حسین مهدوی صیقلانی وکیل پایه یک دادگستری

حقوق بانکی و داوری و حقوق کیفری اقتصادی عمده ؛ جرائم پولی ، ارزی ، پولشویی ، اخلال در نظام اقتصادی،قاچاق عمده و جرائم شبکه ای

حسین مهدوی صیقلانی وکیل پایه یک دادگستری

حقوق بانکی و داوری و حقوق کیفری اقتصادی عمده ؛ جرائم پولی ، ارزی ، پولشویی ، اخلال در نظام اقتصادی،قاچاق عمده و جرائم شبکه ای

حسین مهدوی صیقلانی وکیل پایه یک دادگستری

حقوق بانکی ، دعاوی بانکی و دعاوی مربوط به جرائم پولی و بانکی و ارزی و پولشویی و دعاوی اقتصادی موضوع قانون اخلال در نظام اقتصادی کشور و قاچاق ارز ؛ موضوع تبصره ماده 48 قانون آئین دادرسی کیفری . دعاوی علیه شهرداری ها و نهادهای دولتی ، داوری تخصصی در اختلافات و دعاوی حقوقی اشخاص حقیقی و حقوقی با سوابق ارجاع از شعب متعدد دادگاه ها .
Trial lawyer with special expertise in banking law . Arbitration in contracts . Has a history of referral by arbitration courts . Claims against the government and , municipalities . Land and property claims . Crimes against the Economic system; political crimes, National Security-Related Crimes . .
مشاوره در خصوص پرونده ها و موضوعات زیرمجموعة حقوق بانکی و دعاوی کیفری یا حقوقی مرتبط با آن و دعاوی وابسته به حقوق کیفری اقتصادی عمده ؛ نظیر ، اخلال در نظام اقتصادی کشور و پولشویی و جرائم پولی و بانکی ( پرونده های ویژة جرائم اقتصادی ) و ... و همچنین مشاوره راجع به دعاوی امنیتی مشمول تبصرة مادة 48 قانون آئین دادرسی کیفری ، منحصراً در صورت تقاضای مراجعه کننده و با همانگی قبلی در دفتر اینجانب امکان پذیر است ( امنیتی فقط مشاوره می کنم ولی دعاوی اقتصادی : قبول وکالت ) . مشاوره تلفنی به هیچ وجه ندارم . پوزش . شماره تلفن همراه و نشانی هم در سایت کانون وکلاء مرکز موجود است . نشانی پست الکترونیکی ( ایمیل ) : hm.attorneyatlaw@gmail.com

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان
پیوندها

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشست قضایی» ثبت شده است

۱۲
دی

صورت‌جلسه نشست قضائی

کد نشست :  8757 1401

تاریخ : 11 / 10 / 99

استان کرمان/ شهر بافت

موضوع : اخلال در نظام اقتصادی به وسیله انتقال وجه از حساب بانکی هماهنگ استانی کرمان

پرسش :

کارمند یکی از بانکهای دولتی با همکاری مسئول تعمیر رایانه های بانک، اقدام به فعال سازی کد پرسنلی یکی از کارمندانی که تازه بازنشسته شده می نماید و از طریق وارد کردن رمز عبور رئیس شعبه، اقدام به برداشت ده هزار میلیارد تومان از حساب تمبر مالیاتی و انتقال وجه به حساب پست بانک مستقر در بانک ملی در شهر دیگری می نماید و از طریق افراد دیگری با تاسیس شرکت صوری قصد خارج نمودن این مبلغ را از بانک داشته اند که دستگیر می شوند . حالا سوال اینست آیا اقدام افراد مذکور اخلال در نظام اقتصادی محسوب می گردد یا خیر؟ اگر اخلال در نظام اقتصادی محسوب نگردد چه عنوان مجرمانه ای در مورد افراد مذکور منطبق می باشد و مشمول کدام ماده ی قانونی می گردد.؟

نظر هیئت عالی

نظریه اتفاقی که موضوع سوال را منطبق با ماده 5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری می داند صحیح اعلام می شود.

نظر اتفاقی

هر چند مستند به قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی کشور، مصادیق این اقدام می تواند متنوع باشد ولی از آن جایی که چنین شخصی با اقداماتی که انجام داده و سمت وی که کارمند دولت است، به نظر می رسد مرتکب جرم اختلاس شده است و مجازت وی حسب قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری تعیین می شود. چرا که اقدام وی منطبق با ماده 5 این قانون است که اشعار می دارد:« هر یک از کارمندان و کارکنان ادارات و سازمانها یا شوراها و یا شهرداریها و موسسات و شرکتهای دولتی و یا وابسته به دولت و یا نهادهای انقلابی و دیوان محاسبات و موسساتی که به کمک مستمر دولت اداره می شوند و یا دارندگان پایه قضائی و بطور کلی قوای سه گانه و همچنین نیروهای مسلح و مامورین به خدمات عمومی از رسمی یا غیر رسمی وجوه یا مطالبات یا حواله ها یا سهام و اسناد و اوراق بهادار و یا سایر اموال متعلق به هر یک از سازمانها و موسسات فوق الذکر و یا اشخاص را که بر حسب وظیفه به آنها سپرده شده است به نفع خود یا دیگری برداشت و تصاحب نماید مختلس محسوب خواهد شد .»

  • حسین مهدوی صیقلانی
۰۸
دی

صورت‌جلسه نشست قضائی

کد نشست : 10077 1402

استان گلستان/ شهر گنبدکاووس

تاریخ برگزاری : 06 / 10 / 1400

موضوع : اسناد مثبته در تبصره 2 ماده 2 قانون پولشویی

پرسش : منظور از ارائه اسناد مثبته در تبصره 2 ماده 2 قانون پولشویی چیست؟ ملاک تشخیص آن را بیان نمایید.

نظر هیئت عالی

آنچه که از عنوان اسناد مثبته در تبصره 2 ماده 2 قانون پولشویی مستفاد می‌شود ارائه اسنادی است که ثابت نماید این مال، ناشی از عواید حاصل از ارتکاب جرم نمی‌باشد. صرف دارا شدن صاحب آن و انتقال به وی از طریق قانونی کافی نیست. نتیجتاً بر صحت نظریه اکثریت اعلام نظر می‌شود.

نظر اکثریت

با توجه به اینکه جرم پولشویی یک جرم ثانویه می‌باشد که موضوع آن عواید حاصل از ارتکاب جرم اولیه می‌باشد لذا در این جرم ما به دنبال اثبات مالکیت و نحوه انتقال آن نیستیم که آیا به طریق قانونی منتقل شده است یا خیر؟ چراکه در بسیاری از موارد در جرایم پولشویی طریقه انتقال کاملاً قانونی می‌باشد و لیکن با توجه به این که مال موضوع انتقال عایده حاصل از جرم است، با عنوان پولشویی جرم‌انگاری گردیده است؛ لذا به نظر می‌رسد قانونگذار به دنبال ارائه مدارک انتقال نمی‌باشد و به دنبال منشاء دارا شدن این اموال می‌باشد و این که شخص برای مثال مبایعه‌نامه هرچند واقعی یا صلح‌نامه هرچند واقعی ارائه دهد ملاک نمی‌باشد بلکه باید یکسری اسنادی ارائه دهد که بیانگر این موضوع باشد که آن مالی که با آن معامله با صلح صورت گرفته است از چه طریقی بدست آمده است و بتواند ثابت نماید این مال جزء اموال عایده از جرم نمی‌باشد چراکه این تبصره ناظر به زمانی است که جرم اولیه بر فرض مثال کلاهبرداری با انتقال مال غیر ثابت شده است و این اماره وجود دارد که اموالی که شخص مرتکب پس از ارتکاب این جرایم دارا شده است با عواید حاصل از جرم دارا شده است و این که تحت کدام یک از عقود معین این کار را انجام داده است ملاک نمی‌باشد. نکته‌ای که باید دقت کرد این است که دامنه شمول این تبصره ناظر به اشخاصی است که جرم اولیه را مرتکب و اثبات شده است و آنها باید بتوانند اثبات کنند اموالی را از عواید حاصل از جرم اولیه بدست نیاورده‌اند و این تبصره شامل تمامی افراد جامعه نمی‌شود که اگر نتوانند اسناد مثبته را ارائه دهند اموال آنها ضبط و مجازات شوند چراکه این خلاف اصل صحت معاملات و اصل برائت و ... می‌باشد. ضمناً منظور از کلمه «اسناد» در این تبصره، تعریف مقرر در ماده 1284 قانون مدنی نمی‌باشد و معنای کلی آن مدنظر می‌باشد. در نهایت قانونگذار محترم نسبت به اشخاصی که مرتکب جرم اولیه شده‌اند و نسبت به آن جرم آنها رسیدگی شده است این تبصره را قرار داده است که باید اسنادی ارائه دهند که این اموال را از کجا بدست آورده‌اند و ناشی از عاید حاصل از جرم نمی‌باشد و اسناد باید اثبات کننده منشاء بدست آمدن آن اموال باشد.

نظر اقلیت

تبصره 2 ماده 2 قانون پولشویی ضمانت اجرای تبصره 1 ماده مذکور می‌باشد. درصورتی‌که حسب تبصره 1 ظن نزدیک به علم به دارا شدن شخص خارج از عرف و به صورت یکدفعه ایجاد شود آن شخص حسب تبصره 2 ماده مذکور تکلیف دارد اسناد مثبته طریقه دارا شدنش را ارئه دهد و این اسناد مثبته ناظر به طریقه بدست آوردن است و می‌تواند شامل صلح‌نامه، هبه‌نامه، مبایعه‌نامه و مانند آنها شود و در غیر اینصورت مشمول این تبصره می‌شود. نکته‌ای که باید دقت شود در ماده 1284 قانون مدنی در تعریف سند بیان می‌دارد: سند عبارت است از هر نوشته‌ای که در مقام دفاع یا دعوا قابل استناد باشد، با توجه به این که قانونگذار محترم در مقام بیان بوده است و از لفظ اسناد استفاده کرده است؛ لذا به نظر می‌رسد این اسناد مثبته الزاماً باید کتبی باشند در غیر اینصورت شامل این تبصره می‌گردند؛ برای مثال شخص نمی‌تواند 2 نفر شاهد حاضر نماید که این اموال را از طریق صلح دارا شده است. در نهایت؛ منظور از اسناد مثبته یعنی اسناد و مدارکی به صورتی نوشته که بتواند طریقه دارا شدن اموال را برای شخصی که حسب تبصره 1 ماده 2 قانون مذکور ظن نزدیک به علم به دارا شدن یکدفعه و خارج از عرف شخص ایجاد شود را اثبات کند.


  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۲
تیر

صورت‌جلسه نشست قضائی

کد نشست :  5891 1398

استان تهران/ شهر تهران

تاریخ برگزاری :  07 / 08 / 1397

 

موضوع :

بررسی جواز حضور وکیل تسخیری بجای متهم در جرایم موضوع بندهای الف ، ب ، پ و ت ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری

پرسش :

در جرایم موضوع بند های الف ، ب ، پ و ت ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری در صورت عدم دسترسی به متهم با لحاظ مواد 348 و 350 از همان قانون تکلیف دادگاه از حیث تعیین وکیل و چگونگی رسیدگی به اتهام این شخص چیست و مواد فوق با مواد 384- 387 و 394 چگونه قابل جمع است؟

 

نظر هیاُت عالی ؛

مقصود مقنن در صدر ماده ۳۵۰ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ این است که در جرائم موضوع بندهای الف، ب، پ و ت ماده ۳۰۲ این قانون، گرچه با توجه به ماده ۳۴۸ حضور وکیل متهم برای تشکیل جلسه دادگاه ضروری است، اما کافی نیست و باید متهم نیز شخصا حاضر شود. بنابراین، در فرض سؤال " هر گاه متهم وکیل معرفی نکرده " و برای وی وکیل تسخیری تعیین شده باشد، از جهت لزوم حضور متهم و وکیل در جلسه دادگاه در جرائم یاد شده تفاوتی بین وکیل تسخیری و تعیینی نمی باشد، مگر آن که متهم متواری بوده یا دسترسی به وی امکان نداشته باشد که در این صورت باید برابر ماده ۳۹۴ قانون رفتار شود. در موارد مشمول ماده اخیرالذکر رسیدگی در غیاب متهم در صورتی که دادگاه حضور متهم را برای دادرسی ضروری تشخیص ندهد، امکان پذیر است. ۲- ظاهر عبارت «... یا وکیل او در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نشود...» مذکور در ماده ۴۰۶ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲، حکایت از «وکیل تعیینی» دارد و یا در مواردی است که با عجز از تعیین وکیل و یا امتناع از معرفی وکیل، دادگاه برای متهم، وکیل تسخیری تعیین کرده است و متهم نیز حضور داشته است. در نتیجه در حالتی که متهم متواری یا مجهول المکان باشد، نظر به این که اصولا ارتباطی بین وکیل تسخیری و موکل وجود ندارد، رأی صادره غیابی محسوب می گردد و مطابق مقررات، هر زمانی که محکوم علیه رأی غیابی، از آن مطلع گردد و به آن اعتراض نماید، در همان دادگاه قابلیت واخواهی دارد. صرفا در حد این نظریه که به عنوان نظریه شماره 7/95/150 04 / 02 / 1395  اداره حقوقی قوه قضاییه ثبت شده است عقیده اقلیت همکاران مورد تأیید اعضاء هیأت عالی می باشد.

