. در صورتی که این قیمت‌ها تلاقی کند، معامله به‌صورت اتوماتیک انجام می‌شود. هر روزه، هزاران معامله و خرید و فروش سهم، به همین شیوه در بازار بورس انجام می‌شود.

در بازار عادی، برای اینکه از معاملات خود مطمئن باشیم، ابتدا، دربارۀ معامله‌ای که می‌خواهیم انجام دهیم، اطلاعاتی را به دست می آوریم. مثلاً اگر قصد خریدِ یک موبایل را داشته باشیم، سعی می‌کنیم اطلاعات فنیِ لازم را از کسانی که آگاهی دارند، کسب نماییم. بعد از آن، خودِ جنس را می بینیم، و پس از اینکه از سلامت کالا مطمئن شدیم، آن را خریداری می‌نماییم. سپس، اگر متوجه شویم، کالا معیوب است یا اوصاف مذکور در معامله را ندارد یا مغبون شدیم و یا تدلیسی در معامله صورت گرفته است، خود را مُجاز می‌دانیم تا با استناد به خیار تدلیس و غبن و عیب و به دادگاه مراجعه کنیم و فسخ معامله را درخواست نماییم .

اما مقنّن، به منظور تأمینِ عدالت معاوضی در عرصۀ اقتصاد برای همگان، این تمهیدات و خیارات را پیش‌بینی کرده است. وقتی این عدالت تأمین شد، عدالت اقتصادی در مملکت برقرار می‌شود و اختلافات مردم در حوزۀ معاملات به حداقل می‌رسد و درنهایت امنیت اقتصادی تأمین می‌گردد.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۲۰
فروردين

نشست قضایی جرائم موضوع قانون بورس و اوراق بهادار مصوب 1384  با محوریت نقد و تحلیل راُی مرتبط

بنیانگذار جلسه : پژوهشگاه قوة قضائیه

تاریخ جلسه : 27 / 03 / 92

2

تبیین ماهیّت سهام و اهمیت اطلاعات مالی شرکتها در بازار بورس

اکنون باید دید، در معاملۀ سهام، چه وضعیتی حاکم است؟ برای این منظور، ابتدا باید بدانیم «سهم» چیست؟ آیا یک مال فیزیکیِ قابل رؤیت است تا بتوانیم آن را در هنگام خرید، ببینیم و بررسی نماییم؟ و اصلاً چگونه می‌توانیم سهم را ارزشیابی کنیم و از درستی معامله مطمئن باشیم؟

باید گفت، «سهم» یک برگۀ کاغذی است که نشانگرِ میزان مشارکت سهامدار، در شرکت سهامی است و در واقع، یک مال مَجازی و اعتباری است که بی‌شباهت به اسکناس هم نیست. حال اگر قرار باشد، سهمی معامله شود، چه روشی وجود دارد تا این معامله از تدلیس و عیب و غبن و مَصون باشد و اختلافات بین طرفین به حداقل برسد و در نهایت، ثَبات و امنیت اقتصادی مختل نگردد؟

همانگونه که گفته شد، سهم، ماهیتی اعتباری دارد، نَه عینی و نمایندۀ میزان مشارکت مشاعیِ غیرمستقیمِ یک سهامدار، در اموال شرکت است. پس ارزش سهم، مطابق با ارزش اموال شرکت تعیین می‌گردد و ارزش اموال شرکت را هم، می‌توان بر اساس اطلاعات مالیِ آن شرکت، وضعیت گذشتۀ آن، موقعیت فعلی و اوضاع آیندۀ آن ارزیابی کرد. پس برای اینکه بتوانیم ارزش یک سهم را بدست آوریم، باید اطلاعات مالی آن را داشته باشیم. اطلاعات مالی هر شرکت، معرّفِ ارزش مالیِ سهام هر شرکت است.

به منظور جلب اعتماد مردم به بازار سرمایه و تحققِ سرمایه گذاریِ جمعی در عرصۀ اقتصاد، لازم است، اطلاعات مالی شرکت‌ها، به‌صورت منظم، دقیق، استاندارد، به موقع و از همه مهمتر، بدون تبعیض، در اختیار عموم مردم قرار داده شود؛ چنانکه در عرصۀ بازار واقعی نیز، به همین مِنوال است. زیرا اگر تنها عدۀ خاصی، این اطلاعات را داشته باشند، ـ مثلاً بدانند که قیمت طلا رو به کاهش است و عموم مردم از این امر بی‌اطلاع باشند ـ یک رانت اطلاعاتی به وجود می‌آید که در آن، فقط افراد محدودی، به ثروت های کلان می‌رسند و زیانِ این کار به شهروندان غیرمطلع می‌رسد.

بنابراین، ارزش اطلاعات در حوزۀ بورس، به مراتب، بیش از بازار عادی است؛ زیرا اساساً بنای کار در بازار بورس، بر اطلاعات، استوار است و اطلاعات، از بالاترین درجۀ اهمیت، برخوردار است.

اهمیت مقابله با رانت اطلاعات در بازار بورس

در صحنۀ بازار واقعی، قانونگذار تلاش می‌کند با اِعمال کنترل، جلوی انحصاری شدن را بگیرد و مانعِ این شود که دلال‌ها و اشخاصِ متفوّق، با قیمت‌ها، بازی کنند. در بازار بورس نیز، این مسئله، اهمیت مضاعفی دارد ؛ یعنی ، ضرورت چنین کنترلهایی در بازار بورس، چندین برابر است تا یکباره، عده ای سهامدار خُرد و جزئی، تمام دارایی خود را از دست ندهند و در مقابل، عدۀ دیگر از محل اموال آنها (به صورت ناعادلانه و بدون فعالیت اقتصادی، و از طریق بازی با قیمت‌ها و دسترسی به اطلاعات محرمانه که مبتنی بر رانت‌های خاص است) به ثروت‌های کلان دست نیابند ؛ زیرا ، اگر چنین شائبه‌ای وجود داشته باشد، مردم، دیگر هیچ اعتماد و اطمینانی به بازار نخواهند داشت؛ کما اینکه در کشور ما نیز در بازار سکه و ارز، همۀ مردم با ترس و اضطراب جلو می‌روند؛ چون نمی‌دانند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد و تصورشان بر این است که افرادِ مطلع، بازار را دستکاری می‌کنند و قیمت‌ها را بالا و پایین می‌برند و از محل بالا و پایین شدنِ قیمت‌ها، ظرف مدت کوتاهی، به ثروت‌های کلان دست می‌یابند.

این مسئله، باعث مختل شدن امنیت اقتصادیِ جامعه می گردد و از وظایف قانونگذار است که جلوی این امر را بگیرد و برای آن تدبیری اندیشد. برای این منظور، مقننِ ایرانی، مثل سایر کشورها، تمهیداتی را مقرر کرده است. اولین قانونِ ما، قانون تأسیس بورس اوراق بهادار مصوب ۱۳۴۵ است. در این قانون، جرایمی پیش‌بینی شده و برای بعضی تخلفات، تنبیهاتی آمده است ؛ امّا واقعیت این بود که این قانون، بازدارندگی نداشت و ابزار کنترل نیرومندی محسوب نمی شد. افراد بسیاری، به اینکه نبض بازار در اختیار آنهاست، می بالیدند ؛ یعنی ، علناً تخلف می‌کردند و به این تخلف، افتخار می‌کردند و می‌گفتند : «  اگر ما اراده کنیم، به راحتی می‌توانیم قیمت‌ها را بالا و پایین ببریم ! » و آن کار را هم می‌کردند و این مسئله، باعث می‌شد، عده‌ای از سهامداران خُرد، متضرر شوند و دستشان هم به جایی نرسد و اعتماد عمومی نیز به بازار سرمایه، مخدوش گردد ؛ بنابراین، سرمایه‌های مردم به سوی تولید نمی رفت ، بلکه به سمت سرمایه‌گذاری‌های غیرمولد می رفت، یا اساساً راکد می ماند و این مسئله، نتایج زیانباری را بر کل جامعه تحمیل می کرد. از سوی دیگر، تعداد شرکت‌های بورس نیز، به سرعت در حال افزایش بود؛ بنا بر همین دلایل، قانونگذار مجبور شد، در سال ۱۳۸۴ قانون جدید اوراق بهادار را با رویکرد جدیدی نسبت به بورس تصویب نماید و سازمانی، با نام «سازمان بورس و اوراق بهادار» را تأسیس کند که یک نهاد عمومیِ ‌‌غیردولتی‌ و مستقل محسوب می شود و سازوکارهای جدیدی را برای مدیریت بازار سرمایه، نظارت بر بازار، و جلوگیری از تضییع اموال و حقوق کسانی که در این بازار معامله می‌کنند ، تعریف نماید.

وجود ابهامات زیاد در قانون بازار اوراق بهادار و تفسیرهای متعدد ناشی از آن

اما اِشکال مهمی که در قانون بازار اوراق بهادار مصوب ۱۳۸۴ وجود داشت، این بود که تصویب آن، مصادف با سال‌هایی شده بود که قوۀ قضائیه، سیاست مبتنی بر جرم‌زدایی و حبس‌زدایی را دنبال می‌کرد و رئیس وقتِ قوه، به شدت بر جرم‌زدایی از قوانین تأکید می‌کرد و از بدشانسیِ این قانون بود که تصویبش، با همان سال‌ها، مصادف گردید. در آن زمان، تلاش معاونت حقوقی و توسعه قضایی ـ که مأموریت تنظیم این لایحه را برعهده داشت ـ این بود که حتی‌المقدور عناوین‌مجرمانه را توسعه ندهد؛ یعنی عناوین‌‌‌‌مجرمانه‌ای را که در پیش‌نویس این لایحه پیش‌بینی شده بود، با متن نهایی که در مجلس تصویب شده بود، ادغام کردند و در قالب یک ماده با بندهای مختلف آوردند تا بتوانند ‌‌‌‌‌‌‌تعداد مواد ‌‌‌‌‌‌جزاییِ این قانون را به دو تا سه مورد، تقلیل دهند. این موضوع، باعث ابهام و پیچیدگیِ عبارات قانونی شد و در نهایت منجر به این گردید که در صحنۀ عمل و اجرای این قانون، با ابهامات و مشکلات تفسیریِ متعددی روبرو باشیم.

مثلاً در همین رأیی که پیش روی شماست، آقای « مسعودی‌مقام» ـ که سابقاً رئیس شعبۀ ۶۸ تجدیدنظر بودند ـ در دو قسمت، رأی ما را نقض کرده اند؛ یعنی در جایی که ما برائت دادیم، محکوم نمودند و در قسمتی که ما محکوم کردیم، نقض نمودند و حکم برائت دادند. این اختلاف سلیقه، ناشی از اختلاف در تفسیر، و برداشت متفاوت از مفاد این قانون است ؛ ؛ مثلاً ، دربارۀ جرم «خودداری از ارائۀ اطلاعات»، دادگاه بدوی، نظر داده است : «یک جرمِ مستمر است» امّا تجدیدنظر گفته است: «جرمِ آنی است» یا درمورد بزهِ «معاملۀ مبتنی بر اطلاعات نهانی»، دادگاه بدوی، اعتقاد به مجرمیت نداشت؛ زیرا ادلّۀ موجود در پرونده را، آنقدر مُقنِع نمی دانست تا عمل را جرم بداند (یعنی بنا بر تفسیری که از مفاد مواد قانونی داشت و بر حسب ادلّۀ اثباتی، به این اقناع قضایی نرسید که عمل، جرم محسوب می گردد.) امّا دادگاه تجدیدنظر، رویکرد متفاوتی داشت. این تفاوتِ دیدگاه، ناشی از اجمال و ابهامی است که در قانونِ مزبور وجود دارد . متأسفانه بخش عمده‌ای از دستگاه قضاییِ ما، با این قانون، آشنایی ندارند. از همین رو، پرونده‌هایی که با این موضوع، در مجتمع امور اقتصادی، رسیدگی می‌شوند و پس از آن به دیوان‌عالی کشور می‌روند، با مشکل مواجه می گردند؛ زیرا بسیاری از قضات‌دیوانعالی، با این قانون آشنایی ندارند و با همان دیدگاه سنّتی به این پرونده ها رسیدگی می‌نمایند؛ چون در تفسیر موضوعات، تفاوت چشمگیری وجود دارد. به هرحال، علی‌رغم نواقص این قانون، نمیتوان انکار کرد که تصویب آن، گام مثبتِ قانونگذار، در جهت فراهم ساختنِ امنیت سرمایه‌گذاری بوده است. در هر صورت، بسیاری از عناوینی که در این قانون آمده، کاملاً جدید است و در ادبیات حقوقیِ سابق، وجود نداشت و بعضی از آنها نیز، با برخی عناوین مندرج در قانون تجارت یا قانون مجازات اسلامی، هم پوشانی دارد.

انتقاد از رویۀ قضاییِ ایستا و غیرمطلع از جرایم اقتصادی جدید

آقای دکتر مسعودی‌مقام : جرایم بورس، از نوع جرایم اقتصادی است. وقتی می‌گوییم جرایم اقتصادی، یعنی جرایمِ مُدرنی که حاصل تحولات‌ اقتصادی و انقلاب ‌صنعتیِ کشورهای مختلف هستند. شاید نگاه‌‌ داخلیِ ما به جرایم اقتصادی، غلط باشد. مثلاً می‌گویند : مجتمع قضاییِ مبارزه با « مفاسد » اقتصادی. اما باید دانست، وقتی جرم اقتصادی به درستی شناخته نشود، بالطبع، اقدامات بعدی هم مناسب‌ نخواهد بود . « جرایم فساد» و «جرایم اقتصادی» تفاوت زیادی با یکدیگر دارند. مهم‌ترینش این است که « فساد مالی، بیشتر دربارۀ حکمرانان یا کارکنان دولت، محقق می شود ؛ ولی جرایم اقتصادی، در عرصۀ تولید، توزیع و مصرف، تحقق می‌یابد.» اینکه جرایم ‌‌‌‌‌‌‌اقتصادی را مانند کشور فرانسه، زیر مجموعۀ حقوق‌کیفری کسب وکار بدانیم، یا مثل کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس، آن را رقابت‌ها و اقداماتی علیه ساختار و امنیت اقتصادی بدانیم، متفاوت است . متأسفانه در این زمینه، رویۀ قضاییِ پویایی نداریم و وقتی به آرای دیوان‌عالی‌کشور مراجعه می‌کنیم، نوعی ایستایی را در آرای‌آنها مشاهده می‌نماییم. میخواهم بگویم، رویه‌های قضاییِ ما، در گذشته بسیار پویاتر بود؛ امّا هرچه جلوتر می‌رویم، فاصلۀ آنها با پیامدهای اجتماعی و مجرمانه بیشتر می شود. این فاصلۀ زمانی، نتیجۀ مقاومت در نگاه سنّتی به موضوعات مجرمانه است. برای نمونه، در سال‌های ۸۴ و ۸۵ که در مجتمع امور اقتصادی بودیم، بحث «گشایش اعتبارات اسنادی» مطرح ‌شد. وقتی چنین پرونده‌هایی، نزد مقامات قضایی دیوان‌عالی مطرح می‌شد، نگاهشان به آنها، مانند وام‌های خُردی بود که به اقشار مختلف جامعه می‌دادند. در آن زمان ـ که در مباحث تجارت بین‌الملل و اعتبارات اسنادی، آرایی از شعب ویژة اقتصادی صادر می گردید ـ نگاه صحیحی به موضوع این پرونده ها نمی شد. همین دوربودنِ مراجع بالاتر و خصوصاً دیوان‌عالی کشور، از مسائل و موضوعاتِ نو، باعث شکل گیریِ نوعی نگاه سنّتی و دور از واقعیت شد که نهایتاً موجب شد، پرونده‌های کلانی، مانند پروندۀ سه‌هزارمیلیاردی، مطرح شود و هم‌اکنون نیز پرونده‌های مشابه زیادی در این زمینه، مطرح است. بنابراین یکی از مشکلات ما، نگاه سنّتی به این جرایم در رویۀ قضایی است که دلایل متعدّدی دارد .

ویژگیهای جرایم اقتصادی

از ویژگیهای مهم‌ جرایم اقتصادی، پیچیدگی و فنّی بودنِ موضوع آنهاست که نیازمند تبیین و تشریح و توضیح و آشنایی سریع جامعة حقوقی کشور با مصادیق و شیوه های آن هاست . هم اکنون ، چند سال است که قانون جدید مجازات اسلامی (۱۳۹۲) تصویب شده امّا جامعة قضایی کشور، هنوز نگاهی سنّتی و مقاومت آمیز به مسائل دارند. که عیناَ ، در پرونده‌های جرایم اقتصادی نیز همین مشکل وجود دارد. مساُلۀ دیگر این است که جرایم اقتصادی، جرایمی تصنعی هستند و جرایم تصنعی، با جرایم طبیعی، متفاوتند. درست است که اکثر جرایم، تصنعی هستند و اصل، بر تصنعی و قراردادی بودنِ آنهاست؛ ولی مشکل اینجاست که نگاه بیشتر مقامات قضایی و آحاد جامعه به جرایم تصنعی، از حساسیت چندانی برخوردار نیست؛ امّا نسبت به جرایم طبیعی، حساسیت زیادی دارند ؛ مثلاً ، مردم، نسبت به قتل یا تجاوز به عنف، حساس هستند؛ امّا وقتی می‌گوییم، شخصی، گشایش اعتبار اسنادی کرده است یا معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی در بورس انجام داده است، واکنش زیادی بر نمی انگیزد ؛ یعنی ، اساساً نگاه عموم مردم به جرایم اقتصادی، حساسیت برانگیز نیست .

در حوزۀ بورس، جرایم متفاوتی وجود دارد.

۱ـ خودداری از ارائۀ اطلاعات مهم به سازمان بورس؛ که در بند ۲ مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار ۱۳۸۴ به آن اشاره شده است. در این بند، آمده است: «هر شخصی که به موجب این قانون، مکلف به ارائۀ تمام یا قسمتی از اطلاعات، اسناد یا مدارک مهم به سازمان یا بورس مربوطه بوده و از انجام آن خودداری کند»

۲ـ معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی؛ که در بند ۲ مادۀ ۴۶ به آن اشاره شده است. در این قسمت آمده: «هر شخصی که با استفاده از اطلاعات نهانی، به معاملات اوراق بهادار مبادرت نماید»

 ۳ـ اقداماتی که نوعاً منجر به ایجاد ظاهری گمراه‌کننده در بازار می‌شود یا به نوعی باعث اغوا می‌گردد. به این موضوع نیز، در بند ۳ مادۀ ۴۶ اشاره شده است و گفته شده: «هر شخصی که اقدامات وی، نوعاً منجر به ایجاد ظاهری گمراه‌کننده از روند معاملات اوراق بهادار یا قیمت‌های کاذب و یا اغوای اشخاص به انجام معاملات اوراق بهادار شود» که در این پرونده، هر سه جرم مطرح بوده و مرتکبین آن نیز، اعضای موظف و غیرموظف شرکت بوده‌اند.

خودداری از ارائۀ اطلاعات مهم به سازمان بورس ؛ جرمی آنی است یا مستمر؟

دادگاه بدوی، از حیث اتهام خودداری از ارائۀ اطلاعات مهم، کلیۀ متهمین را محکوم‌کرد و در قسمت معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی ـ که متوجۀ یکی از مدیران شرکت بود ـ و نیز در خصوص اتهام اغوای معاملاتی، حکم برائت داد. دربارۀ اتهام اول، باید بگویم، اکثر این اطلاعات مهم، درمورد صورت‌حساب‌های مالی و تغییر ترازنامه‌هاست که این اطلاعات در تصمیم‌گیری و قیمت‌سازی برای همۀ سرمایه‌گذارانِ حوزۀ بورس اهمیت دارد. استدلال دادگاه بدوی دربارۀ اتهام اول (که عنصر مادی آن، ترک فعل است) این بود که این جرم، مستمر است (با اینکه مبتنی بر ترک فعل بوده و جرمی آنی به حساب می آید) و این استمرار باعث می‌شود، مدیرانی را هم که پس از تاریخِ ارائۀ اطلاعات آمده‌اند، دربرگیرد. در این پرونده، اطلاعاتی که حاوی صورت‌حساب‌های میان دورۀ شش ماهه بوده و باید تا تاریخ ۱۵/۹/۸۵ به سازمان بورس، اعلام می‌شد، با تأخیری ۲۰۳روزه، یعنی در تاریخ ۶/۴/۸۶ ارائه گردیده است. همچنین پیش‌بینی درآمدهای هر سهم، که باید تا تاریخ ۳۱/۵/۸۵ اعلام می‌گردید، با ۱۱۹روز تأخیر، یعنی در روز ۲۹/۱۱/۸۵ ارائه شده است.

به نظر دادگاه تجدیدنظر، این جرم، یک جرم آنی است ؛ زیرا ، تاریخ تقدیم اطلاعات، در آن موضوعیت دارد و اگر از آن تاریخ بگذرد، باید اطلاعات ماه‌های بعدی، یعنی سه ماه یا شش ماه بعد ارائه گردد؛ اما نمی‌توان این تکلیف را بر عهدۀ شخصی گذاشت که پس از آن تاریخ، به عضویت هیئت مدیره درآمده است. درست است که اکثرجرایم ترک فعل، مستمر هستند؛ ولی استمرار آنها، ناشی از تکلیف قانونی است که بر عهدۀ اشخاص گذاشته شده است؛ مثلاً در ترک نفقه ، این امر بر عهدۀ زوج است.

یکی از مباحثی که باید در استمرار، به کمک ما بیاید، این است که استمرار، ناشی از تکلیف و وظیفۀ قانونی است که بر شخص واحد و خاصی بارمی‌شود. حال اگر این شخص تغییر کند، به نظر می‌رسد نتوان گفت، این ترک فعل، استمرار دارد و اگر بگوییم استمرار دارد، با موضوعی به عنوان «تأخیر در ارائۀ اطلاعات» مواجه می‌شویم.

تأخیر در ارائۀ اطلاعات، دستاویزی است که همۀ متهمان به آن استناد می‌کنند و می‌گویند: ما با تأخیر ۱۰۰ روزه، اطلاعات را ارائه دادیم ولی باید گفت، یک بازارِ کارآمد، بازاری است که در آن سرعت و شفافیت وجود دارد. وقتی فردی اطلاعات مالی خود را در موعد مقرر، ارائه ندهد، باعث اشتباهِ سرمایه‌گذار در محاسباتش می گردد و وقتی سرمایه دار، وارد بازار می‌شود با زیان‌های غیرقابل پیش‌بینیِ ناشی از اطلاعات ارائه نشده، روبه رو می‌گردد.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۲۰
فروردين

نشست قضایی جرائم موضوع قانون بورس و اوراق بهادار مصوب 1384  با محوریت نقد و تحلیل راُی مرتبط

بنیانگذار جلسه : پژوهشگاه قوة قضائیه

تاریخ جلسه : 27 / 03 / 92

3

آنی بودنِ جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات مهم از دیدگاه دادگاه تجدیدنظر

به نظر می‌رسد، جرم «خودداری از ارائه اطلاعات» با ترک نفقه و جرایم مستمر دیگر ـ مثل تصرف عدوانی ـ متفاوت باشد. اگر ارائۀ اطلاعات، در زمان مقرر، انجام نشود، جرم، واقع شده است و تأخیرهای بعدی یا تغییر افراد، نمی‌تواند کمکی به استمراری دانستنِ این جرم، نماید. به همین جهت، مدیرانی که بعد از تاریخِ موردنظر، روی کار آمده اند (یعنی ماهها بعد به عضویت هیاُت مدیره ـ چه موظف و چه غیرموظف ـ درآمده اند) از این اتهام تبرئه می شوند ؛ زیرا ، با ملاحظة عناصر تشکیل دهندة جرم ، این جرم، جرمی استمراری نیست و ما نمی توانیم افرادی را که بعد از تاریخ ارائۀ اطلاعات به سِمَت هیاُت مدیره درآمده اند، مجرم بدانیم.

در رابطه با « اقداماتی که نوعاً باعث اغوا و گمراهی افراد در معاملات می شود» ، در اینکه کلمۀ « اقدامات» افادۀ فعل می کند یا ترک فعل، اختلاف است. برخی استادان، اعتقاد دارند « اقدامات»، ناظر به «فعل» است و ترک فعل از آن خارج است؛ چون باید به قدر مُتیقِّن اکتفا کرد و قدر مُتیقِّنِ اقدامات نیز، فعل است، نه ترک فعل. اما عدۀ دیگر معتقدند، «ترک فعل» را هم در برمی گیرد؛ البته ترک فعلی که مسبوق به فعل باشد؛ یعنی فرد باید فعلی را انجام می داده، اما انجام نداده است و این اقدام او، باعث گمراهیِ عده ای می شود.

در پروندۀ حاضر، به نظر نمی رسید اقداماتی که متهمین انجام داده اند برای اغوای افراد باشد و بیشتر بحثها، ناشی از تغییرات مدیریتی (یعنی جابجایی مدیران) بوده. میخواهم بگویم، در اینباره، نتوانستیم هدف واحدی را ـ که گمراه نمودنِ دیگران باشد ـ احراز کنیم و تنها یک نفر بود که با اطلاعاتش، به انجام معامله مبادرت کرده بود. در این قسمت، ما نظر دادگاه بدوی را پذیرفتیم؛ هرچند استناد ما، بیشتر رکن روانی جرم بود تا رکن مادیِ آن. چون عملِ خودداری از ارائۀ اطلاعات انجام شده بود ولی به نظر می رسید از حیث رکن روانی، مجموع متهمین، قصد و عمدی در رابطه با اغوا، نداشته باشند.