نظر اکثریت ؛

قاعده عمومی در رسیدگی به اتهام اشخاص این است که درحضور فرد تحت تعقیب این مهم صورت گیرد ؛ لیکن ، عدم حضور متهم مانع از تعقیب و محاکمه نیست . لزوم رعایت سرعت در رسیدگی و اهتمام به فوریت آن اقتضا دارد که مرجع قضایی بدون فوت وقت امر محاکمه را برگزار نماید و در این میان هیچ عذر و بهانه ای نمیتواند مانع از انجام تکلیف گردد. عدم حضور متهم با وجود صریح بودن تکلیف دادگاه در رسیدگی موجب معافیت از انجام وظیفه نمی شود . بنابراین با شروع رسیدگی محکمه مکلف است چه با حضور متهم و چه در غیاب ایشان موضوع اتهام را بررسی و نسبت به آن فصل خصومت نماید . ضرورت مذکور در مواد 348 و 384 در مورد لزوم تعیین وکیل تسخیری ناظر بر تمام جرایم موضوع بند های الف ، ب و ت ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 نیست زیرا اولاً : در جرایمی که به طور مستقیم در دادگاه کیفری یک مطرح میشود از این جهت که جنبه حق الهی دارند بر اساس متن صریح ماده 406 از همان قانون چون رسیدگی غیابی در مورد آنها ممنوع است لزومی به مداخله وکیل تسخیری نیست . ثانیاً : در سایر جرایمی که با کیفر خواست نزد این دادگاهها مطرح میشود ، در فرض فقدان دسترسی به متهم تعیین وکیل تسخیری برای ایشان نتیجه مطلوبی را محقق نمی سازد زیرا بدون حضور متهم امکان دفاع از او در معنی دقیق کلمه میسر نمی باشد و نظر به اینکه الزام به تعیین وکیل تسخیری برای چنین متهمی در واقع امر ، بیهوده و عبث می باشد و هدفی را که مقنن از وضع مواد 348 و 384 قانون آیین دادرسی دنبال می کند بر آورده نمی سازد و از طرفی حضور وکیل تسخیری موجب حضوری شدن رأی دادگاه می گردد . و این امر سبب سلب حق واخواهی و فرجام خواهی و مهمتر از آن امکان ارایه دلایل و مستندات مربوط به برائت را از شخص متهم تفویت می کند . بنابراین در جمع مواد فوق رعایت حقوق و مصالح قانونی مربوط به متهم نباید مبادرت به تعیین وکیل تسخیری نمود . با لحاظ مراتب مرقوم الزامی که متوجه دادگاه است فقط مربوط به آن قسم از جرایم موضوع ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری است که با کیفر خواست در دادگاه کیفری مطرح و متهم آن حاضر است لیکن بنا به دلایلی از معرفی وکیل تعیینی عاجز یا از این امر امتناع می ورزد . در این صورت دادگاه با در نظر داشتن ضرورت قانونی پیش بینی شده در موارد فوق برای متهم وکیل انتخاب میکند .

نظر اقلیت ؛

ماده 348 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 مشعر بر این معنا است « که در جرایم موضوع بند های الف ، ب ، ت و پ ماده 302 این قانون جلسه رسیدگی بدون حضور وکیل متهم تشکیل نمی شود و چنانچه متهم ، خود وکیل معرفی نکند تعیین وکیل تسخیری الزامی است . » تأکید قانونگذار در این ماده بر حضور وکیل در دادرسی از حیث رعایت تشریفات قانون ، تضمین حقوق دفاعی متهم و توسعه حمایت مشروع از ایشان است . بنابراین در مواردی که رسیدگی غیابی به این جرایم قانوناً مجاز است دخالت وکیل در جریان محاکمه ، برای رسمیت دادگاه ضرورت دارد و بدون آن تشکیل جلسه دادگاه از نظر شکلی صحیح نخواهد بود . اطلاق رأی وحدت رویه شماره 15- 28/6/1363 و نظریه شماره 10034/7 اداره حقوقی قوه قضائیه نیز دلالت بر این دارد که تعیین وکیل تسخیری الزام و تکلیف قانونی است و بین موردی که متهم حضور دارد یا دسترسی به ایشان حاصل نیست ، تفاوتی از حیث تعیین و انتخاب وکیل تسخیری در جایی که خود وکیل معرفی نمی کند ، وجود ندارد . دادگاه با توجه به اینکه عدم حضور متهم مانع از تعقیب و مجازات نیست در جایی که قانون رسیدگی غیابی را تجویز میکند ، در صورت عدم معرفی وکیل از سوی متهم با تعیین و انتخاب وکیل تسخیری نسبت به اتهام ایشان برابر مقررات رسیدگی و انشای رأی میکند . رأی دادگاه در این خصوص حضوری نخواهد بود زیرا وکیل انتخابی از سوی دادگاه ،بمنظور رعایت تشریفات دادرسی و لزوم رعایت موارد شکلی رسیدگی در جریان محاکمه مداخله کرده است و این امر نمی تواند سبب سقوط حقوق قانونی متهم از جمله واخواهی ، ارایه مستندات مربوط به برائت خود یا فرجام خواهی باشد . از طرفی فرض بند ج در ماده 406 از قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 برای حضوری محسوب شدن رأی دادگاه به لحاظ دخالت وکیل در دادرسی علی القاعده در جایی است که متهم شخصاً وکیل را انتخاب می کند . در مواردی که انتخاب وکیل از سوی دادگاه است موضوع از شمول این ماده خارج می باشد .

  • حسین مهدوی صیقلانی
۲۰
فروردين

نشست قضایی جرائم موضوع قانون بورس و اوراق بهادار مصوب 1384  با محوریت نقد و تحلیل راُی مرتبط

بنیانگذار جلسه : پژوهشگاه قوة قضائیه

تاریخ جلسه : 27 / 03 / 92

4

مطلق بودن جرم ایجاد ظاهری گمراه کننده از روند معاملات اوراق بهادار

جناب «دکتر مسعودی مقام» دربارۀ « اقدامات» فرمودند: «ما در برائت و عدم توجهِ اتهام به این افراد، عنصر روانی را مدنظر داشتیم» که البته این مطلب در رأی نیامده و در توضیحاتشان بِدان اشاره کردند. به نظر می رسد، در زمینۀ « عنصر مادی» ، « اقدامات، تنها اَفعال را در بر می گیرد» و «شامل ترک فعل نمی شود» و از این جهت، عنصر مادیِ این جرم، موجود نیست و متأسفانه مقنن، دربارۀ مطلق یا مقید بودنِ این جرم، عبارات صحیحی را بکار نبرده است.

« هرشخصی که اقدامات وی، نوعاً منجر به ایجاد ظاهری گمراه کننده از روند معاملات اوراق بهادار یا ایجاد قیمتهای کاذب یا اغوای اشخاص به انجام معاملات اوراق بهادار شود. »  کلمۀ « نوعاً » کار را دشوار کرده است ؛ زیرا ، از جهتی می توان گفت که جُرم، مطلق است، چون گفته : « نوعاً اینگونه باشد » ؛ یعنی ، جرم، فارغ از اینکه نتیجه حاصل شود یا خیر، محقق می گردد، پس مطلق است. اما در ادامه گفته است : «منجر شود.» و سؤال این است که : منجر به چه چیزی شود؟ به همین سبب می گویم، اگر فقط دو عبارت آخر بود، مطمئن می شدیم جرم، مقید است ؛ چون گفته: «منجر به ایجاد قیمتهای کاذب شود.» در این صورت، بررسی می کردیم که آیا منجر به ایجاد قیمتهای کاذب شده است یا خیر؟ یا در مورد اغوای اشخاص، بررسی می کردیم که آیا آنها، گمراه شده اند یا خیر؟ ولی عبارت اول که گفته است: « ایجاد ظاهری گمراه کننده از روند انجام معاملات اوراق بهادار» ما را به این سَمت می کِشاند که جرم، مطلق است ؛ یعنی «کفایت می کند که ظاهری گمراه کننده حاصل شود» و فرقی ندارد که افرادِ گمراه شده، خرید نمایند یا خیر ؛ بنابراین ، از آنجا که این مقررۀ قانونی، به‌خوبی تنظیم نشده، می‌تواند منشأ تفسیرهای مختلفی باشد و بنده از این جهت با «دکتر فضلعلی» موافقم که فرمودند: عبارتهای این قانون، دقیق نیست و تفسیرهای مختلف را ایجاب می کند.

امکان استناد به مادۀ ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت برای تبدیل حبس مقرّر در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار

بحث آخرم در رابطه با تعیین جزای نقدی و تبدیل حبس به جزای نقدی، با توجه به قانون وصول برخی درآمدهای دولت است. در رأی تجدیدنظر، عبارتی ذکر شده که تردید برانگیز است. در صفحۀ آخر آن، آمده است: « ضمناً دادگاه متذکر می گردد در وصف تعیین کیفر حبس تعزیری، از یک ماه تا شش ماه و جزای نقدی معادل یک تا سه برابر سود به دست آمده یا زیان متحمل نشده یا هر دو مجازات در مادۀ ۴۹ قانون اوراق بهادار برای بزهِ خودداری از انجام تکلیف قانونی در ارائۀ اطلاعات مهم به سازمان بورس و اوراق بهادار... » ، تبدیل مجازات حبس تعزیری به جزای نقدی با استناد به مادۀ ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در مواردِ معین ، بر خلاف مدار و منهج قانونی است؛ چون دادگاه در صورتی که کیفر جزای نقدی را در مورد متهم متناسب می داند، می تواند از اختیار قانونی خود در برخورداریِ متهم از مجازات جزای‌نقدیِ پیش ‌بینی شده در قانون، استفاده نماید و حتی می تواند از کیفیات مخفّفه استفاده کند . سؤال این است : « چرا قاضی، اگر حبس را انتخاب نماید و آن را مطابق با قانونِ وصول، به جزای نقدی تبدیل کند، مخالف منهج قانونی است؟ یعنی این منع قانونی از کجاست؟» زیرا، ما این منع قانونی را مشاهده نمی کنیم. درست است که قانون، قاضی را مختار کرده است تا حبس یا جزای نقدی را انتخاب کند، اما اگر ببیند با انتخابِ حبس و تبدیلِ آن به جزای نقدی، میزان آن از میزان جزای نقدیِ مقرر در قانون بیشتر می شود، مختار است و می تواند آن کار را انجام دهد و منع قانونی هم وجود ندارد. حتی ممکن است قاضی بخواهد از کیفیات مخففه استفاده نماید ؛ مثلاً ، ببیند اگر بخواهد حبس را به جزای نقدی تبدیل کند، خفیفتر می شود، در اینصورت چه منع قانونی ای برای او، وجود دارد ؟

همچنین، بحثی مبنایی وجود دارد که در آن، قوانینِ تصویب‌شده، بعد از قانون وصول و نیز حبسهای کمتر از سه ماه را در نظر گرفته اند. در چنین حالتی، آیا قاضی مکلف است در مورد تمامی آنها، مادۀ ۳ قانون وصول را اجراء نماید؟ یا اینکه می تواند به حبس نیز حکم دهد؟  

آنی بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات به دلیل موضوعیت داشتن تاریخ ارائۀ اطلاعات

آقای دکتر مسعودی‌مقام: دو نکته را دربارۀ مستمر یا آنی بودن جرم خودداری از ارائۀ اطلاعات بیان می کنم. وقتی برای اعضای هیئت مدیره، فُرجه های معیّن قانونی، تعریف می شود و مثلاً از آنها می خواهند، صورتحسابهای مالیِ سه یا ششماهه و یا یکسالۀ خود را ارائه دهند، حتی اگر یکروز به تغییر آنها مانده باشد (یعنی کار اعضای هیئت مدیره ادامه داشته باشد) شاید استمرار، معنا یابَد ولی وقتی زمان ارائۀ اطلاعات تمام می شود و نوبت به ارائۀ اطلاعات سه ماهۀ دوم می رسد و ما می گوییم در تاریخ ۱/۵/۱۳۹۲ هیئت مدیره عوض می شوند و اعضای جدید می آیند، این هیئتِ جدید، موظفند اطلاعات سه‌ ماهۀ دوم را به همراه اطلاعاتی که قبلاً داده نشده، ارائه نمایند. یعنی وقتی فردی عضو هیئت مدیره می شود، برای او در ارائۀ اطلاعات ماههای قبلی، تکلیف قانونی ایجاد می شود و فرد، برای اینکه اطلاعات ماههای بعدی را اعلام کند، باید اطلاعات بیان نشده در ماههای قبل را نیز در اطلاعات جدیدش وارد نماید و آنها را لحاظ کند.