ماهیت اطلاعات نهانی و دارندگان آن در بازار بورس

در قسمت معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی، ابتدا باید دید، اطلاعات ‌نهانی چیست؟ منظور از این عبارت، اطلاعات مهم و محرمانه ایست که قابل ‌افشا نباشد و اثر قابل ملاحظه ای بر قیمتها و سرمایه گذاری داشته باشد. یعنی اطلاعات با ارزشی که قلمروی آن، معاملاتِ بازار بورس و اوراق بهادار است و منبع اطلاعاتی آن نیز اهمیت دارد.

منبع اطلاعات نهانی، آنگونه که در قانون ذکر شده، دو دسته است : الف) دارندگان اطلاعات نهانی اولیه؛ ب) دارندگان اطلاعات نهانی ثانویه؛ که در تبصرۀ ۱ مادۀ ۴۶ قانون بازار اوراق بهادار به آنها اشاره شده است. مثلاً بازرسان و اعضای هیاُت مدیره، فرضاً کسانی هستند که اطلاعات دارند؛ یعنی از صورتحسابها و کلیۀ اطلاعات مالی، و فعل و انفعالات شرکت آگاه هستند. اما اطلاعات برخی افراد، ثانویه است؛ یعنی به صورت تصادفی به آنها دست می یابند ؛ مثلاً ، ممکن است در جلسه ای حضور یابند و آگاه شوند یا بین آنها و اعضای هیاُت مدیره ارتباطی باشد.

در این پرونده نیز، یکی از متهمان از اطلاعات شرکت، آگاهی داشت. این عضو هیاُت مدیره در دورۀ اختفای اطلاعات واقعی شرکت به انجام معامله، مبادرت کرده بود ؛ یعنی ، وی به پاره ای از اطلاعات، شامل نوسانات و تغییرات صورتحسابهای مالی، آگاه بود و باید آنها را به سازمان بورس ارائه می داد تا آن سازمان، این اطلاعات را در اختیار تمام سرمایه گذاران و کسانی که می خواهند سرمایه گذاری کنند، قرار دهد. او در تاریخ ۲۲/۶/۸۵ و ۹/۷/۸۵ ـ که زمان اخفای اطلاعات بود ـ مبادرت به انجام معامله کرده بود و میانگین هر سهمی که فروخته بود، ۱۷۱۶ ریال بود. به محض اینکه نماد سازمان بورس باز می شود، قیمت همان سهمی که ۱۷۱۶ ریال فروخته بود به ۵۳۴ ریال تنزل می یابد؛ زیرا ، وقتی اطلاعات واقعی ارائه می گردد، ارزش اصلی سهام مشخص می شود. در واقع این شخص از اخفای اطلاعات، استفاده کرده بود. دفاع وی هم، این بود که «من میتوانستم این سهام را در اوج قیمت ـ که ۲۷۰۰ ریال بود ـ بفروشم اما این کار را نکردم و در زمان اُفول قیمت فروختم..» .

  بنابراین ، یک نفر عضو هیاُت مدیره که در دورۀ اختفای اطلاعات واقعی شرکت به انجام معامله، مبادرت کرده باشد ؛ یعنی وی به پاره ای از اطلاعات، شامل نوسانات و تغییرات صورتحسابهای مالی، آگاه است که این اطلاعات باید به سازمان بورس ارائه شوند تا آن سازمان، این اطلاعات را در اختیار تمام سرمایه گذاران و کسانی که می خواهند سرمایه گذاری کنند، قرار دهد. به این ترتیب چنانچه ، چنین فردی ، در فاصلة دوران اختفاء اطلاعات و دوران افشاء اطلاعات که منجر به تعیین ارزش اصل سهام در بازار می گردد ، از طریق آگاهی از نوسانات حاصله در فاصلة دو دوره و در دوران اختفاء اطلاعات و یا بسته بودن نماد آن شرکت در سازمان بورس اقدام به معاملاتی نماید ؛ این امر استفاده از اطلاعات نهایی در معامله تلقّی می گردد و جُرم قلمداد می گردد .  

مطلق بودن جرم معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی

یکی از مسائل مطروحه، این است که اساساً جرایم بورسی، مبتنی بر ضرر هستند یا خطر؟ اگر بگوییم مبتنی بر ضرر است، آن ضرر، باید اثبات گردد ؛ اما اگر بگوییم مبتنی بر خطر است (که اتفاقاً بسیاری از جرایم اقتصادی مبتنی بر خطرند) باعث می شود، به دنبال این نباشیم که شخص ضرر یا سود کرده است. در این جرم نیز، فرض بر این است، شخصی مانند مدیر عامل که معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی می کند حتی اگر متضرر شود، باز هم جرم واقع شده است؛ یعنی چه منجر به نفع خود یا ثالث و چه منجر به ضرر خود یا ثالث شود باز هم جرم، به وقوع پیوسته است ؛ در نتیجه ، یک فرد عضو هیاُت مدیره یا مدیر عامل در مقام دفاع از خود در باب استفاده از اطلاعات نهانی شرکت در معامله در بورس ، نمی تواند به ضرر بعدی خود یا عدم معاملة سهام خود در اوج قیمت استناد نماید ؛ زیرا ، چنین فردی انتظار رشد بیشتری داشته و به همین سبب ، حتّی در زمان اوج قیمت نیز معامله ننموده است ، ولی پس از گذشت زمان و مواجهه با اُفت ارزش سهام، برای جلوگیری از زیان بیشتر، سهام را فروخته است و از نبودِ اطلاعات صحیح و منطبق با واقع نیز، استفاده نموده و این مسئله که پس از مدت کوتاهی، ارزش سهام ، فی المثل ، تنزل پیدا کرده، بیانگر آن است که در این دورۀ اختفاء، شخص ، از زمان و اطلاعات نهانی استفاده کرده و سوءنیت او نیز محرز شده؛ یعنی بر فرض اینکه چنین شخصی دارای اطلاعات است و از صورتحسابها و کلیۀ فعل و انفعالات مالی اطلاع دارد، سوءنیت او، محرز می شود.  مطابق بند ۳۲ مادۀ ۱ قانون اوراق بهادار : « اطلاعات نهانی، هرگونه اطلاعات افشا ‌نشده برای عموم است که به طور مستقیم و غیرمستقیم به اوراق بهادار، معاملات و یا ناشر آن، مربوط می شود و در صورت انتشار قیمت، بر تصمیم سرمایه گذاران در معاملۀ اوراق بهادارِ مربوط تأثیر می گذارد.»  ؛ لذا ، درست است که چنین فردی در زمان اوج قیمت نفروخته ولی در زمانی فروخته است که بعد از آن، قیمت دچار افت شدید می شده، و همین موضوع، نشان می دهد فرد با اطلاعاتِ در اختیارش، میخواسته از ضررهای بیشتری که ممکن است در آینده به او وارد شود، جلوگیری کند ؛ لذا قطعاً از اطلاعات، آگاهی داشته. اگر یکی از مدیران شرکت مستقر در بورس ، استعفاء داده باشد، مشمول بند الف تبصرۀ ۱ مادۀ ۴۶  نمی شود ؛ چون این تبصره میگوید : « مدیران شرکت، شامل اعضای هیاُت مدیره، مدیرعامل و معاونان آنها می شوند.» البته فقدان سمت یا استعفاء مدیر باید حتماَ متصل و متصّف به عدم دسترسی به اطلاعات نهانی در هنگام استعفاء یا از دست دادن سمت باشد و در غیر اینصورت در مقام دفاع ، قابل استناد نیست ؛ زیرا ، ممکن است که کسی هنگام انتساب اتهّام فاقد سمت باشد اما در هنگامی که استعفاء داده دارای اطلاعاتی بوده است ؛ در اینجا ، این فرد قبل از استعفاء به آن اطلاعات دسترسی داشته و استعفاء به معنی از بین رفتن آن اطلاعات نیست .

. البته یکی از مُعضلات جرایم بورسی، این است که جزاهای نقدیِ پیش بینی شده در آن قانون، براساس معیارهایی تعریف شده که اکثراً قابل احراز نیستند ؛ یعنی ، در این مورد و اکثر جرایم اقتصادی، مجازاتها به صورت جزای نقدی، آن هم جزای نقدی نسبی ، پیش بینی شده ولی در جرایم بورسی، تعیین میزان جزای نقدی به مواردی موکول شده که اساساً قابل احراز نیست.

دکتر بهره مند: بسم الله الرحمن الرحیم. در نقد یک رأی، هم باید نکات مثبت آن بیان گردد و هم احیاناً انتقادهایی که بِدان وارد می شود. به نظر من، هردو رأیِ صادرشده ـ چه در مرحلۀ بدوی و چه در مرحلۀ تجدیدنظر ـ باید الگوی قضات قرار گیرند؛ زیرا هم دارای استدلال محکمی هستند و هم اظهارات و دفاعیات طرفین، به‌خوبی در آنها مطرح شده است. در این آراء، خصوصاً رأی دادگاه بدوی، به روشنی، شاهد استدلال طرفین دعوا (هم شاکی و هم مشتکی عنه) هستیم که این امر میتواند در استحکام آن مؤثر باشد و باعث شود کسی که بخواهد رأی را نقد نماید، به درستی این کار را انجام دهد؛ زیرا اطلاعات واضحی در اختیارش قرار گرفته است. بنده به مبانیِ رأی، نمی پردازم و سعی می کنم مطالب مربوط به رأی صادرشده را بررسی نمایم.

همانگونه که اشاره شد در این پرونده، سه عنوان اتهامی وجود دارد که در مرحلۀ بدوی، دو مورد از آنها منجر به برائت می گردد و یکی از آنها به محکومیت می انجامد. در مرحلۀ تجدیدنظر، یکی از برائت ها به محکومیت تبدیل می گردد و مجرمیت هم در مورد برخی اشخاص تأیید می گردد و در مورد برخی اشخاص نقض می شود.

در ابتدا به نکاتی که در رأی بدوی وجود دارد، اشاره می کنم. یکی از ابهاماتی که در رأی وجود دارد و از آقای «دکتر فضلعلی» میخواهم آن را توضیح دهند، عبارتی در صفحۀ ۳ رأی بدوی است که ظاهراً نقل قولی از سازمان بورس است. این جمله، در اینجا و صفحۀ ۴ بِدین شرح است: «با وصف عدم ضرورت وجود سوءنیت برای تحقق بزهِ معنونه، در ارتکاب این بزه، سوءنیت نیز داشته اند.» یعنی گفته است، سوءنیت شرط نیست و اگر هم شرط باشد، باز سوءنیت وجود دارد. میخواهم بدانم، منظور از این سوءنیت چیست؟ اگر جرم، عمدی و مطلق باشد، سوءنیت عام، یعنی عمد در ترک فعل، وجود دارد و اگر مقیّد نیست، سوءنیت خاص هم نمی خواهد. مگر آنکه از سوءنیت مذکور در این بخش، معنای دیگری در نظر بوده باشد که ما از آن اطلاعی نداریم.

دکتر فضلعلی : منظور، سوءنیت خاص بوده است.

دکتر بهره مند: پس بهتر بود به این قضیه تصریح می شد؛ زیرا عدم ذکر آن، موجب گمراهی خواننده می گردد.

عدم دلالت تخییری بودنِ مجازاتها در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار بر مقید بودن جرم

نکتۀ دیگر در تأیید استدلالی است که در رأی بدوی آمده. وکلای متهمان استدلال کرده اند: «چون مجازاتی که در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار آمده، تخییری است[۱۸] و در جزای نقدی گفته شده: باید معادل یک تا سه برابر سودِ به دست آمده، یا زیان متحمل‌نشده باشد، استنباط می شود این جرم، مقید است.» (یعنی باید سودی حاصل شود یا زیانی متحمل نگردد و اگر چنین نباشد، جرم محقق نمی شود.) در این قسمت، دادگاه بدوی به درستی استدلال کرده اند: « اینکه مجازات قانونی به صورت تخییری است، نشان می دهد لزوماً در تعیین مجازات، به سودِ به دست آمده و زیان متحمل نشده، توجهی نداریم و اگر بخواهیم حبس را مقرر کنیم، نیازی به دیدنِ سودِ به دست آمده یا زیانِ متحمل نشده نداریم.» که استدلال دادگاه بدوی، در اینجا صحیح است.  (  این بخش نیاز به کار و تحلیل دارد . )

بررسی آنی یا مستمر بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات نهانی

اما بحث مهمی که مبنای تصمیمگیریِ هردو دادگاه بدوی و تجدیدنظر واقع شده، آنی یا مستمربودنِ جرم ارتکابی، یعنی خودداری از ارائۀ اطلاعات است. مفاد رأی بدوی، حاکی از آن است که قاضی محترم، معتقد به مستمربودنِ جرم هستند؛ در حالیکه در رأی تجدیدنظر به آنی بودنِ جرم، تصریح شده است. باید بگویم در جرایم ترک فعل، هم میتوان جرایم آنی را متصور شد، و هم جرایم مستمر را ؛ کما اینکه ، در جرایم فعلی نیز، وضعیت به همین منوال است. جرمی ؛ مانند، «عدم نجات غریق توسط فرد ناجی» نوعی ترک فعل و جرمی آنی به حساب می آید؛ یعنی به محض اینکه فرد ناجی، غریق را نجات ندهد، یک جرم محقق شده است ؛ اما فرآیندِ آن، مستمر نبوده و ادامه نخواهد داشت. اما در جرم «ترک انفاق» مادامی که شوهر، به همسرش نفقه نپردازد، جرم، در حال تکرارشدن است؛ یعنی یک جرم مستمر به وقوع پیوسته است و در طول زمان ادامه دارد. اما جرم «خودداری از ارائه اطلاعات» چه وضعی دارد؟  مستمر یا آنی بودنِ این جرم به تکلیفی که قانونگذار بر عهدۀ اشخاص گذاشته است، بازمی گردد. فرضاً در قانون، ناشران اوراق بهادار، مکلف به ارائۀ اطلاعات هستند و اگر اینکار را نکنند، مرتکب جرم شده اند.