حال سؤال اینجاست: «چه فُرجه و زمانی را میتوان برای شخصی که به عضویت هیئت مدیره منصوب می شود، در نظر گرفت تا وی، اطلاعات سه‌ماهه را ارائه دهد؟ آیا می توان به او نیز، یک مهلت سه ماهۀ دیگر داد؟ یا اینکه وی باید فردای همان روز، اطلاعات را ارائه نماید؟ »

روشن است که اساساً اطلاعات زمانهای خاص با یکدیگر تداخل پیدا می کنند؛ یعنی وقتی هیئت مدیرۀ جدید در سه ماهۀ دوم اطلاعات می دهد، به نوعی اطلاعات دورۀ قبلی را هم ارائه داده است. به هرحال، چنین مواردی باعث شد که ما به مجرمیت اعضای جدید هیئت مدیره، اعتقاد نداشته باشیم؛ چون گاهی اوقات تصور می شود، این اطلاعات، اطلاعات سالیانه است یا اطلاعاتی است که دیگر تکرارشدنی نیست ؛ مثلاً ، اگر بنده در هیئت مدیره باشم و تغییر پیدا کنم، تکلیف دارم اطلاعات را ارائه نمایم ولی وقتی فُرجۀ بعدی ایجاد می شود، من باید علاوه بر اطلاعات سابق، اطلاعات جدید را هم اعلام کنم؛  لذا ، در چنین جرایمی، این اشکال پیش می آید که با پایان یافتن زمانِ اعلام اطلاعات و فرارسیدن زمان ارائۀ اطلاعات جدید در ماه‌های آتی، بتوان این جرم را مستمر دانست؛ یعنی این تکلیف قانونی در آن تاریخ، موضوعیت دارد و بعد از آن تاریخ، تکلیف جدید دیگری در ارائۀ اطلاعات آتی ایجاد می‌شود.

به هرحال، اطلاعات شش ماهه از قبیل تعدیل سود و غیره، مواردی هستند که در طول زمان، تغییر می‌کنند. مثلاً امروز، پیش‌بینیِ سود سالیانۀ من، فلان مقدار است؛ اما ممکن است هیئت‌  مدیره تصمیمی بگیرد که پیش‌بینیِ سود سالیانه تغییر کند؛ در این‌صورت هیئت مدیره مکلف است، آن اطلاعات را دوباره ارائه نماید. مقصودم این است، پیش‌بینیِ فرجۀ سه ماهۀ ارائۀ اطلاعات، بعد از تغییر هیئت مدیره، دو حالت دارد: اگر دوباره همان افرادِ سابق، به عنوان هیئت مدیره، انتخاب شوند،

شاید بتوان گفت، جرم، مستمر است و همچنان ادامه دارد؛ امّا اگر هیئت مدیره عوض شوند و اعضای جدید بیایند، آنها مکلفند صورت‌حساب‌های مالی جدید ارائه دهند و در این فُرجه‌ها، اطلاعات سابق را هم اصلاح کرده و ارائه نمایند؛ اما این امر، نشان‌دهندۀ آن نیست که ما جرم را استمراری بدانیم؛ چون تکلیفِ قانونی « فقط در همان تاریخ» موضوعیت دارد و بعد از آن تاریخ، باید اصلاحات و تعدیلات و اطلاعات بعدی، انجام و ارائه شوند. همچنین باید به این امر توجّه داشت که در صورتی که یک شخص حقوقی ، عضو هیاُت مدیره باشد ؛ تغییر یا جایگزین نمودن ِ نماینده قانونی عضو ثابت هیاُت مدیره به معنای تغییر عضو هیاُت مدیره نیست ؛ زیرا ، شخص حقیقی فقط نماینده ی شخص حقوقی بوده است و عضو هیاُت مدیره هم عوض نشده است .                             

سؤال : اگر اعضای هیاُت مدیره ثابت باشند و تغییر نکنند ـ که در این صورت، طبعاً آن خودداری، استمرار خواهد داشت ـ آیا در اینجا هم باید بگوییم جرم، آنی محسوب می گردد؟ یعنی فرضاً اگر قانون، تغییر کند، دیگر نباید به قانون جدید رجوع نماییم و باید به همان قانون قبلی عمل کنیم؟ در این حالت، مبدأ مرور زمان از چه وقتی آغاز خواهد شد؟

آقای دکتر مسعودی مقام :  «  البته همانطور که عرض کردم ، ابتدا باید آن اطلاعات را بشناسیم؛ زیرا آنها مختص به یک موضوع ویژه نیستند. در بورس، بحث اطلاعات سه ماهه، شش ماهه و سالیانه را داریم یا اطلاعاتی که در روند تصمیم‌گیری‌ها حادث می‌شوند. حال شخصی که عضو هیاُت مدیره بوده، اگر این اطلاعات سه ماهه یا شش ماهه را ارائه ندهد، جرم واقع می‌شود ؛ یعنی ، این خودداری‌ها، به کرّات در مقاطع و اطلاعات مختلف حادث می‌شود؛ امّا وقتی اعضای هیاُت مدیره عوض می‌شوند، آیا می‌توان به آنها گفت، از فردای روزی که منصوب می گردند، در یک فرجۀ زمانی معیّن، اطلاعات ارائه نشدۀ سه ماهۀ قبل از انتصاب را به ما دهند؟ سؤال این است: در چه فُرجه‌ای؟ همان روز، سه ماه بعد، یا غیر از آن؟ یعنی شما، هیاُت ‌مدیرۀ جدید را با تکلیفی مواجه می‌سازید که انجام آن امکان‌پذیر نیست؛ مگر اینکه آنها اطلاعاتی را بدهند که از زمان انتصابشان، سازمان بورس برای آنها تکلیف می‌کند؛ یعنی باید اطلاعات سه‌ماهه یا شش‌ماهۀ دوم، یا اطلاعات سود و زیان را به سازمان بورس، ارائه نمایند. به هرحال، در عمل، ما با مشکلات متعددی مواجهیم؛ یعنی شما در مورد عدم اقدام هیئت مدیرۀ سابق، تکلیفی بر افراد جدید بار می کنید بدون اینکه برای آنها فرجۀ قانونی تعیین کنید. رأی صادرۀ بدوی برای این هیئتمدیرۀ جدید، همین سه ماه را در نظر می‌گیرد؛ یعنی از زمان انتصابشان، همین فرجۀ سه‌ماهه را لحاظ می‌کند که آن سه ‌ماه، مصادف با ارائۀ اطلاعاتِ نوبت بعدی می شود؛ اما عملاً وقتی شخص، اطلاعاتِ نوبت بعدی را ارائه می‌دهد، با دید و لحاظ اطلاعات سابق خواهد بود. میخواهم بگویم، این فرد باید چه کند؟ آیا هم تکلیف دارد اطلاعات سه‌ماهۀ دوم را اعلام کند و هم اطلاعاتی را که افراد سابق ندادند، ارائه نماید؟ اما وقتی فرد، اطلاعات سه‌ماهۀ دوم را می‌دهد و همۀ اطلاعات از جمله اطلاعات قبلی در آن ملحوظ است، پس دیگر جرمی واقع نشده است.

از طرف دیگر، وقتی شما فرضاً در تاریخ ۲۰/۲/99 اطلاعات را ارائه ندهید، همان تاریخ برای قانونگذار موضوعیت دارد. سازمان بورس گفته: اگر این تعدیل سود و زیان و اصلاح قیمت‌ها را فوراً به من اطلاع ندهید، مجرم هستید؛ زیرا اگر این اطلاعات در همان زمان داده شود، دارای ارزش است و بعد از آن تاریخ از ارزشش کم می‌شود؛ چون سرمایه‌گذاران، وارد سرمایه‌گذاری شده‌اند و سهام خریده‌اند و این اطلاعات دیگر ارزشی برای آنها ندارد؛ یعنی این تأخیر در ارائه، اثر خود را بر بزه‌ دیده، سرمایه‌گذاران و مردم گذاشته است و ارائۀ بعدی آنها، تأثیری ندارد. لذا در اطلاعاتِ بعدی که ارائه می‌دهد، خواه ناخواه این اطلاعات سابق که ارائه نشده بود هم گنجانده می‌شود؛ لذا ، به نظر می‌رسد، موضوع از این جهت قابل بررسی باشد.

عدم امکان استناد به قانون وصول برخی از درآمدهای دولت

دربارۀ بحث تبدیل حبس به جزای نقدی، باید بگویم در جُرم‌هایی مثل جعل و بسیاری جرایم دیگر که قانونگذار برای آنها حبس یا جزای نقدی تعریف کرده است، از آنجایی که مقنن، تخییر را پیش‌بینی کرده و به قاضی اختیار داده است، دیگر استناد به قانونِ اصلاح پاره‌ای از قوانین دادگستری و قانون وصول، لزومی ندارد؛ چون کار عبث و بیهوده‌ای است. وقتی قانون به قاضی اجازه داده تا جزای نقدی را تخفیف دهد، قاضی هم می‌تواند با اِعمال مادۀ 37 قانون مجازات اسلامی مصوّب 1392 و ماده 6 قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوّب 23 / 02 / 1399 آن را تخفیف دهد. پس دیگر چه لزومی دارد تا برای تبدیل مجازات حبس به جزای نقدی، وارد بحث قانون وصول شد؟

در بسیاری از آرای صادرشده از دیوان‌عالی‌کشور، قُضات، حبسِ پیش‌بینی شده را به جزای نقدی تبدیل کرده‌اند؛ علی‌رغم اینکه برای آن جرم، مجازات جزای نقدی نیز از باب اختیار برای قاضی پیش‌بینی شده بود. استدلال هم این است : وقتی قانونگذار به قاضی اجازه می‌دهد تا یک مجازات را اِعمال کند و در واقع، بین حبس و جزای نقدی، قائل به تخییر شده است، دیگر نباید قاضی از موارد خاص، مانند وصولِ برخی درآمدهای دولت، استفاده کند. البته در این موضوع، اختلاف است و بعضی معتقدند، اینکار اشکالی ندارد؛ امّا با توجه به رَویّه‌ای که در دیوان‌عالی کشور نیز مطرح است، تبدیل حبس در جاییکه قانونگذار به قاضی اختیار تعیین کیفرِ جزای نقدی را داده است، صحیح نیست؛ چون خودِ قاضی می‌تواند همان جزای نقدیِ قانونی را به همان میزانی که حتی در قانون وصول آمده و حتی پایین‌تر از آن، تخفیف دهد.

آقای دکتر بهره‌مند: اگر درست فهمیده باشم، آقای «دکتر مسعودی مقام» فرمودند: «اگر اعضای هیئت مدیره تغییر نکنند، می‌توان قائل به مستمربودنِ جرم شد.» درست است؟ اگر این امر صحیح باشد، به نظر می‌رسد در پروندۀ حاضر، اعضای هیئت مدیره، عوض نشدند؛ بلکه نمایندۀ شخص حقوقی بودند. شخص حقوقی، عضو هیئت مدیره بوده و یک نماینده را منصوب کرده و حالا نماینده را تغییر داده است؛ یعنی در اینجا نیز این وضعیت وجود دارد که حداقل در مورد برخی از ایشان، آنها افرادِ حقیقیِ نمایندۀ شخص حقوقی بوده‌اند و عضو هیئت مدیره هم عوض نشده است.