سؤال اینجاست : آیا این تکلیف قانونیِ ناشران اوراق بهادار، به یک زمان‌ خاص محدود می شود و بعد از انقضای آن زمان، تکلیف از آنها ساقط می گردد؟ یا اینکه آن تکلیف ادامه دارد؟ زیرا اگر تکلیف ادامه داشته باشد، جرم، مستمر خواهد بود و مادامی که این اشخاص از ارائۀ اطلاعات خودداری می کنند، جرم در حال وقوع است. مبدأ مرور زمان نیز از پایان آن خودداری است؛ یعنی ، زمانی که ارائۀ اطلاعات می کنند، آن موقع، مبدأ مرور زمان است.

اما آیا آن تکلیف، واقعاً تکلیفی مستمر است یا صرفاً مربوط به یک زمان خاص است؟ یعنی آیا در یک نقطۀ زمانی واقع می شود و بعد از گذشتن آن زمان، ساقط می گردد؟ به نظر می رسد این تکلیفِ قانونی، مستمر و ادامه دار است و اگر اشخاصی بعد از انقضای آن زمان به عضویت هیاُت مدیره درآیند، نسبت به آن، مکلف خواهند بود. اما دلیل این امر چیست؟ فرض کنید در روزی که قرار است اطلاعات ارائه شود، اعضای هیاُت مدیره به دلایل موجّهی، قادر به ارائۀ آن نباشند؛ مثلاً در حبس، بازداشت، یا حتی بیماری باشند و نتوانند ارائه دهند؛ اما آیا بعد از رفع عذر موجّه و توانایی بر ارائۀ اطلاعات، این تکلیف قانونی ساقط می گردد؟ اگر تکلیف قانونی ساقط نشود، نشانگر مستمربودنِ این جرم خواهد بود. این موضوع را می توان در جرایم ِ مبتنی بر« فعل » نیز مشاهده کرد. عبارتی که حقوقدانان، غالباً به آن اشاره و استناد می کنند، رأیی است که دیوانعالی‌کشور دربارۀ جرم خیانت در امانت صادر کرده است و اعتقاد دارد جرم خیانت در امانت در تمامی صُوَر آن، جرمی آنی بوده و مستمر نیست اما این نظر جامعیت ندارد ؛ زیرا بسته به نوع رفتاری که فرد در خیانت در امانت انجام می دهد، جرم ممکن است آنی یا مستمر باشد. مقنن، چهار نوع رفتار را برای تحقق خیانت در امانت ذکر کرده است که برخی از آنها در مدت زمانی آنی یا کوتاه، اتفاق می افتد ؛ مانند : تصاحب، تلف یا مفقودکردن. اینها جرایمی آنی هستند و مشکلی در تعیین زمان وقوع آنها نیست ؛ اما رفتار استعمال، می تواند در طول زمان استمرار داشته باشد. مثلاً فردی که ماشین دیگری نزد او به امانت است و اجازۀ استفاده از آن را ندارد، شروع به استفادۀ آن می کند و فرضاً از تهران به سمت مشهد حرکت می کند. آیا این فرد در طول زمان مسافرت، مرتکب جرم خیانت در امانت شده است، یا خیر؟ باید دانست در اینجا مانند جرم پوشیدن غیرمُجاز لباسهای رسمی، جرم در هر لحظه از زمان در حال تجدید حیات و تکرار است.

در تعیین اینکه جرم مستمر است یا آنی، باید به تکلیفی که قانونگذار تعیین کرده است، توجه نماییم. اگر این تکلیف قانونگذار، متوجۀ زمان خاصی باشد و بعد از انقضای آن زمان، تکلیف ساقط گردد، جرم، آنی به حساب می آید؛ اما اگر این تکلیف، در طول زمان ادامه یابد، مستمر خواهد بود. فرض کنید، مُقنن از فردی بخواهد، تکلیف معیّنی را در تاریخ خاصی انجام دهد؛ اما آن شخص، تکلیف را بجای نیاورد و بخواهد بعد از موعد، آن را ادا نماید. مادامی‌که وی به تکلیف مقرر قانونی عمل نکند و به ترک فعل خویش ادامه دهد، مرتکب جرم شده است و تا زمانیکه این ترک فعل ادامه دارد، جرم، مشمول مرور زمان نخواهد شد؛ ؛ بنابراین، اعضای هیاُت مدیره ای که بعد از زمانِ قانونیِ ارائۀ گزارش، منصوب شده اند و توانایی ارائۀ اطلاعات را نیز داشته اند ، اما این کار را نکرده اند، مجرم بوده و قابل مجازاتند.

عدم منافاتِ شاکی بودن سازمان بورس با طرح شکایت توسط زیان دیده

هم سازمان بورس و هم زیان  دیده می توانند شاکی باشند.» طبق مادۀ 10 قانون آئین دادرسی کیفری مصوّب 1392 ( اصلاحی 94 ) که مقرّر می دارد :  «  ماده ۱۰ - بزه دیده شخصی است که از وقوع جرم متحمل ضرر و زیان‌ می‌گردد و چنانچه تعقیب مرتکب را درخواست کند، «شاکی» و هر گاه جبران ضرر و زیان وارده را مطالبه کند، «مدعی خصوصی» نامیده‌ می‌شود. »  ؛ بنا براین ، « شاکی» ، کسی است که از جرم، متضرر شده باشد و اینکه مادۀ ۵۲ ، سازمان بورس را به عنوان شاکی معرفی نموده به معنای نفی شکایت شاکیِ زیان دیده نیست؛ یعنی نمیتوان گفت، چون سازمان بورس شاکی است، پس زیان دیده نمی تواند شاکی باشد. در ادامۀ مادۀ ۵۲ ، به «زیان دیده» حق تقدیم دادخواست ضرر و زیان را می دهد و بیانگر این است که فرد ، شاکی هم می تواند باشد؛ چون از جرم، متضرر شده است. پس طبق مادۀ 10 ق.آ.د.ک. فردِ زیان دیده ، می تواند شاکی باشد.

تأیید رویکردِ دادگاه تجدیدنظر دربارۀ اتهام استفاده از اطلاعات نهانی

در مورد اتهام استفاده از اطلاعات نهانی، بنده با آقای «دکتر مسعودی مقام» موافقم و به نظرم، نقد ایشان در این مورد، کاملاً صحیح است. از دیدگاه بنده نیز، استدلالی که در رأی دادگاه بدوی برای حکم برائت آورده شده، درست نیست؛ اما استدلالی که دادگاه تجدیدنظر برای محکومیت متهم به « انجام معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی» آورده اند، صحیح است. در رأی بدوی آمده است: « با توجه به دفاعیات متهم و انکار شدید نامبرده (که به نظرم دفاعیات متهم و انکار شدید او، اصلاً نمیتواند مبنای استدلال باشد) و با توجه به عدم حصول اقناع وجدانی به نحوی که موجب حصول قطع و یقین بر بزهکاری نامبرده گردد و با اتکاء به اصل برائت، حکم برائت صادر می شود.» سؤال این است: آن عدم حصول اقناع وجدانی برای دادگاه از کجا آمده و چه منشأیی داشته است؟ آیا در اینکه شخص، دارای اطلاعات نهانی بوده است یا نه، شک داشتیم؟ خیر؛ چون مطمئنیم، فردی که عضو هیئت مدیرۀ این شرکت است، قطعاً دارای اطلاعات نهانی بوده و شکی هم نداریم، آن اطلاعات، نهانی بوده است.

بنده، به بند ۳۲ مادۀ ۱ قانون اوراق بهادار[۲۲] که در رأی تجدیدنظر هم بدان اشاره شده است، رجوع می کنم: « اطلاعات نهانی، هرگونه اطلاعات افشا ‌نشده برای عموم است که به طور مستقیم و غیرمستقیم به اوراق بهادار، معاملات و یا ناشر آن، مربوط می شود و در صورت انتشار قیمت، بر تصمیم سرمایه گذاران در معاملۀ اوراق بهادارِ مربوط تأثیر می گذارد.» وضعیت در پروندۀ حاضر نیز، دقیقاً به همین شکل است؛ کما اینکه بعد از نشر آن اطلاعات، قیمت سهم آن، به شدت سقوط می کند.

شاید گفته شود، منشأ ما، این بوده که فرد، آن اطلاعات را داشته ولی از آنها در معامله استفاده نکرده است؛ اما این هم قابل قبول نیست. متهم استدلال کرده: «من در زمان اوج قیمت، سهام را نفروختم، بلکه موقعی اقدام کردم که قیمت، پایین آمده بود.» اما این استدلال، صحیح نیست و همانگونه که «دکتر مسعودی مقام» فرمودند، درست است که فرد در زمان اوج قیمت نفروخته ولی در زمانی فروخته است که بعد از آن، قیمت دچار افت شدید می شده، و همین موضوع، نشان می دهد فرد با اطلاعاتِ در اختیارش، میخواسته از ضررهای بیشتری که ممکن است در آینده به او وارد شود، جلوگیری کند؛ لذا ، قطعاً از اطلاعات، آگاهی داشته. اما یکی از مسائل مهم، این است که آیا آن شخص، «فردِ دارای اطلاعات نهانی» محسوب می شود یا خیر؟ زیرا در زمان فروش سهام، استعفاء داده بود. البته فعلاً با اینکه آیا وی واقعاً استعفاء داده یا نه و آیا استعفایش مورد قبول واقع شده یا خیر؟ کاری نداریم و فرض را بر صحّت ادعای او میگذاریم. اگر فرد، استعفاء داده باشد، مشمول بند الف تبصرۀ ۱ مادۀ ۴۶ [۲۳] نمی شود؛ چون این تبصره میگوید: «مدیران شرکت، شامل اعضای هیئت مدیره، مدیرعامل و معاونان آنها میشوند.» و فرد متهم در زمان استعفاء، هیچکدام از این سِمَت ها را نداشته است. همانگونه که در رأی تجدیدنظر هم به درستی آمده،بند هـ میگوید: «سایر اشخاصی که با توجه به وظایف، اختیارات یا موقعیت خود به اطلاعات نهانی دسترسی داشته اند» لذا این فرد قبل از استعفاء، به اطلاعات دسترسی داشته و استعفای او، به معنای از میان رفتن اطلاعات نیست؛ یعنی با اینکه سمت ندارد، دارای اطلاعات است. پس به نظرم حکم برائتی که در این باره در دادگاه بدوی صادر شده، درست نبوده است.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۲۰
فروردين

نشست قضایی جرائم موضوع قانون بورس و اوراق بهادار مصوب 1384  با محوریت نقد و تحلیل راُی مرتبط

بنیانگذار جلسه : پژوهشگاه قوة قضائیه

تاریخ جلسه : 27 / 03 / 92

4

مطلق بودن جرم ایجاد ظاهری گمراه کننده از روند معاملات اوراق بهادار

جناب «دکتر مسعودی مقام» دربارۀ « اقدامات» فرمودند: «ما در برائت و عدم توجهِ اتهام به این افراد، عنصر روانی را مدنظر داشتیم» که البته این مطلب در رأی نیامده و در توضیحاتشان بِدان اشاره کردند. به نظر می رسد، در زمینۀ « عنصر مادی» ، « اقدامات، تنها اَفعال را در بر می گیرد» و «شامل ترک فعل نمی شود» و از این جهت، عنصر مادیِ این جرم، موجود نیست و متأسفانه مقنن، دربارۀ مطلق یا مقید بودنِ این جرم، عبارات صحیحی را بکار نبرده است.