تأیید دیدگاه دادگاه بدوی در خصوص تبدیل حبس به جزای نقدی

در مورد بحث تبدیل، به نظر می رسد اگر حبس را به جزای نقدیِ بیش از مقدارِ تعیین شده در قانون، تبدیل نماییم، وجهِ تازه ای باز شده است؛ یعنی قاضی با توجه به اوضاع و احوال می‌بیند که جزای نقدیِ مقررشده در قانون، کافی نیست و می‌خواهد حبس دهد امّا حبس نیز تبعات منفی خود را دارد؛ لذا می‌آید و حبس را به جزای نقدیِ بیش از جزای نقدیِ مقرر در قانون تبدیل می‌کند. در این‌صورت، آن جزای نقدیِ تعیین شده، نسبت به حبس مقرر در قانون، خفیف‌تر است؛ ولی نسبت به جزای نقدیِ مقرر در قانون، شدیدتر است.

امّا در پروندۀ حاضر، به نظر می رسد، دادگاه از آنجایی که امکان تعیین جزای نقدی، طبق مادۀ ۴۹، وجود نداشت، حبس را به جزای نقدی تبدیل کرده است؛ چون براساس مادۀ ۴۹، جزای نقدی، نسبی بوده و ثابت نیست؛ یعنی قاضی، اول باید احراز می کرد که سودِ به دست آمده، یا ضرر متحمل نشده، به چه میزان است، بعد با توجه به آن، یک تا سه برابرش را جزای نقدی می داد. اما این امر، قابل احراز نبود و چون قاضی دیده است، سودِ به دست آمده و زیان متحمل نشده، قابل ارزیابی نیست، نتوانست طبق این قسمت از مادۀ قانونی، جزای نقدی تعیین نماید؛ لذا به سراغ قسمت اول ماده رفته و حبس را تبدیل به جزای نقدی کرده است. البته از این حیث، ایرادی متوجه‌ رأی دادگاه بدوی نیست.

پایان

 

فهرست منابع مرتبط با مباحث مطرح شده در جلسه  :

آقام، سمیه سادات، بررسی جرایم بورس اوراق بهادار، موضوع قانون بازار اوراق بهادار، پایاننامۀ کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، سال ۱۳۸۷٫

احمدی، ح.علی، بررسی جرایم بازار بورس و اوراق بهادار، پایاننامۀ کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق، سال ۱۳۸۹٫

اشتیاق، وحید، مبارزه با تقلب در بازارهای اوراق بهادار؛ نگاهی به نظم حقوقی بازار اوراق بهادار در ایالات متحدۀ آمریکا در برابر تقلبات، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

تاری، فتحالله، جایگاه بازار سرمایه در کشور و چشمانداز آن، مجلۀ بررسیهای بازرگانی، شمارۀ۲۰، آذر و دی ۱۳۸۵٫

جعفری، امین، حقوق کیفری کسب وکار، انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقیِ شهردانش، چاپ اول، سال ۱۳۹۳٫

جعفری، مجتبی، مطالعۀ تطبیقی جرایم بورس اوراق بهادار در حقوق جزای ایران و فرانسه، پایاننامۀ کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی، دانشگاه امام صادق (ع)، سال ۱۳۸۶٫

سنگینیان، علی، بازار سرمایه و خصوصیسازی، ماهنامۀ بورس، شمارۀ ۱۰۲، تیرماه ۱۳۹۲٫

شریفی، سید الهامالدین و بهشتی، شقایق، مطالعۀ تطبیقی ممنوعیتهای دارندگان اطلاعات نهانی در رابطه با معاملات اوراق بهادار در حقوق اتحادیه اروپا، انگلیس، فرانسه و ایران، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

صادقنژاد نایینی، م.، مطالعۀ جرمشناختی جرایم اشخاص حقوقی حقوق خصوصی؛ از علتشناسی تا پیشگیری، رسالۀ دکتری حقوق کیفری و جرمشناسی، دانشکدۀ حقوق دانشگاه شهید بهشتی، تابستان ۱۳۹۳٫

صادقی، مح.، آثار حقوقی الحاق ایران به سازمان جهانی تجارت بر خدمات بورس اوراق بهادار، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

صفاری، علی و دریانورد، سیده وحیده، بررسی جرم دستکاری در بازار بورس، دائره المعارف علوم جنایی (مجموعه مقالههای تازههای علوم جنایی)، زیر نظر دکتر علی حسین نجفی ابرندآبادی، کتاب دوم، ، تهران، انتشارات میزان، چاپ نخست، بهار ۱۳۹۲٫

فرجیها، م. و مقدسی، م. باقر، پاسخهای کیفری عوامگرایانه به مفاسد اقتصادی، دائره المعارف علوم جنایی (مجموعه مقالههای تازههای علوم جنایی)، زیر نظر دکتر علی ح. نجفی ابرندآبادی، کتاب دوم، انتشارات میزان، چاپ نخست، بهار ۱۳۹۲٫

فلاح شمسی، میرفیض و تیموری شندی، علی، طراحی الگوی پیشبینی دستکاری قیمت در بورس اوراق بهادار تهران، فصلنامۀ پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع)، شمارۀ ۲۷، پاییز ۱۳۸۴٫

قربانیان، ح.، مسئولیت مدنی کارگزاران بورس و فرایند طرح دعاوی مرتبط در مراجع صالحه، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

م.ی، علیرضا، بررسی آرای قضایی صادره در خصوص معاملۀ اوراق بهادار با استفاده از اطلاعات نهانی، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

مسعودیمقام، اسدالله، جرم اقتصادی و مسئولیت کیفری ناشی از آن، رسالۀ دکتری رشتۀ فقه و حقوق جزا، دانشگاه شهید مطهری، زمستان ۱۳۹۲٫

مهام، کیهان و پوریانسب، امیر، شفافیت و افشاگری در صورتهای مالی مؤسسات مالی اسلامی، مجلۀ بورس اوراق بهادار، شمارۀ ۴۹، سال ۱۳۸۴٫

مهدویپور، اعظم، سیاست کیفری افتراقی در قلمرو بزهکاری اقتصادی، انتشارات میزان، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۰؛ نورزاد، مجتبی، جرایم اقتصادی در حقوق کیفری ایران، انتشارات جنگل، چاپ اول، سال ۱۳۸۹٫

میرزایی منفرد، غلامعلی، تحلیل جرم سوء استفاده از اطلاعات نهانی در بازار اوراق بهادار، نشریۀ آموزههای حقوق کیفری، سال سوم، شمارۀ ۵، بهار و تابستان ۱۳۹۲٫

میرزایی منفرد، غلامعلی، تحلیل جرم عدم ارائۀ اطلاعات مهم توسط ناشران و ضمانتاجرای کیفری آن، فصلنامۀ بورس اوراق بهادار، سال اول، شمارۀ ۳، پاییز ۱۳۸۷٫

میرزایی منفرد، غلامعلی، تحلیل جرم معاملۀ متکی بر اطلاعات نهانی، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

میرزایی منفرد، غلامعلی، حقوق کیفری بازار اوراق بهادار، انتشارات میزان، چاپ اول، بهار ۱۳۸۹٫

نوبخت، زهرا، ارزیابی شفافیت اطلاعات شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران، مجلۀ بورس، شمارۀ ۵۴ و ۵۵، سال ۱۳۸۵٫

نورزاد، مجتبی، جرایم اقتصادی در حقوق کیفری ایران، انتشارات جنگل، چاپ اول، سال ۱۳۸۹٫

نورورزی، م.، مبانی و اصول تعهد به دادن اطلاعات در بورس، مجلۀ پژوهشهای حقوقی، سال نهم، شمارۀ ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹٫

نصرالهی‌ دهاقانی، علی، کارایی اقتصادی ضمانتاجراهای کیفری در کنترل بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران، نشر دارخوین، اصفهان، چاپ اول، سال ۱۳۹۳٫

[۱]ـ اصل‏ چهل و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: نظام‏ اقتصادی‏ جمهوری اسلامی‏ ایران،‏ بر پایۀ‏ سه‏ بخش‏ دولتی‏، تعاونی‏ و خصوصی،‏ با برنامه‏ریزی‏ منظم‏ و صحیح‏ استوار است‏. بخش‏ دولتی،‏ شامل‏ کلیۀ‏ صنایع بزرگ‏، صنایع مادر، بازرگانی‏ِ خارجی‏، معادن‏ بزرگ‏، بانکداری‏، بیمه‏، تأمین‏ نیرو، سدها و شبکه‏های‏ بزرگ‏ آبرسانی‏، رادیو و تلویزیون‏، پست‏ و تلگراف‏ و تلفن‏، هواپیمایی‏، کشتیرانی‏، راه‏ و راه‏آهن‏ و مانند اینهاست‏ که‏ به‏ صورت‏ مالکیت‏ عمومی‏ و در اختیار دولت‏ است‏. بخش‏ خصوصی،‏ شامل‏ آن‏ قسمت‏ از کشاورزی‏، دامداری‏، صنعت‏، تجارت‏ و خدمات‏ می‏شود که‏ مکملِ فعالیتهای‏ اقتصادی،‏ دولتی‏ و تعاونی‏ است‏. مالکیت‏ در این‏ سه‏ بخش،‏ تا جایی‏ که‏ با اصول‏ دیگر این‏ فصل،‏ مطابق‏ باشد و از محدودۀ‏ قوانین‏ اسلام‏ خارج‏ نشود و موجب‏ رشد و توسعۀ‏ اقتصادی‏ کشور گردد و مایۀ‏ زیان‏ جامعه‏ نشود، مورد حمایت‏ قانون‏ جمهوری‏ اسلامی‏ است‏. تفصیل‏ ضوابط، و قلمرو و شرایط هر سه‏ بخش‏ را قانون‏، معیّن‏ می‏کند.

[۲] ـ بخش یازدهم لایحۀ اصلاحی قانون تجارت؛ مواد ۲۴۳ به بعد.

[۳] ـ ‌ر.ک به مبحث پنجم قانون مدنی مصوب ۱۳۰۷، با عنوان: «در خیارات و احکام راجعه به آن». طبق مادۀ ۳۹۶ این قانون، «خیارات» عبارتند از: خیار مجلس، خیار حیوان، خیار شرط، خیار تأخیر ثمن، خیار رؤیت و تخلّف وصف، خیار غبن، خیار عیب، خیار تدلیس، خیار تبعض صفقه، خیار تخلّف شرط.

[۴] ـ برای نمونه، مادۀ ۲۶ این قانون، مقرر میداشت: کارگزار باید کلیۀ معاملات را در حدود شرایط، و در تاریخی که دستوردهنده، تعیین می‌کند، انجام دهد و انجام معامله و شرایط و تاریخ آن ‌را در اسرع وقت به اطلاع دستوردهنده برساند. کارگزاری که عمداً شرایط تعیینشده را رعایت نکند و یا انجام دستور مربوط به معامله را به تأخیر اندازد، یا تاریخ وقوع معامله را به دستوردهنده، اطلاع ندهد، به حبس تأدیبی، از دو ماه تا یکسال و جبران خسارت محکوم خواهد شد. همچنین در مادۀ ۲۷ این قانون آمده بود: هر کارگزاری که اوراق بهادار یا وجوهی را که برای انجام معامله به وی سپرده شده است، به نفع خود و یا دیگران مورد استفاده قرار دهد، ‌عمل او خیانت در امانت محسوب می‌گردد. همچنین ر.ک به : مواد ۲۸ و ۲۹ این قانون.

مادۀ ۲۸ : کارگزاران، مکلف به حفظ اسرار دستوردهندگان می‌باشند و حق افشای دستورهای رسیده را ندارند. در صورت تخلف به مجازات مقرر در ‌مادۀ ۱۳۸ قانون مجازات عمومی محکوم خواهند گردید.

مادۀ ۲۹ : کارگزاران، مکلف می‌باشند که دفاتر و اسناد و مدارک مربوط به معاملات خود را به ترتیبی که در آیین‌نامه، تعیین می‌شود، تنظیم و ‌نگاهداری نمایند و در صورت تخلف، به حبس تأدیبی، از دو ماه تا یکسال و پرداخت جریمۀ نقدی از ده هزار ریال، تا یکصد هزار ریال محکوم خواهند‌ شد.

[۵] ـ بند سوم از مادۀ یک قانون بازار اوراق بهادار سال ۱۳۸۴ مقرر میدارد: بورس اوراق بهادار: بازاری، متشکل و خودانتظام است که اوراق بهادار در آن توسط کارگزاران و یا معاملهگران، طبق مقررات این قانون، مورد داد و ستد قرار میگیرد. بورس اوراق بهادار (که از این پس، بورس نامیده میشود) در قالب شرکت سهامی عام تأسیس و اداره میشود.

[۶] ـ مادۀ ۲ قانون بازار اوراق بهادار ۱۳۸۴ در اینباره مقرر میدارد: در راستای حمایت از حقوق سرمایهگذاران و با هدف ساماندهی، حفظ و توسعۀ بازار شفاف، منصفانه و کارآی اوراق بهادار، و به منظور نظارت بر حُسن اجرای این قانون، شورا و سازمان با ترکیب، وظایف و اختیارات مندرج در این قانون، تشکیل میشود.

[۷] ـ برای مطالعه در این خصوص برای نمونه ر.ک به: جعفری، امین، حقوق کیفری کسب و کار، انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقیِ شهردانش، چاپ اول، سال ۱۳۹۳٫

[۸] ـ برای نمونه، ر.ک به: الف ـ مسعودیمقام، اسدالله، جرم اقتصادی و مسئولیت کیفری ناشی از آن، رسالۀ دکتری رشتۀ فقه و حقوق جزا، دانشگاه شهید مطهری، زمستان ۱۳۹۲٫

ب ـ مهدویپور، اعظم، سیاست کیفری افتراقی در قلمرو بزهکاری اقتصادی، انتشارات میزان، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۰٫

ج ـ نور زاد، مجتبی، جرایم اقتصادی در حقوق کیفری ایران، انتشارات جنگل، چاپ اول، سال ۱۳۸۹٫

[۹] ـ برای مطالعۀ بیشتر، ر.ک به: الف ـ ادقنژاد نایینی، مجید، مطالعۀ جرمشناختی جرایم اشخاص حقوقی حقوق خصوصی؛ از علتشناسی تا پیشگیری، رسالۀ دکتری حقوق کیفری و جرمشناسی، دانشکدۀ حقوق دانشگاه شهید بهشتی، تابستان ۱۳۹۳٫

ب ـ فرجیها، محمد و مقدسی، محمد باقر، پاسخهای کیفری عوامگرایانه به مفاسد اقتصادی، دائره المعارف علوم جنایی (مجموعه مقالههای تازههای علوم جنایی)، زیر نظر دکتر علی حسین نجفی ابرندآبادی، کتاب دوم، انتشارات میزان، چاپ نخست، بهار ۱۳۹۲٫

[۱۰] ـ مادۀ ۴۲ قانون بازار اوراق بهادار ۱۳۸۴: ناشر اوراق بهادار موظف است، صورتهای مالی را طبق مقررات قانونی، استانداردهای حسابداری و گزارشدهی مالی و آئیننامه‌ها و دستورالعملهای اجرایی، که توسط سازمان ابلاغ میشود، تهیه کند.

[۱۱] ـ جرم آنی، جرمی است که در یک لحظه از زمان، یا در مدت کوتاهی از زمان ارتکاب مییابد؛ مانند قتل. اما جرم مستمر یا متمادی، جرمی است که فعل یا ترک فعل، در یک لحظه و مدتِ کوتاه، تحقق نیافته، بلکه لازمۀ تحقق آن، استمرار مادی در زمان است. به بیان دیگر، استمرار جرم ناشی از اراده و عزم مرتکب [بوده و] به گونه‌ای است که در هر لحظه، جرم با تمام عناصر تشکیلدهندۀ آن، تکرار می‌شود و سوء‌نیت فاعل، هر لحظه تجدید می‌شود. مثل استفادۀ غیر مجاز از لباس‌های رسمی مأموران نظامی یا نشان‌ها، مدال‌ها یا سایر امتیازات، موضوع مادۀ ۵۵۶ قانون مجازات اسلامی؛و توقیف یا حبس غیر قانونی، موضوع مادۀ ۵۸۳ ق.م.ا یا اخفای مال مسروقه، موضوع مادۀ ۶۶۲ق. م.ا که به صورت فعل مثبت هستند و نیز ترک انفاق موضوع مادۀ ۶۴۲ ق. م.ا که به صورت ترک فعل می‌باشد.

[۱۲]ـ مادۀ ۶۴۲ قانون تعزیرات مصوب ۱۳۷۵: هرکس با داشتن استطاعت مالی، نفقۀ زن خود را در صورت تمکین ندهد، یا از تأدیۀ نفقۀ سایر اشخاص واجبُالنفقه، امتناع نماید، دادگاه، او را از سه ماه و یکروز، تا پنج ماه، به حبس محکوم مینماید.

[۱۳] ـ ر.ک به: قانون تعزیرات ۱۳۷۵، فصل بیست وششم ، هتک حرمت منازل و املاک غیر، مواد ۶۹۰ تا ۶۹۷ .

[۱۴]ـ بند ۳۲ مادۀ یک قانون بازار اوراق بهادار ۱۳۸۴ در تعریف اطلاعات نهانی چنین بیان میدارد: هرگونه اطلاعات افشاءنشده برای عموم، که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم، به اوراق بهادار، معاملات یا ناشر آن مربوط میشود و در صورت انتشار بر قیمت و یا تصمیم سرمایهگذاران برای معامله اوراق بهادار مربوط تأثیر میگذارد.

[۱۵]ـ تبصرۀ ۱: اشخاص زیر، به عنوان اشخاص دارای اطلاعات نهانی شرکت شناخته میشوند:

الف . مدیران شرکت، شامل اعضای هیئت مدیره، هیئت عامل، مدیر عامل و معاونان آنان؛

ب . بازرسان، مشاوران، حسابداران، حسابرسان و وکلای شرکت؛

ج . سهامدارانی که به تنهایی و یا به همراه افراد تحت تکفل خود، بیش از ده درصد سهام شرکت را در اختیار دارند، یا نمایندگان آنان؛

د . مدیر عامل و اعضای هیئت مدیره و مدیران ذی‌ربط یا نمایندگان شرکتهای مادر که مالک حد اقل ده درصد (۱۰%) سهام یا دارای حد اقل یک عضو در هیئت مدیره شرکت سرمایهپذیر باشند؛

ه . سایر اشخاصی که با توجه به وظایف، اختیارات و یا موقعیت خود به اطلاعات نهانی دسترسی دارند.

[۱۶] ـ مادۀ ۱۳ قانون جزای عمومی مصوب خرداد ماه ۱۳۵۲در مقام تعریف «جزای نقدی نسبی» بیان میداشت: جزای نقدی نسبی، آنست که میزان آن، براساس واحد یا مبنای خاص قانونی، احتساب میگردد. مثلاً قانون بیان میدارد: جزای نقدی، باید به میزان دو برابر منافع حاصل از ارتکاب جرم باشد.

[۱۷] ـ مادۀ ۴۹ قانون بازار اوراق بهادار، مجازات جزای نقدی را به طور نسبی تعیین کرده و بیان میدارد: اشخاص زیر، به حبس تعزیری از یکماه تا ششماه، یا جزای نقدی، معادل یک تا سه برابر سود بدستآمده، یا زیان متحمل نشده یا هر دو مجازات محکوم خواهند شد.

[۱۸]ـ مادۀ ۴۹ قانون مزبور چنین میگوید: اشخاص زیر به حبس تعزیری از یکماه تا ششماه یا جزای نقدی معادل یک تا سه برابر سود بدست آمده، یا زیان متحمل نشده یا هر دو مجازات محکوم خواهند شد.

[۱۹] ـ مادۀ ۶۷۴ قانون تعزیرات مصوب ۱۳۷۵: هرگاه اموال منقول یا غیر منقول یا نوشتههایی از قبیل سفته و چک و قبض و نظایر آن، بهعنوان اجاره یا امانت یا رهن یا برای وکالت یا هر کار با اُجرت یا بی اجرت به کسی داده شده و بنابراین بوده است که اشیاء مذکور مسترد شود، یا به مصرف معیّنی برسد و شخصی که آن اشیاء، نزد او بوده آنها را به ضرر مالکین یا متصرفین آنها استعمال یا تصاحب یا تلف یا مفقود نماید، به حبس از ششماه تا سهسال محکوم خواهد شد.

[۲۰] ـ مادۀ ۵۲ : سازمان مکلف است مستندات و مدارک مربوط به جرایم موضوع این قانون را گردآوری کرده و به مراجع قضایی ذی‌صلاح اعلام نموده و حسب مورد، موضوع را به عنوان شاکی پیگیری نماید. چنانچه در اثر جرایم مذکور ضرر و زیانی متوجه سایر اشخاص شده باشد، زیاندیده میتواند برای جبران آن به مراجع قانونی مراجعه نموده و وفق مقررات، دادخواست ضرر و زیان تسلیم نماید.

[۲۱]- مادۀ ۹ : شخصی که از وقوع جرمی، متحمل ضرر و زیان شده و یا حقی از قبیل قصاص و قذف پیدا کرده و آن را مطالبه میکند، مدعی خصوصی و شاکی نامیده میشود. ضرر و زیان قابل مطالبه به شرح ذیل میباشد:

ضرر و زیانهای مادی که در نتیجه ارتکاب جرم حاصل شده است؛ منافعی که ممکنالحصول بوده و در اثر ارتکاب جرم، مدعی خصوصی از آن محروم و متضرر میشود.

[۲۲] ـ این بند در مقام تعریف اطلاعات نهانی چنین بیان میدارد: اطلاعات نهانی: هرگونه اطلاعات افشاء نشده، برای عموم که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم به اوراق بهادار، معاملات یا ناشر آن مربوط میشود و در صورت انتشار بر قیمت و یا تصمیم سرمایهگذاران برای معامله اوراق بهادار مربوط، تأثیر میگذارد.

[۲۳] ـ این تبصره، مقرر میدارد: اشخاص زیر به عنوان اشخاص دارای اطلاعات نهانی شرکت شناخته میشوند:

الف . مدیران شرکت شامل اعضای هیئت مدیره، هیئت عامل، مدیر عامل و معاونان آنان؛

ب . بازرسان، مشاوران، حسابداران، حسابرسان و وکلای شرکت؛

ج . سهامدارانی که به تنهایی و یا به همراه افراد تحت تکفل خود، بیش از ده درصد سهام شرکت را در اختیار دارند، یا نمایندگان آنان؛

د . مدیر عامل و اعضای هیئتمدیره و مدیران ذی‌ربط یا نمایندگان شرکتهای مادر که مالک حد اقل ده درصد (۱۰%) سهام یا دارای حداقل یک عضو در هیئتمدیره شرکت سرمایهپذیر باشند؛

هـ . سایر اشخاصی که با توجه به وظایف، اختیارات و یا موقعیت خود، به اطلاعات نهانی دسترسی دارند.

[۲۴] ـ مستند این جرم، بند ۳ ماده ۴۶ قانون بازار اوراق بهادار است که چنین بیان میدارد: هر شخصی که اقدامات وی نوعاً منجر به ایجاد ظاهری گمراهکننده از روند معاملات اوراق بهادار یا ایجاد قیمتهای کاذب و یا اغوای اشخاص به انجام معاملات اوراق بهادار شود.

[۲۵] ـ سه بند اول مادۀ ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب ۱۳۷۳ مقرر میدارد: قوۀ قضائیه موظف است، کلیه درآمدهای خدمات قضایی، از جمله خدمات مشروحۀ زیر را دریافت و به حساب درآمد عمومی کشور واریز ‌نماید:

۱ . در هر مورد که در قوانین حداکثر مجازات کمتر از نود و یک روز حبس و یا مجازات تعزیری موضوع تخلفات رانندگی می‌باشد، از این پس به‌جای حبس یا مجازات تعزیری حکم به جزای نقدی از هفتاد هزار و یک (۷۰۰۰۰۱) ریال تا یکمیلیون (۱۰۰۰۰۰۰) ریال صادر می‌شود.