« هرشخصی که اقدامات وی، نوعاً منجر به ایجاد ظاهری گمراه کننده از روند معاملات اوراق بهادار یا ایجاد قیمتهای کاذب یا اغوای اشخاص به انجام معاملات اوراق بهادار شود. »  کلمۀ « نوعاً » کار را دشوار کرده است ؛ زیرا ، از جهتی می توان گفت که جُرم، مطلق است، چون گفته : « نوعاً اینگونه باشد » ؛ یعنی ، جرم، فارغ از اینکه نتیجه حاصل شود یا خیر، محقق می گردد، پس مطلق است. اما در ادامه گفته است : «منجر شود.» و سؤال این است که : منجر به چه چیزی شود؟ به همین سبب می گویم، اگر فقط دو عبارت آخر بود، مطمئن می شدیم جرم، مقید است ؛ چون گفته: «منجر به ایجاد قیمتهای کاذب شود.» در این صورت، بررسی می کردیم که آیا منجر به ایجاد قیمتهای کاذب شده است یا خیر؟ یا در مورد اغوای اشخاص، بررسی می کردیم که آیا آنها، گمراه شده اند یا خیر؟ ولی عبارت اول که گفته است: « ایجاد ظاهری گمراه کننده از روند انجام معاملات اوراق بهادار» ما را به این سَمت می کِشاند که جرم، مطلق است ؛ یعنی «کفایت می کند که ظاهری گمراه کننده حاصل شود» و فرقی ندارد که افرادِ گمراه شده، خرید نمایند یا خیر ؛ بنابراین ، از آنجا که این مقررۀ قانونی، به‌خوبی تنظیم نشده، می‌تواند منشأ تفسیرهای مختلفی باشد و بنده از این جهت با «دکتر فضلعلی» موافقم که فرمودند: عبارتهای این قانون، دقیق نیست و تفسیرهای مختلف را ایجاب می کند.

امکان استناد به مادۀ ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت برای تبدیل حبس مقرّر در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار

بحث آخرم در رابطه با تعیین جزای نقدی و تبدیل حبس به جزای نقدی، با توجه به قانون وصول برخی درآمدهای دولت است. در رأی تجدیدنظر، عبارتی ذکر شده که تردید برانگیز است. در صفحۀ آخر آن، آمده است: « ضمناً دادگاه متذکر می گردد در وصف تعیین کیفر حبس تعزیری، از یک ماه تا شش ماه و جزای نقدی معادل یک تا سه برابر سود به دست آمده یا زیان متحمل نشده یا هر دو مجازات در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار برای بزهِ خودداری از انجام تکلیف قانونی در ارائۀ اطلاعات مهم به سازمان بورس و اوراق بهادار... » ، تبدیل مجازات حبس تعزیری به جزای نقدی با استناد به مادۀ ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در مواردِ معین ، بر خلاف مدار و منهج قانونی است؛ چون دادگاه در صورتی که کیفر جزای نقدی را در مورد متهم متناسب می داند، می تواند از اختیار قانونی خود در برخورداریِ متهم از مجازات جزای‌نقدیِ پیش ‌بینی شده در قانون، استفاده نماید و حتی می تواند از کیفیات مخفّفه استفاده کند . سؤال این است : « چرا قاضی، اگر حبس را انتخاب نماید و آن را مطابق با قانونِ وصول، به جزای نقدی تبدیل کند، مخالف منهج قانونی است؟ یعنی این منع قانونی از کجاست؟» زیرا، ما این منع قانونی را مشاهده نمی کنیم. درست است که قانون، قاضی را مختار کرده است تا حبس یا جزای نقدی را انتخاب کند، اما اگر ببیند با انتخابِ حبس و تبدیلِ آن به جزای نقدی، میزان آن از میزان جزای نقدیِ مقرر در قانون بیشتر می شود، مختار است و می تواند آن کار را انجام دهد و منع قانونی هم وجود ندارد. حتی ممکن است قاضی بخواهد از کیفیات مخففه استفاده نماید ؛ مثلاً ، ببیند اگر بخواهد حبس را به جزای نقدی تبدیل کند، خفیفتر می شود، در اینصورت چه منع قانونی ای برای او، وجود دارد ؟

همچنین، بحثی مبنایی وجود دارد که در آن، قوانینِ تصویب‌شده، بعد از قانون وصول و نیز حبسهای کمتر از سه ماه را در نظر گرفته اند. در چنین حالتی، آیا قاضی مکلف است در مورد تمامی آنها، مادۀ ۳ قانون وصول را اجراء نماید؟ یا اینکه می تواند به حبس نیز حکم دهد؟  

آنی بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات به دلیل موضوعیت داشتن تاریخ ارائۀ اطلاعات

آقای دکتر مسعودی‌مقام: دو نکته را دربارۀ مستمر یا آنی بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات بیان می کنم. وقتی برای اعضای هیئت مدیره، فُرجه های معیّن قانونی، تعریف می شود و مثلاً از آنها می خواهند، صورتحسابهای مالیِ سه یا ششماهه و یا یکسالۀ خود را ارائه دهند، حتی اگر یکروز به تغییر آنها مانده باشد (یعنی کار اعضای هیئت مدیره ادامه داشته باشد) شاید استمرار، معنا یابَد ولی وقتی زمان ارائۀ اطلاعات تمام می شود و نوبت به ارائۀ اطلاعات سه ماهۀ دوم می رسد و ما می گوییم در تاریخ ۱/۵/۱۳۹۲ هیئت مدیره عوض می شوند و اعضای جدید می آیند، این هیئتِ جدید، موظفند اطلاعات سه‌ ماهۀ دوم را به همراه اطلاعاتی که قبلاً داده نشده، ارائه نمایند. یعنی وقتی فردی عضو هیئت مدیره می شود، برای او در ارائۀ اطلاعات ماههای قبلی، تکلیف قانونی ایجاد می شود و فرد، برای اینکه اطلاعات ماههای بعدی را اعلام کند، باید اطلاعات بیان نشده در ماههای قبل را نیز در اطلاعات جدیدش وارد نماید و آنها را لحاظ کند.

حال سؤال اینجاست: «چه فُرجه و زمانی را میتوان برای شخصی که به عضویت هیئت مدیره منصوب می شود، در نظر گرفت تا وی، اطلاعات سه‌ماهه را ارائه دهد؟ آیا می توان به او نیز، یک مهلت سه ماهۀ دیگر داد؟ یا اینکه وی باید فردای همان روز، اطلاعات را ارائه نماید؟ »

روشن است که اساساً اطلاعات زمانهای خاص با یکدیگر تداخل پیدا می کنند؛ یعنی وقتی هیئت مدیرۀ جدید در سه ماهۀ دوم اطلاعات می دهد، به نوعی اطلاعات دورۀ قبلی را هم ارائه داده است. به هرحال، چنین مواردی باعث شد که ما به مجرمیت اعضای جدید هیئت مدیره، اعتقاد نداشته باشیم؛ چون گاهی اوقات تصور می شود، این اطلاعات، اطلاعات سالیانه است یا اطلاعاتی است که دیگر تکرارشدنی نیست ؛ مثلاً ، اگر بنده در هیئت مدیره باشم و تغییر پیدا کنم، تکلیف دارم اطلاعات را ارائه نمایم ولی وقتی فُرجۀ بعدی ایجاد می شود، من باید علاوه بر اطلاعات سابق، اطلاعات جدید را هم اعلام کنم؛  لذا ، در چنین جرایمی، این اشکال پیش می آید که با پایان یافتن زمانِ اعلام اطلاعات و فرارسیدن زمان ارائۀ اطلاعات جدید در ماه‌های آتی، بتوان این جرم را مستمر دانست؛ یعنی این تکلیف قانونی در آن تاریخ، موضوعیت دارد و بعد از آن تاریخ، تکلیف جدید دیگری در ارائۀ اطلاعات آتی ایجاد می‌شود.

به هرحال، اطلاعات شش ماهه از قبیل تعدیل سود و غیره، مواردی هستند که در طول زمان، تغییر می‌کنند. مثلاً امروز، پیش‌بینیِ سود سالیانۀ من، فلان مقدار است؛ اما ممکن است هیئت‌  مدیره تصمیمی بگیرد که پیش‌بینیِ سود سالیانه تغییر کند؛ در این‌صورت هیئت مدیره مکلف است، آن اطلاعات را دوباره ارائه نماید. مقصودم این است، پیش‌بینیِ فرجۀ سه ماهۀ ارائۀ اطلاعات، بعد از تغییر هیئت مدیره، دو حالت دارد: اگر دوباره همان افرادِ سابق، به عنوان هیئت مدیره، انتخاب شوند،

شاید بتوان گفت، جرم، مستمر است و همچنان ادامه دارد؛ امّا اگر هیئت مدیره عوض شوند و اعضای جدید بیایند، آنها مکلفند صورت‌حساب‌های مالی جدید ارائه دهند و در این فُرجه‌ها، اطلاعات سابق را هم اصلاح کرده و ارائه نمایند؛ اما این امر، نشان‌دهندۀ آن نیست که ما جرم را استمراری بدانیم؛ چون تکلیفِ قانونی « فقط در همان تاریخ» موضوعیت دارد و بعد از آن تاریخ، باید اصلاحات و تعدیلات و اطلاعات بعدی، انجام و ارائه شوند. همچنین باید به این امر توجّه داشت که در صورتی که یک شخص حقوقی ، عضو هیاُت مدیره باشد ؛ تغییر یا جایگزین نمودن ِ نماینده قانونی عضو ثابت هیاُت مدیره به معنای تغییر عضو هیاُت مدیره نیست ؛ زیرا ، شخص حقیقی فقط نماینده ی شخص حقوقی بوده است و عضو هیاُت مدیره هم عوض نشده است .                             

سؤال : اگر اعضای هیاُت مدیره ثابت باشند و تغییر نکنند ـ که در این صورت، طبعاً آن خودداری، استمرار خواهد داشت ـ آیا در اینجا هم باید بگوییم جرم، آنی محسوب می گردد؟ یعنی فرضاً اگر قانون، تغییر کند، دیگر نباید به قانون جدید رجوع نماییم و باید به همان قانون قبلی عمل کنیم؟ در این حالت، مبدأ مرور زمان از چه وقتی آغاز خواهد شد؟

آقای دکتر مسعودی مقام :  «  البته همانطور که عرض کردم ، ابتدا باید آن اطلاعات را بشناسیم؛ زیرا آنها مختص به یک موضوع ویژه نیستند. در بورس، بحث اطلاعات سه ماهه، شش ماهه و سالیانه را داریم یا اطلاعاتی که در روند تصمیم‌گیری‌ها حادث می‌شوند. حال شخصی که عضو هیاُت مدیره بوده، اگر این اطلاعات سه ماهه یا شش ماهه را ارائه ندهد، جرم واقع می‌شود ؛ یعنی ، این خودداری‌ها، به کرّات در مقاطع و اطلاعات مختلف حادث می‌شود؛ امّا وقتی اعضای هیاُت مدیره عوض می‌شوند، آیا می‌توان به آنها گفت، از فردای روزی که منصوب می گردند، در یک فرجۀ زمانی معیّن، اطلاعات ارائه نشدۀ سه ماهۀ قبل از انتصاب را به ما دهند؟ سؤال این است: در چه فُرجه‌ای؟ همان روز، سه ماه بعد، یا غیر از آن؟ یعنی شما، هیاُت ‌مدیرۀ جدید را با تکلیفی مواجه می‌سازید که انجام آن امکان‌پذیر نیست؛ مگر اینکه آنها اطلاعاتی را بدهند که از زمان انتصابشان، سازمان بورس برای آنها تکلیف می‌کند؛ یعنی باید اطلاعات سه‌ماهه یا شش‌ماهۀ دوم، یا اطلاعات سود و زیان را به سازمان بورس، ارائه نمایند. به هرحال، در عمل، ما با مشکلات متعددی مواجهیم؛ یعنی شما در مورد عدم اقدام هیئت مدیرۀ سابق، تکلیفی بر افراد جدید بار می کنید بدون اینکه برای آنها فرجۀ قانونی تعیین کنید. رأی صادرۀ بدوی برای این هیئتمدیرۀ جدید، همین سه ماه را در نظر می‌گیرد؛ یعنی از زمان انتصابشان، همین فرجۀ سه‌ماهه را لحاظ می‌کند که آن سه ‌ماه، مصادف با ارائۀ اطلاعاتِ نوبت بعدی می شود؛ اما عملاً وقتی شخص، اطلاعاتِ نوبت بعدی را ارائه می‌دهد، با دید و لحاظ اطلاعات سابق خواهد بود. میخواهم بگویم، این فرد باید چه کند؟ آیا هم تکلیف دارد اطلاعات سه‌ماهۀ دوم را اعلام کند و هم اطلاعاتی را که افراد سابق ندادند، ارائه نماید؟ اما وقتی فرد، اطلاعات سه‌ماهۀ دوم را می‌دهد و همۀ اطلاعات از جمله اطلاعات قبلی در آن ملحوظ است، پس دیگر جرمی واقع نشده است.

از طرف دیگر، وقتی شما فرضاً در تاریخ ۲۰/۲/99 اطلاعات را ارائه ندهید، همان تاریخ برای قانونگذار موضوعیت دارد. سازمان بورس گفته: اگر این تعدیل سود و زیان و اصلاح قیمت‌ها را فوراً به من اطلاع ندهید، مجرم هستید؛ زیرا اگر این اطلاعات در همان زمان داده شود، دارای ارزش است و بعد از آن تاریخ از ارزشش کم می‌شود؛ چون سرمایه‌گذاران، وارد سرمایه‌گذاری شده‌اند و سهام خریده‌اند و این اطلاعات دیگر ارزشی برای آنها ندارد؛ یعنی این تأخیر در ارائه، اثر خود را بر بزه‌ دیده، سرمایه‌گذاران و مردم گذاشته است و ارائۀ بعدی آنها، تأثیری ندارد. لذا در اطلاعاتِ بعدی که ارائه می‌دهد، خواه ناخواه این اطلاعات سابق که ارائه نشده بود هم گنجانده می‌شود؛ لذا ، به نظر می‌رسد، موضوع از این جهت قابل بررسی باشد.