۲ . هرگاه حداکثر مجازات بیش از نود و یک روز حبس و حداقل آن کمتر از این باشد، دادگاه مخیر است که حکم به بیش از سه ماه حبس یا جزای‌نقدی از هفتاد هزار و یک (۷۰۰۰۰۱) ریال تا سه میلیون (۳۰۰۰۰۰۰) ریال بدهد.

۳ . در صورتی که مجازات حبس با جزای نقدی توأم باشد و به جای حبس و مجازات تعزیری جزای نقدی مورد حکم واقع شود، هر دو مجازات ‌نقدی جمع خواهد شد.

[۲۶] ـ مادۀ ۲۲: دادگاه میتواند، درصورت احراز جهات مخففه، مجازات تعزیری و یا بازدارنده را تخفیف دهد و یا تبدیل به مجازات از نوع دیگری نماید که به حال متهم مناسبتر باشد، جهات مخفّفه عبارتند از:

گذشت شاکی یا مدعی خصوصی؛ اظهارات و راهنماییهای متهم که در شناختن شرکاء و معاونان جرم و یا کشف اشیایی که از جرم تحصیل شده است، مؤثر باشد؛ اوضاع و احوال خاصی که متهم، تحتتأثیر آنها مرتکب جرم شده است، از قبیل، رفتار و گفتار تحریکآمیز مجنیٌعلیه یا وجود انگیزۀ شرافتمندانه در ارتکاب جرم؛ اعلام متهم قبل از تعقیب و یا افراد او در مرحلۀ تحقیق که مؤثر در کشف جرم باشد؛ وضع خاص متهم و یا سابقۀ او؛ اقدام یا کوشش متهم به منظور تخفیف اثرات جرم و جبران زیان ناشی از آن.

تبصرۀ ۱: دادگاه، مکلف است جهات تخفیف مجازات را در حکم صریحاً قید کند.

تبصرۀ ۲: در مورد تعدد جرم نیز دادگاه میتواند جهات مخففه را رعایت کند.

تبصرۀ ۳: چنانچه نظیر جهات مخففۀ مذکور در این ماده، در مواد خاصی پیشبینی شده باشد، دادگاه نمیتواند بهموجب همان جهات دوباره مجازات را تخفیف دهد.

 

 

 

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۸
فروردين

 

صورتجلسه نشست قضائی

کد نشست : 6948 1399

استان مازندران/ شهر ساری

تاریخ برگزاری : 23 / 12 / 1397

 

موضوع :  وعده مجرمانه تحصیل وام بانکی و مسئولیت کیفری و حقوقی مرتبط با آن

پرسش : متهم با موضوع وعده تحصیل وام غیرقانونی یا تهیه مدرک لیسانس جعلی یا تهیه گوشت خوک برای شاکی از وی وجه اخذ ولی به وعده خود عمل نمی کند. نظر به اینکه اخذ وجوه برای تحقق امر فاسد ( باطل- غیرقانونی ) صورت گرفته در این حالت : 1- آیا برای شاکی حق شکایت کیفری و یا ادعای حقوقی محفوظ است یا خیر؟ 2- بزه ارتکابی را تعیین نمائید.

نظر هیئت عالی :

نظریه اکثریت قضات محترم دادگستری شهرستان ساری موجه و مورد تأیید است و متذّکر می گردد ، اقدامات متهم در برخی موارد تحت عنوان شروع به جرم (کلاهبرداری و ...) قابل تعقیب کیفری است که تشخیص مصداق با مقام قضایی رسیدگی کننده است.

نظر اکثریت :

الف ) از لحاظ کیفری : عمل ارتکابی موضوع سوال جرم نیست ؛ زیرا : اولاً ؛ ماده 2 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 92 که دلالت بر اصل قانونی بودن جرم و مجازات دارد. چون در قوانین ما صرف دروغ گویی وعده ی کذب به امری و عدم تحقق آن جرم نمی باشد ؛ لذا ، نمی توان این عمل را جرم تلقی کرد. ثانیاً؛ تنها نص قانونی که وعده را در قوانین جزایی ایران جرم تلقی کرده است ماده 1 ماده واحده قانون اعمال نفوذ برخلاف حق مصوب 1315 می باشد ؛ لذا ، با توجه به مفاد این قانون و لحاظ ماده 2 قانون مجازات اسلامی تنها در این مورد ، وعده ، مجرمانه تلقی می شود و در سایر موارد در قوانین کیفری نصی وجود ندارد لذا در فرض سوال عمل جرم نمی باشد. ثالثاً؛ علی رغم وجود دو نظریه در ارتباط با اینکه آیا اگر کسی خودش مرتکب عمل مجرمانه شده است حق شکایت کیفری دارد یا خیر؟ نظر غالب بر این امر مستحضر می باشد که چون عمل مجرمانه مخل نظم عمومی اخلاق حسنه می باشد لذا حق شکایت کیفری محفوظ است مثل سرقت تجهیزات دریافت از ماهواره یا فروش عتیقه یا آثار تاریخی و فرهنگی بدلی بجای اصل آن ، گرچه باید در این رابطه میان جرائم قابل گذشت و غیرقابل گذشت نیزقائل به تفکیک باشیم. از حیث تحصیل مال غیرمشروع موضوع ماده 2 قانون تشدید مجازات مرتکبین اختلاس ، ارتشاء و کلاهبرداری مصوب سال 67 مجمع تشخیص مصلحت نظام. بنابراین در قالب هر یک از عناوین مجرمانه وقتی قرار بگیرد می توان رسیدگی کرد و یا حتی در قالب شروع به جرم یا معاونت و مشارکت بررسی لازم را بعمل آورد. ب ) از نظر حقوقی : اکثر حاضر اعتقاد داشته : اولاً ؛ قاعده لاضرر : دلالت بر این امر داشته که نفی ضرر و مطلق ضرر منع شده است و هر کسی ضرری به شخصی وارد کند باید از عهده جبران خسارات وارده برآید. ثانیاً؛ قاعده تسبیب : هر کسی موجب ورود خسارت و ضرر به دیگران شود از باب قاعده تسبیب باید از عهده جبران ضرر برآید. ثالثاً؛ از بعد دارا شدن من غیرحق : هر کسی مالی را من غیرحق بدست آورد باید آنرا مسترد نماید. ( مواد 301 ، 302 و 303 قانون مدنی ) رابعاً؛ قاعده استیفاء : هر کسی ازمال دیگری استیفای منفعت نماید، باید آنرا جبران کند مگر اینکه قصد تبرع بوده باشد . ابلاغ ماده 307 ، 336 و 337 قانون مدنی ) خامساً؛ از باب الزامات خارج از قرارداد و ضمان قهری نیز این امر قابل مطالبه است . ( فصل دوم قانون مدنی ) سادساً؛ مادتین 190 و 217 قانون مدنی دلالت بر مشروعیت جهت معاملات و تعهدات دارد ؛ لذا ، در صورت باطل بودن معامله عوض و معوض باید به طرفین مسترد گردد. نتیجه : در امر کیفری ، بزه قابل رسیدگی می باشد چون رفتار مجرمانه می باشد حتی با شکایت شاکی جرم در مورد وی نیز قابل تعقیب و رسیدگی می باشد و حسب مورد باید در قوانین موضوعه به دنبال عفو قانونی رفتار کنند و موضوع رسیدگی شود و نهایتاً در قالب تحصیل مال نامشروع نیز وعده دهنده قابل تعقیب است اما از نظر حقوقی کلاً موضوع قابل مطالبه بوده و ضرری نباید به مالباخته وارد شود.

نظر اقلیت :

الف ) از نظر کیفری : برخلاف نظر اکثریت حاضر از نظر کیفری موضوع جرم نمی باشد به دلایل زیر : یک ) در فرض سوال وعده مجرمانه اعمال مذکور جرم نیست و تاکید بر ماده یک قانون اعمال نفوذ برخلاف حق راجع به کارکنان دولت بوده و موارد خاص است لذا قابل تعمیم به همه جرائم نیست . دو ) ماده 2 قانون تشدید مجازات اختلاس و ارتشاء راجع به جرائمی است که کارکنان دولت ممکن است انجام دهند آنهم در مورد امتیازات خاص دولتی و موارد آن قانونی است که از باب مصلحت نظام توسط مجمع تصویب شده است و قابل تسری به همه موارد نیست. اصل قانونی بودن جرم و مجازات بر موضوع حاکم است. ب ) از نظر تئوری قانونگذار از رفتار مجرمانه حمایت نمی کند و حتی ممکن است عمل طرفین نیز در این رابطه جرم باشد. چهار ) قوانینی مانند ماده واحده انتقال مال غیر مصوب سال 1308 که برای شاکی ( مالک ) خریدار و فروشنده جرم انگاری و مجازات تعیین کرده است جزء موارد منصوص است و قابل تسری نیست. ب ) از نظر حقوقی : برخلاف نظر اکثریت از نظر حقوقی نیز موضوع قابلیت رسیدگی ندارد ؛ زیرا : یک ) ماده 6 قانون آئین دادرسی مدنی مصوب سال 79 : که دلالت بر این امر داشته دعاوی که مخالف قانون ، نظم عمومی و اخلاق حسنه باشد قابلیت رسیدگی در دادگستری را ندارد ؛ لذا ، با لحاظ این نص قانونی و اینکه عمل مجرمانه قابل حمایت از سوی مقنن نمی باشد و در فرض سوال ، صرف وعده ، جرم نیست ؛ لذا کلیه تعهدات و عقود غیرقانونی قابل حمایت قانونگذار نبوده و قابلیت رسیدگی نیز در نتیجه نخواهد داشت. دو ) ماده 975 قانون مدنی : این ماده نیز مانند ماده قبل دلالت بر همین امر داشته بنابراین دعاوی حقوقی نیز قابلیت رسیدگی ندارد و استماع نمی شود. ضمن اینکه ماده 10 قانون مدنی نیز در این مورد صریح در بیان است. سه ) در مبحث مربوط به قمار و گروبندی : ماده 654 قانون مدنی که دلالت بر این امر داشته که : قمار و گروبندی باطل و دعاوی راجع به آن مسموع نخواهد بود. همین حکم در مورد کلیه تعهداتی که از معاملات نامشروع تولید شده باشد جاری است. این نص صریح کاملاً واضح است که در فرض سوال نظر به باطل و غیرمشروع بودن تعهد از نظر حقوقی نیز دعوی مطالبه خسارت مسموع نخواهد بود و قواعد مورد تاکید اکثریت محترم ناظر بر معاملات و تعهدات مشروع با شروط باطله است نه اینکه از اساس تعهد و معامله مبنای غیرشرعی و غیرقانونی داشته باشد . چهار ) نظریه مشورتی شماره 2384 / 73 / 7 مورخه 21 / 06 / 1373 اداره حقوقی قوه قضائیه که ذیل ماده 975 قانون مدنی تحریر شده است. نتیجه : از نظر کیفری این امر مورد حمایت مقنن نبوده وحتی در بزه انتقال مال غیر که نمونه بارز موضوع سوال بعنوان شاهد مثال می تواند باشد حتی مقنن برای مالک نیز در عمل مجرمانه جرم انگاری کرده است. از نظر حقوقی نیز کلیه عقود و تعهدات و قراردادهای باطل و غیرمشروع یعنی مغایر نظم عمومی ، اخلاق حسنه و قانون باشد قابلیت طرح دعوی و استماع نداشته و مورد حمایت قانون گذار نیست.

  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۸
فروردين

 

صورتجلسه نشست قضائی

کد نشست :  5652 1398

استان خراسان رضوی/ شهر مشهد

تاریخ برگزاری :  03 / 05 / 1397

 

موضوع : عنوان مجرمانه اخذ ارز دولتی توسط کارمندان بانک های نیمه خصوصی

پرسش

کارمندان بانک های نیمه خصوصی مثل بانک ملت یا صادرات، چنانچه با اسناد سجلی متعلق به غیر اقدام به اخذ ارز دولتی برای خود نمایند طبق قوانین... چون خدمات عمومی ارائه می کنند چه عنوان اتهامی برای این افراد متصور است؟ (اخلال در نظام اقتصادی، کلاهبرداری، اختلاس، خیانت در امانت و...)؟

نظر هیئت عالی :

نظر به اینکه عنوان اختلاس بر بانکهای غیر دولتی عنوان صادقی نیست ؛ لهذا ، در موضوع سؤال، موضوع می تواند با احراز شرایط قانونی به عنوان تحصیل مال نا مشروع قابل تعقیب باشد، نظر سوم همکاران محترم صحیح اعلام می گردد.

نظر اتفاقی :

نظر اول: علی رغم این که بانک ملت، بانک دولتی محسوب نمی شود ؛ بلکه ، نیمه دولتی است، (خارج از صدر ماده 5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری است) با توجه به این که وجوه موجود در آن آمیخته به وجوه دولتی است (سهام دولتی نیز دارد) و از طرفی خدمات عمومی نیز ارائه می کند. پس مشمول ماده 5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری می شود و بزه اختلاس محقق است. نظر دوم: در قانون اخلال گران نظام اقتصادی، بحث اخلال عمده و غیر عمده مطرح است، اگرچه موضوع سوال اخلال در نظام اقتصادی به صورت عمده محسوب نمی شود، با توجه به موقعیت کنونی کشور که دولت برای ارائه خدمات ارزی و جلوگیری از جو ایجاد شده (مبنی بر حفظ ارزش دلار) ارز دولتی به مردم به ارائه می کند پس سوء استفاده از این جو حاکم، اخلال در نظام اقتصادی غیر عمده ( جزئی ) محسوب می شود و قابل مجازات است. نظر سوم: با توجه به این که بانک ملت، دولتی محسوب نمی شود تا مشمول عنوان اختلاس قرار گیرد. و عمل مرتکب اثر گذاری شدید اقتصادی، در نظام اقتصادی کشور نداشته است. و از طرفی عنصر مانور متقلبانه ای در این خصوص وجود ندارد که مشمول کلاهبرداری بدانیم. ولی متهمین از این طریق اموالی را تحصیل نموده اند. پس مشمول ماده 2 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری می شود. ( تحصیل مال نامشروع ) . نظرچهارم: موضوع مصداق کلاهبرداری است ؛ چرا که ، بانک ملت، دولتی محسوب نمی شود تا مشمول اختلاس باشد. و اخلال در نظام اقتصادی هم نیازمند استعلام از کار گروه در وزارت اقتصادی، و واکنش اجتماعی و اثر گذاری شدید در نظام اقتصادی است که در فرض سوال حاصل نشده است.

  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۸
فروردين

صورتجلسه نشست قضائی

کد نشست : 8325 - 1400

استان خراسان جنوبی/ شهر بیرجند

تاریخ برگزاری :  23 / 03 / 1400

موضوع :  وضعیت صحت قراردادهای اعطای تسهیلات در قالب مشارکت مدنی در صورتی که بانک ها ممنوع از اعطای تسهیلات مشارکت مدنی کاهنده (اقساطی) باشند

پرسش :

حسب ضوابط قانونی، شورای پول و اعتبار و بانک مرکزی نسبت به الزام بانک ها به رعایت نرخ ها و انعقاد قراردادهای خاص جهت اعطای تسهیلات همه ساله اقدام می نماید. حسب بخشنامه های مربوطه توسط بانک مرکزی در برخی از سال ها، بانک ها ممنوع از اعطای تسهیلات مشارکت مدنی کاهنده (اقساطی) که به موجب آن تسهیلات گیرنده در مدّت مشارکت و قبل از انقضای آن نسبت به خرید سهم الشرکه بانک اقدام می نماید می باشند، حال چنان چه بانکی با فرض ممنوعیت مذکور نسبت به اعطای تسهیلات در قالب مشارکت مدنی تقسیطی اقدام نماید؛ وضعیت حقوقی قرارداد مذکور از حیث صحت، بطلان و عدم نفوذ به چه نحو است؟ آیا می توان چنین قراردادی را با فرض ممنوعیت صحیح دانست و آثار قانونی بر آن بار نمود؟ (به عنوان نمونه حسب تبصره 2 ماده 2 بسته سیاستی نظارتی سال 1389 ابلاغی بانک مرکزی موضوع بخشنامه شماره 89/7120 مورخ 19/01/89 اعطای تسهیلات در قالب عقود مشارکت مدنی تقسیطی ممنوع اعلام گردیده است.)

نظر هیئت عالی :

مطابق مواد 10،1 ، 14 ،11 و 37 قانون پولی و بانکی کشور مصوب 18/4/1351 و مواد 15 و 20 قانون عملیات بانکی بدون ربا، تبصره 2 ماده 5 قانون اجرای سیاست های کلی اصل 44 قانون اساسی، ماده 7 آئین نامه اجرایی قانون عملیات بانکی بدون ربا، مواد 2 و 66 آئین نامه نحوه تاسیس و اداره موسسات اعتباری غیر دولتی، همچنین ماده 1 قانون تنظیم بازار غیر متشکل پولی مصوب 12/10/83، نظارت بر عملیات بانکی و اعطای تسهیلات بانک ها و موسسات اعتباری بر عهده بانک مرکزی است که بخشنامه ها و دستورالعمل های آن جزء مقررات آمره بوده و عدم رعایت آنها تخلف محسوب می شود، بنابراین کلیه بانک ها (دولتی و خصوصی) و موسسات اعتباری غیر دولتی در تنظیم قراردادهای اعطای تسهیلات از جمله قراردادهای مشارکت مدنی و تعیین نرخ سود، باید قوانین جاری، سیاست ها و مصوبات اعلامی بانک مرکزی را رعایت کنند، در صورتی که علی رغم ممنوعیت های قانونی، بانکها یا موسسات اعتباری مبادرت به تنظیم قرارداد اعطای تسهیلات در قالب مشارکت مدنی و ... نموده و در شروط قراردادی، مبادرت به تعیین بهره و ربح مرکب (سود مرکب) نموده و یا قاعده تسهیم بالنسبه بین سرفصل های بدهی را رعایت نکرده باشند، طبق رای وحدت رویه شماره 794 مورخ 21/5/99 هیات عمومی دیوان عالی کشور، آن بخش از قرارداد یا شروط قراردادی که خلاف مقررات بانک مرکزی است، غیر نافذ و قابلیت ابطال دارد، لیکن اصل قرارداد مشارکت مدنی یا اعطای تسهیلات صحیح است.

نظر اکثریت :

قائلین به تفسیر قرارداد و انطباق آن با قرارداد و قصد واقعی طرفین: در سال هایی بانک مرکزی نسبت به تعیین حداقل و حداکثر نرخ در عقود مبادله ای اقدام و لیکن برای عقود مشارکت حداکثری تعیین ننموده است. از طرفی ویژگی عقود مشارکت عدم پرداخت مبلغی از سوی مشتری در دوره مشارکت می باشد. مشتری در پایان مدّت مشارکت نسبت به خرید حق السهمه بانک نقداً یا تحت شرایطی در قالب فروش اقساطی اقدام می نماید. بانک برای استفاده همزمان از عقود مبادله ای در دریافت وجه در دوره مشارکت و از طرفی استفاده از عقد مشارکت جهت دریافت سود بیشتر اقدام به طراحی عقود مشارکت تقسیطی یا کاهنده نموده اند، بنابراین اراده طرفین در قالب عقود مبادله ای قابل تفسیر بوده و لذا عنوان قرارداد برای دادگاه، در محاسبه نرخ سود و جرایم، الزام ایجاد نمی نماید و این گونه عقود، عقد مبادله ای محسوب و بر اساس نرخ مصوب دادگاه می بایست رسیدگی شود.

نظر اقلیت :

نظر اول) قائلین به صحت قراردادها و عدم بطلان: اصل بر صحت عقود و قراردادها است، آزادی اراده ایجاب می کند که طرفین شرایط و مقررات حاکم بر قرارداد را تعیین نمایند، هیچ صراحتی بر ابطال قرارداد در مقررات بانکی نیامده و ابطال قرارداد، خود بر هم زننده نظم عمومی است، از طرفی نظم عمومی باید تفسیر مضیق گردد و تا کنون نظم عمومی مختل نگردیده و با وصف تخلّف بانک ها اخلال در نظام بانکی از این حیث ایجاد نشده است. ضمانت اجرای تخلّف بانک ها از قواعد و مقررات بانکی و مصوبات بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار بطلان نبوده بلکه این تخلّف صرفاً یک تخلّف اداری بوده و مجازات انتظامی در پی دارد. طبق ماده 44 قانون پولی و بانکی کشور، چنان چه تردید بین صحت و بطلان حاصل گردد، اصل بر صحت است. نهی در عبارات موجب بطلان است و لیکن نهی در معاملات همیشه موجب بطلان نیست کمااین که به کار گماردن افراد زیر 15 سال ممنوع است و لیکن چنان چه این اشخاص به کار گمارده شوند، این نهی موجب بطلان اعمال و عدم استحقاق فرد زیر 15 سال در دریافت دستمزد نمی باشد یا این که تمام صفوف می بایست از مبادی مربوطه مجوزها را دریافت و جواز کسب داشته باشند و لیکن عدم وجود جواز کسب موجب بطلان معاملات نمی گردد و صرف یک بخشنامه نمی تواند موجب بطلان قراردادی گردد که ارکان آن صحیح است. نظر دوم) قائلین به بطلان قرارداد: مقررات و قواعد حاکم بر نظام پولی و بانکی جزء قواعد آمره است و لذا ارکان توافق بر خلاف آن وجود ندارد، هر چند نهی در معاملات صراحتاً و همیشه موجب بطلان نیست و لیکن در خصوص مقررات بانکی با لحاظ آمره بودن مقررات و از طرفی وجود مواد 10 و 975 قانون مدنی ضمانت اجرای این نهی مشخص گردیده است و لذا صرف نهی در انعقاد نوع خاصی از قراردادها مطرح نیست بلکه ضمانت اجرایی در مواد 10 و 975 مورد اشاره قرار گرفته است، ماده 44 در بیان مجازات های اداری تخلفات است و لیکن بیان این امر مانع اعمال ضمانت اجرای حقوقی نمی باشد، چنانچه قائل به صحت قرارداد باشیم، ثمره و نتیجه مصوبات بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار و ممنوعیت های اعلامی آنان چیست؟ ماده 11، و بند 7 و11 ماده 14 قانون پولی و بانکی کشور وظایف بانک مرکزی را اعلام و در ماده 37 بیان کرده، بانک ها مکلّف به رعایت مقررات و آیین نامه های متکی بر آن و دستورهای بانک مرکزی می باشند، لذا تخطی از ضوابط تعیینی با لحاظ وصف آمره بودن قواعد و مقررات آیین نامه ها و دستورات بانک مرکزی موجب بطلان است. بند 6 ماده 2 و هم چنین ماده 20 قانون عملیات بانکی بدون ربا، وظایف و مسئولیت هایی را بر عهده نظام بانکی گذارده است و بانک ها مکلّف به رعایت آن هستند. با توجه به ماده 15 قانون عملیات بانکی بدون ربا، قراردادهای بانکی در حکم اسناد رسمی است لذا چنان چه تخطی از مقررات بانکی صورت پذیرد باید عقیده به بطلان قرارداد داشت و نمی توان قرارداد خلاف مقررات و ضوابط بانکی را در حکم سند رسمی دانست. نظر سوم) قائلین به بطلان شرط و صحت قرارداد: با استدلال منعکس در بند 2 (قائلین به بطلان قرارداد) این گروه عقیده دارند که صرفاً شرطی یا بخشی از قرارداد که خلاف مقررات بانک مرکزی است، باطل است و اصل قرارداد صحیح می باشد. به عنوان مثال در فرض سؤال که قرارداد مشارکت مدنی کاهنده ممنوع می باشد، صرفاً شرط مندرج در قرارداد که به موجب آن خرید سهم الشرکه به صورت تقسیطی بیان گردیده، باطل است و با این وصف، اصل قرارداد مشارکت صحیح و شرط کاهنده باطل و بر این اساس مشتری باید در انتهای قرارداد نسبت به خرید سهم الشرکه بانک اقدام نماید و بطلان شرط موجب بطلان قرارداد نمی باشد زیرا ارکان و شرایط قرارداد به قوّت خویش باقی است.