عدم امکان استناد به قانون وصول برخی از درآمدهای دولت

دربارۀ بحث تبدیل حبس به جزای نقدی، باید بگویم در جُرم‌هایی مثل جعل و بسیاری جرایم دیگر که قانونگذار برای آنها حبس یا جزای نقدی تعریف کرده است، از آنجایی که مقنن، تخییر را پیش‌بینی کرده و به قاضی اختیار داده است، دیگر استناد به قانونِ اصلاح پاره‌ای از قوانین دادگستری و قانون وصول، لزومی ندارد؛ چون کار عبث و بیهوده‌ای است. وقتی قانون به قاضی اجازه داده تا جزای نقدی را تخفیف دهد، قاضی هم می‌تواند با اِعمال مادۀ 37 قانون مجازات اسلامی مصوّب 1392 و ماده 6 قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوّب 23 / 02 / 1399 آن را تخفیف دهد. پس دیگر چه لزومی دارد تا برای تبدیل مجازات حبس به جزای نقدی، وارد بحث قانون وصول شد؟

در بسیاری از آرای صادرشده از دیوان‌عالی‌کشور، قُضات، حبسِ پیش‌بینی شده را به جزای نقدی تبدیل کرده‌اند؛ علی‌رغم اینکه برای آن جرم، مجازات جزای نقدی نیز از باب اختیار برای قاضی پیش‌بینی شده بود. استدلال هم این است : وقتی قانونگذار به قاضی اجازه می‌دهد تا یک مجازات را اِعمال کند و در واقع، بین حبس و جزای نقدی، قائل به تخییر شده است، دیگر نباید قاضی از موارد خاص، مانند وصولِ برخی درآمدهای دولت، استفاده کند. البته در این موضوع، اختلاف است و بعضی معتقدند، اینکار اشکالی ندارد؛ امّا با توجه به رَویّه‌ای که در دیوان‌عالی کشور نیز مطرح است، تبدیل حبس در جاییکه قانونگذار به قاضی اختیار تعیین کیفرِ جزای نقدی را داده است، صحیح نیست؛ چون خودِ قاضی می‌تواند همان جزای نقدیِ قانونی را به همان میزانی که حتی در قانون وصول آمده و حتی پایین‌تر از آن، تخفیف دهد.

آقای دکتر بهره‌مند: اگر درست فهمیده باشم، آقای «دکتر مسعودی مقام» فرمودند: «اگر اعضای هیئت مدیره تغییر نکنند، می‌توان قائل به مستمربودنِ جرم شد.» درست است؟ اگر این امر صحیح باشد، به نظر می‌رسد در پروندۀ حاضر، اعضای هیئت مدیره، عوض نشدند؛ بلکه نمایندۀ شخص حقوقی بودند. شخص حقوقی، عضو هیئت مدیره بوده و یک نماینده را منصوب کرده و حالا نماینده را تغییر داده است؛ یعنی در اینجا نیز این وضعیت وجود دارد که حداقل در مورد برخی از ایشان، آنها افرادِ حقیقیِ نمایندۀ شخص حقوقی بوده‌اند و عضو هیئت مدیره هم عوض نشده است.

تأیید دیدگاه دادگاه بدوی در خصوص تبدیل حبس به جزای نقدی

در مورد بحث تبدیل، به نظر می رسد اگر حبس را به جزای نقدیِ بیش از مقدارِ تعیین شده در قانون، تبدیل نماییم، وجهِ تازه ای باز شده است؛ یعنی قاضی با توجه به اوضاع و احوال می‌بیند که جزای نقدیِ مقررشده در قانون، کافی نیست و می‌خواهد حبس دهد امّا حبس نیز تبعات منفی خود را دارد؛ لذا می‌آید و حبس را به جزای نقدیِ بیش از جزای نقدیِ مقرر در قانون تبدیل می‌کند. در این‌صورت، آن جزای نقدیِ تعیین شده، نسبت به حبس مقرر در قانون، خفیف‌تر است؛ ولی نسبت به جزای نقدیِ مقرر در قانون، شدیدتر است.

امّا در پروندۀ حاضر، به نظر می رسد، دادگاه از آنجایی که امکان تعیین جزای نقدی، طبق مادۀ ۴۹، وجود نداشت، حبس را به جزای نقدی تبدیل کرده است؛ چون براساس مادۀ ۴۹، جزای نقدی، نسبی بوده و ثابت نیست؛ یعنی قاضی، اول باید احراز می کرد که سودِ به دست آمده، یا ضرر متحمل نشده، به چه میزان است، بعد با توجه به آن، یک تا سه برابرش را جزای نقدی می داد. اما این امر، قابل احراز نبود و چون قاضی دیده است، سودِ به دست آمده و زیان متحمل نشده، قابل ارزیابی نیست، نتوانست طبق این قسمت از مادۀ قانونی، جزای نقدی تعیین نماید؛ لذا به سراغ قسمت اول ماده رفته و حبس را تبدیل به جزای نقدی کرده است. البته از این حیث، ایرادی متوجه‌ رأی دادگاه بدوی نیست.

پایان

 

فهرست منابع مرتبط با مباحث مطرح شده در جلسه  :

آقام، سمیه سادات، بررسی جرایم بورس اوراق بهادار، موضوع قانون بازار اوراق بهادار، پایاننامۀ کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، سال ۱۳۸۷٫

احمدی، ح.علی، بررسی جرایم بازار بورس و اوراق بهادار، پایاننامۀ کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق، سال ۱۳۸۹٫

اشتیاق، وحید، مبارزه با تقلب در بازارهای اوراق بهادار؛ نگاهی به نظم حقوقی بازار اوراق بهادار در ایالات متحدۀ آمریکا در برابر تقلبات، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

تاری، فتحالله، جایگاه بازار سرمایه در کشور و چشمانداز آن، مجلۀ بررسیهای بازرگانی، شمارۀ۲۰، آذر و دی ۱۳۸۵٫

جعفری، امین، حقوق کیفری کسب وکار، انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقیِ شهردانش، چاپ اول، سال ۱۳۹۳٫

جعفری، مجتبی، مطالعۀ تطبیقی جرایم بورس اوراق بهادار در حقوق جزای ایران و فرانسه، پایاننامۀ کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی، دانشگاه امام صادق (ع)، سال ۱۳۸۶٫

سنگینیان، علی، بازار سرمایه و خصوصیسازی، ماهنامۀ بورس، شمارۀ ۱۰۲، تیرماه ۱۳۹۲٫

شریفی، سید الهامالدین و بهشتی، شقایق، مطالعۀ تطبیقی ممنوعیتهای دارندگان اطلاعات نهانی در رابطه با معاملات اوراق بهادار در حقوق اتحادیه اروپا، انگلیس، فرانسه و ایران، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

صادقنژاد نایینی، م.، مطالعۀ جرمشناختی جرایم اشخاص حقوقی حقوق خصوصی؛ از علتشناسی تا پیشگیری، رسالۀ دکتری حقوق کیفری و جرمشناسی، دانشکدۀ حقوق دانشگاه شهید بهشتی، تابستان ۱۳۹۳٫

صادقی، مح.، آثار حقوقی الحاق ایران به سازمان جهانی تجارت بر خدمات بورس اوراق بهادار، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

صفاری، علی و دریانورد، سیده وحیده، بررسی جرم دستکاری در بازار بورس، دائره المعارف علوم جنایی (مجموعه مقالههای تازههای علوم جنایی)، زیر نظر دکتر علی حسین نجفی ابرندآبادی، کتاب دوم، ، تهران، انتشارات میزان، چاپ نخست، بهار ۱۳۹۲٫

فرجیها، م. و مقدسی، م. باقر، پاسخهای کیفری عوامگرایانه به مفاسد اقتصادی، دائره المعارف علوم جنایی (مجموعه مقالههای تازههای علوم جنایی)، زیر نظر دکتر علی ح. نجفی ابرندآبادی، کتاب دوم، انتشارات میزان، چاپ نخست، بهار ۱۳۹۲٫

فلاح شمسی، میرفیض و تیموری شندی، علی، طراحی الگوی پیشبینی دستکاری قیمت در بورس اوراق بهادار تهران، فصلنامۀ پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع)، شمارۀ ۲۷، پاییز ۱۳۸۴٫

قربانیان، ح.، مسئولیت مدنی کارگزاران بورس و فرایند طرح دعاوی مرتبط در مراجع صالحه، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

م.ی، علیرضا، بررسی آرای قضایی صادره در خصوص معاملۀ اوراق بهادار با استفاده از اطلاعات نهانی، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

مسعودیمقام، اسدالله، جرم اقتصادی و مسئولیت کیفری ناشی از آن، رسالۀ دکتری رشتۀ فقه و حقوق جزا، دانشگاه شهید مطهری، زمستان ۱۳۹۲٫

مهام، کیهان و پوریانسب، امیر، شفافیت و افشاگری در صورتهای مالی مؤسسات مالی اسلامی، مجلۀ بورس اوراق بهادار، شمارۀ ۴۹، سال ۱۳۸۴٫

مهدویپور، اعظم، سیاست کیفری افتراقی در قلمرو بزهکاری اقتصادی، انتشارات میزان، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۰؛ نورزاد، مجتبی، جرایم اقتصادی در حقوق کیفری ایران، انتشارات جنگل، چاپ اول، سال ۱۳۸۹٫

میرزایی منفرد، غلامعلی، تحلیل جرم سوء استفاده از اطلاعات نهانی در بازار اوراق بهادار، نشریۀ آموزههای حقوق کیفری، سال سوم، شمارۀ ۵، بهار و تابستان ۱۳۹۲٫

میرزایی منفرد، غلامعلی، تحلیل جرم عدم ارائۀ اطلاعات مهم توسط ناشران و ضمانتاجرای کیفری آن، فصلنامۀ بورس اوراق بهادار، سال اول، شمارۀ ۳، پاییز ۱۳۸۷٫

میرزایی منفرد، غلامعلی، تحلیل جرم معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

میرزایی منفرد، غلامعلی، حقوق کیفری بازار اوراق بهادار، انتشارات میزان، چاپ اول، بهار ۱۳۸۹٫

نوبخت، زهرا، ارزیابی شفافیت اطلاعات شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران، مجلۀ بورس، شمارۀ ۵۴ و ۵۵، سال ۱۳۸۵٫

نورزاد، مجتبی، جرایم اقتصادی در حقوق کیفری ایران، انتشارات جنگل، چاپ اول، سال ۱۳۸۹٫

نورورزی، م.، مبانی و اصول تعهد به دادن اطلاعات در بورس، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

نصرالهی‌ دهاقانی، علی، کارایی اقتصادی ضمانتاجراهای کیفری در کنترل بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران، نشر دارخوین، اصفهان، چاپ اول، سال ۱۳۹۳٫

[۱]ـ اصل‏ چهل و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: نظام‏ اقتصادی‏ جمهوری اسلامی‏ ایران،‏ بر پایۀ‏ سه‏ بخش‏ دولتی‏، تعاونی‏ و خصوصی،‏ با برنامه‏ریزی‏ منظم‏ و صحیح‏ استوار است‏. بخش‏ دولتی،‏ شامل‏ کلیۀ‏ صنایع بزرگ‏، صنایع مادر، بازرگانی‏ِ خارجی‏، معادن‏ بزرگ‏، بانکداری‏، بیمه‏، تأمین‏ نیرو، سدها و شبکه‏های‏ بزرگ‏ آبرسانی‏، رادیو و تلویزیون‏، پست‏ و تلگراف‏ و تلفن‏، هواپیمایی‏، کشتیرانی‏، راه‏ و راه‏آهن‏ و مانند اینهاست‏ که‏ به‏ صورت‏ مالکیت‏ عمومی‏ و در اختیار دولت‏ است‏. بخش‏ خصوصی،‏ شامل‏ آن‏ قسمت‏ از کشاورزی‏، دامداری‏، صنعت‏، تجارت‏ و خدمات‏ می‏شود که‏ مکملِ فعالیتهای‏ اقتصادی،‏ دولتی‏ و تعاونی‏ است‏. مالکیت‏ در این‏ سه‏ بخش،‏ تا جایی‏ که‏ با اصول‏ دیگر این‏ فصل،‏ مطابق‏ باشد و از محدودۀ‏ قوانین‏ اسلام‏ خارج‏ نشود و موجب‏ رشد و توسعۀ‏ اقتصادی‏ کشور گردد و مایۀ‏ زیان‏ جامعه‏ نشود، مورد حمایت‏ قانون‏ جمهوری‏ اسلامی‏ است‏. تفصیل‏ ضوابط، و قلمرو و شرایط هر سه‏ بخش‏ را قانون‏، معیّن‏ می‏کند.

[۲] ـ بخش یازدهم لایحۀ اصلاحی قانون تجارت؛ مواد ۲۴۳ به بعد.

[۳] ـ ‌ر.ک به مبحث پنجم قانون مدنی مصوب ۱۳۰۷، با عنوان: «در خیارات و احکام راجعه به آن». طبق مادۀ ۳۹۶ این قانون، «خیارات» عبارتند از: خیار مجلس، خیار حیوان، خیار شرط، خیار تأخیر ثمن، خیار رؤیت و تخلّف وصف، خیار غبن، خیار عیب، خیار تدلیس، خیار تبعض صفقه، خیار تخلّف شرط.

[۴] ـ برای نمونه، مادۀ ۲۶ این قانون، مقرر میداشت: کارگزار باید کلیۀ معاملات را در حدود شرایط، و در تاریخی که دستوردهنده، تعیین می‌کند، انجام دهد و انجام معامله و شرایط و تاریخ آن ‌را در اسرع وقت به اطلاع دستوردهنده برساند. کارگزاری که عمداً شرایط تعیینشده را رعایت نکند و یا انجام دستور مربوط به معامله را به تأخیر اندازد، یا تاریخ وقوع معامله را به دستوردهنده، اطلاع ندهد، به حبس تأدیبی، از دو ماه تا یکسال و جبران خسارت محکوم خواهد شد. همچنین در مادۀ ۲۷ این قانون آمده بود: هر کارگزاری که اوراق بهادار یا وجوهی را که برای انجام معامله به وی سپرده شده است، به نفع خود و یا دیگران مورد استفاده قرار دهد، ‌عمل او خیانت در امانت محسوب می‌گردد. همچنین ر.ک به : مواد ۲۸ و ۲۹ این قانون.

مادۀ ۲۸ : کارگزاران، مکلف به حفظ اسرار دستوردهندگان می‌باشند و حق افشای دستورهای رسیده را ندارند. در صورت تخلف به مجازات مقرر در ‌مادۀ ۱۳۸ قانون مجازات عمومی محکوم خواهند گردید.

مادۀ ۲۹ : کارگزاران، مکلف می‌باشند که دفاتر و اسناد و مدارک مربوط به معاملات خود را به ترتیبی که در آیین‌نامه، تعیین می‌شود، تنظیم و ‌نگاهداری نمایند و در صورت تخلف، به حبس تأدیبی، از دو ماه تا یکسال و پرداخت جریمۀ نقدی از ده هزار ریال، تا یکصد هزار ریال محکوم خواهند‌ شد.

[۵] ـ بند سوم از مادۀ یک قانون بازار اوراق بهادار سال ۱۳۸۴ مقرر میدارد: بورس اوراق بهادار: بازاری، متشکل و خودانتظام است که اوراق بهادار در آن توسط کارگزاران و یا معاملهگران، طبق مقررات این قانون، مورد داد و ستد قرار میگیرد. بورس اوراق بهادار (که از این پس، بورس نامیده میشود) در قالب شرکت سهامی عام تأسیس و اداره میشود.

[۶] ـ مادۀ ۲ قانون بازار اوراق بهادار ۱۳۸۴ در اینباره مقرر میدارد: در راستای حمایت از حقوق سرمایهگذاران و با هدف ساماندهی، حفظ و توسعۀ بازار شفاف، منصفانه و کارآی اوراق بهادار، و به منظور نظارت بر حُسن اجرای این قانون، شورا و سازمان با ترکیب، وظایف و اختیارات مندرج در این قانون، تشکیل میشود.

[۷] ـ برای مطالعه در این خصوص برای نمونه ر.ک به: جعفری، امین، حقوق کیفری کسب و کار، انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقیِ شهردانش، چاپ اول، سال ۱۳۹۳٫

[۸] ـ برای نمونه، ر.ک به: الف ـ مسعودیمقام، اسدالله، جرم اقتصادی و مسئولیت کیفری ناشی از آن، رسالۀ دکتری رشتۀ فقه و حقوق جزا، دانشگاه شهید مطهری، زمستان ۱۳۹۲٫

ب ـ مهدویپور، اعظم، سیاست کیفری افتراقی در قلمرو بزهکاری اقتصادی، انتشارات میزان، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۰٫

ج ـ نور زاد، مجتبی، جرایم اقتصادی در حقوق کیفری ایران، انتشارات جنگل، چاپ اول، سال ۱۳۸۹٫

[۹] ـ برای مطالعۀ بیشتر، ر.ک به: الف ـ ادقنژاد نایینی، مجید، مطالعۀ جرمشناختی جرایم اشخاص حقوقی حقوق خصوصی؛ از علتشناسی تا پیشگیری، رسالۀ دکتری حقوق کیفری و جرمشناسی، دانشکدۀ حقوق دانشگاه شهید بهشتی، تابستان ۱۳۹۳٫

ب ـ فرجیها، محمد و مقدسی، محمد باقر، پاسخهای کیفری عوامگرایانه به مفاسد اقتصادی، دائره المعارف علوم جنایی (مجموعه مقالههای تازههای علوم جنایی)، زیر نظر دکتر علی حسین نجفی ابرندآبادی، کتاب دوم، انتشارات میزان، چاپ نخست، بهار ۱۳۹۲٫

[۱۰] ـ مادۀ ۴۲ قانون بازار اوراق بهادار ۱۳۸۴: ناشر اوراق بهادار موظف است، صورتهای مالی را طبق مقررات قانونی، استانداردهای حسابداری و گزارشدهی مالی و آئیننامه‌ها و دستورالعملهای اجرایی، که توسط سازمان ابلاغ میشود، تهیه کند.

[۱۱] ـ جرم آنی، جرمی است که در یک لحظه از زمان، یا در مدت کوتاهی از زمان ارتکاب مییابد؛ مانند قتل. اما جرم مستمر یا متمادی، جرمی است که فعل یا ترک فعل، در یک لحظه و مدتِ کوتاه، تحقق نیافته، بلکه لازمۀ تحقق آن، استمرار مادی در زمان است. به بیان دیگر، استمرار جرم ناشی از اراده و عزم مرتکب [بوده و] به گونه‌ای است که در هر لحظه، جرم با تمام عناصر تشکیلدهندۀ آن، تکرار می‌شود و سوء‌نیت فاعل، هر لحظه تجدید می‌شود. مثل استفادۀ غیر مجاز از لباس‌های رسمی مأموران نظامی یا نشان‌ها، مدال‌ها یا سایر امتیازات، موضوع مادۀ ۵۵۶ قانون مجازات اسلامی؛و توقیف یا حبس غیر قانونی، موضوع مادۀ ۵۸۳ ق.م.ا یا اخفای مال مسروقه، موضوع مادۀ ۶۶۲ق. م.ا که به صورت فعل مثبت هستند و نیز ترک انفاق موضوع مادۀ ۶۴۲ ق. م.ا که به صورت ترک فعل می‌باشد.

[۱۲]ـ مادۀ ۶۴۲ قانون تعزیرات مصوب ۱۳۷۵: هرکس با داشتن استطاعت مالی، نفقۀ زن خود را در صورت تمکین ندهد، یا از تأدیۀ نفقۀ سایر اشخاص واجبُالنفقه، امتناع نماید، دادگاه، او را از سه ماه و یکروز، تا پنج ماه، به حبس محکوم مینماید.

[۱۳] ـ ر.ک به: قانون تعزیرات ۱۳۷۵، فصل بیست وششم ، هتک حرمت منازل و املاک غیر، مواد ۶۹۰ تا ۶۹۷ .

[۱۴]ـ بند ۳۲ مادۀ یک قانون بازار اوراق بهادار ۱۳۸۴ در تعریف اطلاعات نهانی چنین بیان میدارد: هرگونه اطلاعات افشاءنشده برای عموم، که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم، به اوراق بهادار، معاملات یا ناشر آن مربوط میشود و در صورت انتشار بر قیمت و یا تصمیم سرمایهگذاران برای معامله اوراق بهادار مربوط تأثیر میگذارد.

[۱۵]ـ تبصرۀ ۱: اشخاص زیر، به عنوان اشخاص دارای اطلاعات نهانی شرکت شناخته میشوند:

الف . مدیران شرکت، شامل اعضای هیئت مدیره، هیئت عامل، مدیر عامل و معاونان آنان؛

ب . بازرسان، مشاوران، حسابداران، حسابرسان و وکلای شرکت؛

ج . سهامدارانی که به تنهایی و یا به همراه افراد تحت تکفل خود، بیش از ده درصد سهام شرکت را در اختیار دارند، یا نمایندگان آنان؛

د . مدیر عامل و اعضای هیئت مدیره و مدیران ذی‌ربط یا نمایندگان شرکتهای مادر که مالک حد اقل ده درصد (۱۰%) سهام یا دارای حد اقل یک عضو در هیئت مدیره شرکت سرمایهپذیر باشند؛

ه . سایر اشخاصی که با توجه به وظایف، اختیارات و یا موقعیت خود به اطلاعات نهانی دسترسی دارند.

[۱۶] ـ مادۀ ۱۳ قانون جزای عمومی مصوب خرداد ماه ۱۳۵۲در مقام تعریف «جزای نقدی نسبی» بیان میداشت: جزای نقدی نسبی، آنست که میزان آن، براساس واحد یا مبنای خاص قانونی، احتساب میگردد. مثلاً قانون بیان میدارد: جزای نقدی، باید به میزان دو برابر منافع حاصل از ارتکاب جرم باشد.

[۱۷] ـ مادۀ ۴۹ قانون بازار اوراق بهادار، مجازات جزای نقدی را به طور نسبی تعیین کرده و بیان میدارد: اشخاص زیر، به حبس تعزیری از یکماه تا ششماه، یا جزای نقدی، معادل یک تا سه برابر سود بدستآمده، یا زیان متحمل نشده یا هر دو مجازات محکوم خواهند شد.

[۱۸]ـ مادۀ ۴۹ قانون مزبور چنین میگوید: اشخاص زیر به حبس تعزیری از یکماه تا ششماه یا جزای نقدی معادل یک تا سه برابر سود بدست آمده، یا زیان متحمل نشده یا هر دو مجازات محکوم خواهند شد.

[۱۹] ـ مادۀ ۶۷۴ قانون تعزیرات مصوب ۱۳۷۵: هرگاه اموال منقول یا غیر منقول یا نوشتههایی از قبیل سفته و چک و قبض و نظایر آن، بهعنوان اجاره یا امانت یا رهن یا برای وکالت یا هر کار با اُجرت یا بی اجرت به کسی داده شده و بنابراین بوده است که اشیاء مذکور مسترد شود، یا به مصرف معیّنی برسد و شخصی که آن اشیاء، نزد او بوده آنها را به ضرر مالکین یا متصرفین آنها استعمال یا تصاحب یا تلف یا مفقود نماید، به حبس از ششماه تا سهسال محکوم خواهد شد.

[۲۰] ـ مادۀ ۵۲ : سازمان مکلف است مستندات و مدارک مربوط به جرایم موضوع این قانون را گردآوری کرده و به مراجع قضایی ذی‌صلاح اعلام نموده و حسب مورد، موضوع را به عنوان شاکی پیگیری نماید. چنانچه در اثر جرایم مذکور ضرر و زیانی متوجه سایر اشخاص شده باشد، زیاندیده میتواند برای جبران آن به مراجع قانونی مراجعه نموده و وفق مقررات، دادخواست ضرر و زیان تسلیم نماید.

[۲۱]- مادۀ ۹ : شخصی که از وقوع جرمی، متحمل ضرر و زیان شده و یا حقی از قبیل قصاص و قذف پیدا کرده و آن را مطالبه میکند، مدعی خصوصی و شاکی نامیده میشود. ضرر و زیان قابل مطالبه به شرح ذیل میباشد:

ضرر و زیانهای مادی که در نتیجه ارتکاب جرم حاصل شده است؛ منافعی که ممکنالحصول بوده و در اثر ارتکاب جرم، مدعی خصوصی از آن محروم و متضرر میشود.

[۲۲] ـ این بند در مقام تعریف اطلاعات نهانی چنین بیان میدارد: اطلاعات نهانی: هرگونه اطلاعات افشاء نشده، برای عموم که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم به اوراق بهادار، معاملات یا ناشر آن مربوط میشود و در صورت انتشار بر قیمت و یا تصمیم سرمایهگذاران برای معامله اوراق بهادار مربوط، تأثیر میگذارد.

[۲۳] ـ این تبصره، مقرر میدارد: اشخاص زیر به عنوان اشخاص دارای اطلاعات نهانی شرکت شناخته میشوند:

الف . مدیران شرکت شامل اعضای هیئت مدیره، هیئت عامل، مدیر عامل و معاونان آنان؛

ب . بازرسان، مشاوران، حسابداران، حسابرسان و وکلای شرکت؛

ج . سهامدارانی که به تنهایی و یا به همراه افراد تحت تکفل خود، بیش از ده درصد سهام شرکت را در اختیار دارند، یا نمایندگان آنان؛

د . مدیر عامل و اعضای هیئتمدیره و مدیران ذی‌ربط یا نمایندگان شرکتهای مادر که مالک حد اقل ده درصد (۱۰%) سهام یا دارای حداقل یک عضو در هیئتمدیره شرکت سرمایهپذیر باشند؛

هـ . سایر اشخاصی که با توجه به وظایف، اختیارات و یا موقعیت خود، به اطلاعات نهانی دسترسی دارند.