  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۷
فروردين

 

صورتجلسه نشست قضائی

کد نشست :   7994 1400

استان مازندران/ شهر بابل

تاریخ برگزاری :  07 / 09 / 1398

موضوع :   بزه اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور و تطبیق آن با برداشت از حساب مشتریان بانک توسط رؤسای بانکی

پرسش :  یکی از روسای بانک خصوصی از حساب مشتریان بدون اذن و اطلاع با جعل سند و جعل امضای صاحب حساب وام دریافت می کرد به طریقی که شکات مطلع نبودند. با توجه به اینکه شکات بیش از 100 نفر می باشند و مبلغ وام دریافت شده توسط رییس بانک بیش از 3 میلیارد تومان می باشد. آیا از مصادیق اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور می باشد یا عنوان دیگری دارد؟

نظر هیاُت عالی :

آنچه که به عنوان رکن مادی در سوال آمده از مصادیق عنصر مادی بزه اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور محسوب نمی شود. نتیجتاً استدلال مرقوم در عقیده اکثریت مورد قبول اعضاء هیأت عالی است.

نظر اکثریت :

اولاً : صرف نظر از عمده بودن یا نبودن ، اساساً ، فرض سوال مشمول بند « ه» ماده 1 مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی نیست ؛ بلکه ، اگر رئیس بانک مجوز تصویب وام و صدور دستور پرداخت آن را داشته، مرتکب خیانت در امانت و نیز جعل سند نسبت به وجوه بانک و مشتریان شده است و اگر اختیار صدور دستور براشت و واریز وجه به عنوان اعطای تسهیلات را نداشته ؛ بلکه با ارائه مدارک جعلی به شعبه مرکزی بانک، مدیران بالاتر بانک را برای صدور دستور واریز وجه فریب داده، مرتکب کلاهبرداری از طریق جعل شده است. ثانیاً : در هر حال با توجه به کاهش ارزش پول در حال حاضر مبلغ اشاره شده در سوال، قطعاً عمده و موجب اخلال در نظام اقتصادی نیست.

نظر اقلیت :

با توجه به تعداد مالباختگان می تواند مصداق اخلال در نظام اقتصادی و مشمول بند « ه » ماده 1 قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی باشد.

  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۷
فروردين

 

صورت‌جلسه نشست قضائی

کد نشست :  8425 1400

استان یزد/ شهر یزد

تاریخ برگزاری :  17 / 09 / 1399

موضوع :  عنوان مجرمانه مداخله کارمند بانک در حساب توقیفی فرد

پرسش :  جهت وصول مهریه خانم الف، اجرائیه ثبتی صادر می‌شود. با نامه اداره ثبت به بانک، ۵۰ میلیون تومان از حساب آقای ب، به عنوان همسر خانم الف، توقیف و به حساب اداره ثبت واریز می‌شود. اما با تبانی کارمند اداره ثبت مجدداً وجه به صورت غیرمجاز به حساب بانک عودت و با تبانی کارمند بانک حساب رفع مسدودی و سپس پول توسط شوهر از حساب خارج می‌شود. آیا درخصوص کارمند بانک و اداره ثبت اختلاس متصور هست؟ چه اتهام یا اتهاماتی متوجه کارمند بانک، کارمند اداره ثبت و شوهر متصور است؟

نظر هیاُت عالی :

رفتار اشخاص مذکور در فرض سوال (کارمندان اداره ثبت اسناد و بانک و زوج) مصداق بزه مذکور در ماده 663 قانون مجازات اسلامی مصوب 1375 (تعزیرات) بوده و بر این اساس قابل مجازات می‌باشند ؛ ضمناً چنانچه متعهدان مرتکب جرایم دیگری نظیر رشاء و ارتشاء نیز شده باشند به مجازات جرایم مذکور نیز محکوم خواهند شد.

نظر اکثریت :

با توجه به اینکه اجراییه ثبتی صادر شده بوده و وجه از حساب آقای ب به حساب اداره ثبت واریز شده، در واقع وجه مزبور بر حسب وظیفه به کارمند اداره ثبت سپرده شده و عودت آن از اداره ثبت به حساب بانک، مشمول مقررات ماده ٥ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری بوده و کارمند اداره ثبت مختلس محسوب می‌شود. عمل کارمند بانک با توجه به اینکه از حساب توقیفی رفع اثر کرده اما وجهی را برداشت نکرده و آقای ب خود وجه موجود در حساب را برداشت نموده، مشمول ماده ٥٧٦ کتاب تعزیرات و مداخله در اموال توقیفی است. رفتار آقای ب نیز حسب مورد تحت عنوان ارتشا یا اعمال نفوذ بر خلاف حق و مقررات قانونی قابل تعقیب می‌باشد.

نظر اقلیت :

با توجه به اینکه وجه در مالکیت دولت یا شخص دیگری قرار نگرفته است، در واقع متعلق به صاحب حساب میباشد و عمل کارمندان اداره ثبت و بانک مشمول مقررات ماده ٥٧٦ کتاب تعزیرات بوده و اتهام ایشان مداخله دراموال توقیفی و استنکاف از اجرای قوانین مملکتی می‌باشد. رفتار شوهر نیز حسب مورد تحت عنوان ارتشا یا اعمال نفوذ بر خلاف حق و مقررات قانونی قابل تعقیب است. همچنین در صورت احراز شرایط، متهمین به اتهام پولشویی نیز مورد تعقیب قرار میگیرند.

مستندات قانونی :

ماده 5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء اختلاس و کلاهبرداری ماده 576 قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات ماده 663 قانون مجازات اسلامی مصوب 1375 بخش تعزیرات ماده 1 قانون اعمال نفوذ برخلاف حق مصوب 1315

ماده ۵۷۶ قانون مجازات اسلامی ( تعزیرات 1375 )

چنانچه هر یک از صاحب‌منصبان و مستخدمین و مامورین دولتی و شهرداریها در هر رتبه و مقامی که باشند از مقام خود سوء استفاده ‌نموده و از اجرای اوامر کتبی دولتی یا اجرای قوانین مملکتی و یا اجرای احکام یا اوامر مقامات قضائی یا هر گونه امری که از طرف مقامات قانونی ‌صادر شده باشد جلوگیری نماید به انفصال از خدمات دولتی از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.

ماده ۶۶۳ قانون مجازات اسلامی ( تعزیرات 1375 )

هر کس عالماً در اشیاء و اموالی که توسط مقامات ذیصلاح توقیف شده است و بدون اجازه دخالت یا تصرفی نماید که منافی با توقیف ‌باشد ولو مداخله‌کننده یا متصرف مالک آن باشد به حبس از سه ماه تا یک سال محکوم خواهد شد.

ماده ۵ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری

هر یک از کارمندان و کارکنان ادارات و سازما نها یا شوراها و یا شهرداریها و موسسات و شرکتهای دولتی و یا وابسته به دولت و یا نهادهای انقلابی و دیوان محاسبات و موسساتی که به کمک مستمر دولت اداره میشوند و یا دارندگان پایه قضائی و بطور کلی قوای سه گانه و همچنین نیروهای مسلح و مامورین به خدمات عمومی از رسمی یا غیر رسمی وجوه یا مطالبات یا حواله ها یا سهام و اسناد و اوراق بهادار و یا سایر اموال متعلق به هر یک از سازمانها و موسسات فوق الذکر و یا اشخاص را که بر حسب وظیفه به آنها سپرده شده است بنفع خود یا دیگری برداشت و تصاحب نماید مختلس محسوب و بترتیب زیر مجازات خواهد شد .
تبصره ۱- در صورتی که میزان اختلاس تا پنجاه هزار ریال باشد مرتکب به ششماه تا سه سال حبس و شش ماه تا سه سال انفصال موقت و هر گاه بیش از این مبلغ باشد به دو تا ده سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی و در هر مورد علاوه بر رد وجه یا مال مورد اختلاس به جزای نقدی معادل دو برابر آن محکوم می شود .
تبصره ۲- چنانچه عمل اختلاس توام با جعل سند و نظایر آن باشد در صورتی که میزان اختلاس تا پنجاه هزار ریال باشد مرتکب به ۲ تا ۵ سال حبس و یک تا ۵ سال انفصال موقت و هر گاه بیش از این مبلغ باشد به ۷ تا ده سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی و در هر دو مورد علاوه بر رد وجه یا مال مورد اختلاس به جزای نقدی معادل دو برابر آن محکوم می شود .
تبصره ۳- هر گاه مرتکب اختلاس قبل از صدور کیفر خواست تمام وجه یا مال مورد اختلاس را مسترد نماید دادگاه او را از تمام یا قسمتی از جزای نقدی معاف می نماید و اجراء مجازات حبس را معلق ولی حکم انفصال درباره او اجراء خواهد شد.
تبصره ۴- حداقل نصاب مبالغ مذکور در جرائم اختلاس از حیث تعیین مجازات یا صلاحیت محاکم اعم از اینست که جرم دفعتا واحده یا به دفعات واقع شده و جمع مبلغ مورد اختلاس بالغ بر نصاب مزبور باشد.
تبصره ۵- هر گاه میزان اختلاس زائد برصد هزار ریال باشد، در صورت وجود دلایل کافی ، صدور قرار بازداشت موقت به مدت یکماه الزامی است و این قرار در هیچ یک از مراحل رسیدگی قابل تبدیل نخواهد بود . همچنین وزیر دستگاه می تواند پس از پایان مدت بازداشت موقت ،کارمند را تا پایان رسیدگی و تعیین تکلیف نهائی وی از خدمت تعلیق کند . به ایام تعلیق مذکور در هیچ حالت هیچگونه حقوق و مزایائی تعلق نخواهد گرفت.
تبصره ۶- در کلیه موارد مذکور در صورت وجود جهات تخفیف دادگاه مکلف به رعایت مقررات تبصره یک ماده یک از لحاظ حداقل حبس و نیز بنا به مورد حداقل انفصال موقت و یا انفصال دائم خواهد بود.

 

  • حسین مهدوی صیقلانی
۱۷
فروردين

صورتجلسه نشست قضائی

کد نشست :  7226 1399

استان تهران/ شهر تهران

تاریخ برگزاری :  07 / 03 / 1398

 

موضوع : رکن مادی جرم ماده 2 قانون مبارزه با پولشویی

پرسش :   رکن مادی جرم موضوع تبصره 2 ماده 2 قانون اصلاح قانون مبارزه با پولشویی مصوب 1397 و مجازات آن چه می باشد؟

نظر هیئت عالی :

صرف عدم ارایه اسناد مثبته نسبت به عواید جابجا شده به معنای تحصیل عواید از منشأ مجرمانه نمی باشد و مرتکب صرفاً به مجازات جزای نقدی مقرر در تبصره 2 ماده 2 قانون مبارزه با پولشویی مصوب 1386 با اصلاحات و الحاقات بعدی محکوم می شود و در خصوص عواید مزبور رسیدگی ادامه یافته و چنانچه دلیل بر تحصیل مال یاد شده از طریق نامشروع وجود نداشته باشد و یا از موارد معاملات و عملیات مشکوک موضوع تبصره ماده هفت قانون فوق الذکر نباشد، مال مزبور به آن مسترد می شود.

نظر اکثریت :

در صورت عدم تقدیم اسناد مثبته که قابل راستی آزمایی باشد، دو فرض مطرح می شود. اول اینکه عدم اثبات مشروع بودن دارا شدن پس از رسیدگی، مرتکب علاوه بر اینکه مستوجب جزای نقدی به میزان یک چهارم ارزش آن اموال خواهد بود و اصل مال ضبط می شود. دوم اینکه، با توجه به صدر تبصره که مقرر می دارد "دارا شدن اموال موضوع این قانون منوط به ارائه اسناد مثبته می باشد"، صرف عدم تقدیم اسناد مثبته، ولو اینکه مشروع بودن دارا شدن پس از رسیدگی اثبات شود، مستوجب جزای نقدی به میزان یک چهارم ارزش آن اموال خواهد بود؛ در این صورت از مال رفع توقیف می گردد.

نظر اقلیت :

در صورت عدم تقدیم اسناد مثبته که قابل راستی آزمایی باشد، با اثبات مشروع بودن دارا شدن پس از رسیدگی، مرتکب مشمول هیچ یک از مجازات های جزای نقدی به میزان یک چهارم ارزش آن اموال و ضبط مال نمی شود. در صورت عدم اثبات مشروعیت دارا شدن پس از رسیدگی، مرتکب به هر دو مجازات محکوم می شود.

  • حسین مهدوی صیقلانی