[۲۴] ـ مستند این جرم، بند ۳ ماده ۴۶ قانون بازار اوراق بهادار است که چنین بیان میدارد: هر شخصی که اقدامات وی نوعاً منجر به ایجاد ظاهری گمراهکننده از روند معاملات اوراق بهادار یا ایجاد قیمتهای کاذب و یا اغوای اشخاص به انجام معاملات اوراق بهادار شود.

[۲۵] ـ سه بند اول مادۀ ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب ۱۳۷۳ مقرر میدارد: قوۀ قضائیه موظف است، کلیه درآمدهای خدمات قضایی، از جمله خدمات مشروحۀ زیر را دریافت و به حساب درآمد عمومی کشور واریز ‌نماید:

۱ . در هر مورد که در قوانین حداکثر مجازات کمتر از نود و یک روز حبس و یا مجازات تعزیری موضوع تخلفات رانندگی می‌باشد، از این پس به‌جای حبس یا مجازات تعزیری حکم به جزای نقدی از هفتاد هزار و یک (۷۰۰۰۰۱) ریال تا یکمیلیون (۱۰۰۰۰۰۰) ریال صادر می‌شود.

۲ . هرگاه حداکثر مجازات بیش از نود و یک روز حبس و حداقل آن کمتر از این باشد، دادگاه مخیر است که حکم به بیش از سه ماه حبس یا جزای‌نقدی از هفتاد هزار و یک (۷۰۰۰۰۱) ریال تا سه میلیون (۳۰۰۰۰۰۰) ریال بدهد.

۳ . در صورتی که مجازات حبس با جزای نقدی توأم باشد و به جای حبس و مجازات تعزیری جزای نقدی مورد حکم واقع شود، هر دو مجازات ‌نقدی جمع خواهد شد.

[۲۶] ـ مادۀ ۲۲: دادگاه میتواند، درصورت احراز جهات مخففه، مجازات تعزیری و یا بازدارنده را تخفیف دهد و یا تبدیل به مجازات از نوع دیگری نماید که به حال متهم مناسبتر باشد، جهات مخفّفه عبارتند از:

گذشت شاکی یا مدعی خصوصی؛ اظهارات و راهنماییهای متهم که در شناختن شرکاء و معاونان جرم و یا کشف اشیایی که از جرم تحصیل شده است، مؤثر باشد؛ اوضاع و احوال خاصی که متهم، تحتتأثیر آنها مرتکب جرم شده است، از قبیل، رفتار و گفتار تحریکآمیز مجنیٌعلیه یا وجود انگیزۀ شرافتمندانه در ارتکاب جرم؛ اعلام متهم قبل از تعقیب و یا افراد او در مرحلۀ تحقیق که مؤثر در کشف جرم باشد؛ وضع خاص متهم و یا سابقۀ او؛ اقدام یا کوشش متهم به منظور تخفیف اثرات جرم و جبران زیان ناشی از آن.

تبصرۀ ۱: دادگاه، مکلف است جهات تخفیف مجازات را در حکم صریحاً قید کند.

تبصرۀ ۲: در مورد تعدد جرم نیز دادگاه میتواند جهات مخففه را رعایت کند.

تبصرۀ ۳: چنانچه نظیر جهات مخففۀ مذکور در این ماده، در مواد خاصی پیشبینی شده باشد، دادگاه نمیتواند بهموجب همان جهات دوباره مجازات را تخفیف دهد.

 

 

 

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۸
فروردين

 

صورتجلسه نشست قضائی

کد نشست : 6948 1399

استان مازندران/ شهر ساری

تاریخ برگزاری : 23 / 12 / 1397

 

موضوع :  وعده مجرمانه تحصیل وام بانکی و مسئولیت کیفری و حقوقی مرتبط با آن

پرسش : متهم با موضوع وعده تحصیل وام غیرقانونی یا تهیه مدرک لیسانس جعلی یا تهیه گوشت خوک برای شاکی از وی وجه اخذ ولی به وعده خود عمل نمی کند. نظر به اینکه اخذ وجوه برای تحقق امر فاسد ( باطل- غیرقانونی ) صورت گرفته در این حالت : 1- آیا برای شاکی حق شکایت کیفری و یا ادعای حقوقی محفوظ است یا خیر؟ 2- بزه ارتکابی را تعیین نمائید.

نظر هیئت عالی :

نظریه اکثریت قضات محترم دادگستری شهرستان ساری موجه و مورد تأیید است و متذّکر می گردد ، اقدامات متهم در برخی موارد تحت عنوان شروع به جرم (کلاهبرداری و ...) قابل تعقیب کیفری است که تشخیص مصداق با مقام قضایی رسیدگی کننده است.

نظر اکثریت :

الف ) از لحاظ کیفری : عمل ارتکابی موضوع سوال جرم نیست ؛ زیرا : اولاً ؛ ماده 2 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 92 که دلالت بر اصل قانونی بودن جرم و مجازات دارد. چون در قوانین ما صرف دروغ گویی وعده ی کذب به امری و عدم تحقق آن جرم نمی باشد ؛ لذا ، نمی توان این عمل را جرم تلقی کرد. ثانیاً؛ تنها نص قانونی که وعده را در قوانین جزایی ایران جرم تلقی کرده است ماده 1 ماده واحده قانون اعمال نفوذ برخلاف حق مصوب 1315 می باشد ؛ لذا ، با توجه به مفاد این قانون و لحاظ ماده 2 قانون مجازات اسلامی تنها در این مورد ، وعده ، مجرمانه تلقی می شود و در سایر موارد در قوانین کیفری نصی وجود ندارد لذا در فرض سوال عمل جرم نمی باشد. ثالثاً؛ علی رغم وجود دو نظریه در ارتباط با اینکه آیا اگر کسی خودش مرتکب عمل مجرمانه شده است حق شکایت کیفری دارد یا خیر؟ نظر غالب بر این امر مستحضر می باشد که چون عمل مجرمانه مخل نظم عمومی اخلاق حسنه می باشد لذا حق شکایت کیفری محفوظ است مثل سرقت تجهیزات دریافت از ماهواره یا فروش عتیقه یا آثار تاریخی و فرهنگی بدلی بجای اصل آن ، گرچه باید در این رابطه میان جرائم قابل گذشت و غیرقابل گذشت نیزقائل به تفکیک باشیم. از حیث تحصیل مال غیرمشروع موضوع ماده 2 قانون تشدید مجازات مرتکبین اختلاس ، ارتشاء و کلاهبرداری مصوب سال 67 مجمع تشخیص مصلحت نظام. بنابراین در قالب هر یک از عناوین مجرمانه وقتی قرار بگیرد می توان رسیدگی کرد و یا حتی در قالب شروع به جرم یا معاونت و مشارکت بررسی لازم را بعمل آورد. ب ) از نظر حقوقی : اکثر حاضر اعتقاد داشته : اولاً ؛ قاعده لاضرر : دلالت بر این امر داشته که نفی ضرر و مطلق ضرر منع شده است و هر کسی ضرری به شخصی وارد کند باید از عهده جبران خسارات وارده برآید. ثانیاً؛ قاعده تسبیب : هر کسی موجب ورود خسارت و ضرر به دیگران شود از باب قاعده تسبیب باید از عهده جبران ضرر برآید. ثالثاً؛ از بعد دارا شدن من غیرحق : هر کسی مالی را من غیرحق بدست آورد باید آنرا مسترد نماید. ( مواد 301 ، 302 و 303 قانون مدنی ) رابعاً؛ قاعده استیفاء : هر کسی ازمال دیگری استیفای منفعت نماید، باید آنرا جبران کند مگر اینکه قصد تبرع بوده باشد . ابلاغ ماده 307 ، 336 و 337 قانون مدنی ) خامساً؛ از باب الزامات خارج از قرارداد و ضمان قهری نیز این امر قابل مطالبه است . ( فصل دوم قانون مدنی ) سادساً؛ مادتین 190 و 217 قانون مدنی دلالت بر مشروعیت جهت معاملات و تعهدات دارد ؛ لذا ، در صورت باطل بودن معامله عوض و معوض باید به طرفین مسترد گردد. نتیجه : در امر کیفری ، بزه قابل رسیدگی می باشد چون رفتار مجرمانه می باشد حتی با شکایت شاکی جرم در مورد وی نیز قابل تعقیب و رسیدگی می باشد و حسب مورد باید در قوانین موضوعه به دنبال عفو قانونی رفتار کنند و موضوع رسیدگی شود و نهایتاً در قالب تحصیل مال نامشروع نیز وعده دهنده قابل تعقیب است اما از نظر حقوقی کلاً موضوع قابل مطالبه بوده و ضرری نباید به مالباخته وارد شود.

نظر اقلیت :

الف ) از نظر کیفری : برخلاف نظر اکثریت حاضر از نظر کیفری موضوع جرم نمی باشد به دلایل زیر : یک ) در فرض سوال وعده مجرمانه اعمال مذکور جرم نیست و تاکید بر ماده یک قانون اعمال نفوذ برخلاف حق راجع به کارکنان دولت بوده و موارد خاص است لذا قابل تعمیم به همه جرائم نیست . دو ) ماده 2 قانون تشدید مجازات اختلاس و ارتشاء راجع به جرائمی است که کارکنان دولت ممکن است انجام دهند آنهم در مورد امتیازات خاص دولتی و موارد آن قانونی است که از باب مصلحت نظام توسط مجمع تصویب شده است و قابل تسری به همه موارد نیست. اصل قانونی بودن جرم و مجازات بر موضوع حاکم است. ب ) از نظر تئوری قانونگذار از رفتار مجرمانه حمایت نمی کند و حتی ممکن است عمل طرفین نیز در این رابطه جرم باشد. چهار ) قوانینی مانند ماده واحده انتقال مال غیر مصوب سال 1308 که برای شاکی ( مالک ) خریدار و فروشنده جرم انگاری و مجازات تعیین کرده است جزء موارد منصوص است و قابل تسری نیست. ب ) از نظر حقوقی : برخلاف نظر اکثریت از نظر حقوقی نیز موضوع قابلیت رسیدگی ندارد ؛ زیرا : یک ) ماده 6 قانون آئین دادرسی مدنی مصوب سال 79 : که دلالت بر این امر داشته دعاوی که مخالف قانون ، نظم عمومی و اخلاق حسنه باشد قابلیت رسیدگی در دادگستری را ندارد ؛ لذا ، با لحاظ این نص قانونی و اینکه عمل مجرمانه قابل حمایت از سوی مقنن نمی باشد و در فرض سوال ، صرف وعده ، جرم نیست ؛ لذا کلیه تعهدات و عقود غیرقانونی قابل حمایت قانونگذار نبوده و قابلیت رسیدگی نیز در نتیجه نخواهد داشت. دو ) ماده 975 قانون مدنی : این ماده نیز مانند ماده قبل دلالت بر همین امر داشته بنابراین دعاوی حقوقی نیز قابلیت رسیدگی ندارد و استماع نمی شود. ضمن اینکه ماده 10 قانون مدنی نیز در این مورد صریح در بیان است. سه ) در مبحث مربوط به قمار و گروبندی : ماده 654 قانون مدنی که دلالت بر این امر داشته که : قمار و گروبندی باطل و دعاوی راجع به آن مسموع نخواهد بود. همین حکم در مورد کلیه تعهداتی که از معاملات نامشروع تولید شده باشد جاری است. این نص صریح کاملاً واضح است که در فرض سوال نظر به باطل و غیرمشروع بودن تعهد از نظر حقوقی نیز دعوی مطالبه خسارت مسموع نخواهد بود و قواعد مورد تاکید اکثریت محترم ناظر بر معاملات و تعهدات مشروع با شروط باطله است نه اینکه از اساس تعهد و معامله مبنای غیرشرعی و غیرقانونی داشته باشد . چهار ) نظریه مشورتی شماره 2384 / 73 / 7 مورخه 21 / 06 / 1373 اداره حقوقی قوه قضائیه که ذیل ماده 975 قانون مدنی تحریر شده است. نتیجه : از نظر کیفری این امر مورد حمایت مقنن نبوده وحتی در بزه انتقال مال غیر که نمونه بارز موضوع سوال بعنوان شاهد مثال می تواند باشد حتی مقنن برای مالک نیز در عمل مجرمانه جرم انگاری کرده است. از نظر حقوقی نیز کلیه عقود و تعهدات و قراردادهای باطل و غیرمشروع یعنی مغایر نظم عمومی ، اخلاق حسنه و قانون باشد قابلیت طرح دعوی و استماع نداشته و مورد حمایت قانون گذار نیست.

  • حسین مهدوی صیقلانی